گلادیاتور Gladiator – هیاهو در میدان نبرد
«گلادیاتور» Gladiator ساخته ریدلی اسکات محصول سال دوهزار است. فیلمی که برخلاف انتظار به موفقیتهای بزرگ دست یافت: هم در گیشه به فروش قابل توجهی رسید و هم توجه جامعه انتقادی را به خود برانگیخت و موفق به کسب پنج اسکار از کادمی شد. همه اینها دست به دست هم دادند تا «گلادیاتور» تبدیل به نقطه عطف کارنامه سینمایی بسیاری از عوامل آن شود. البته به جز کارگردان و بازیگران اصلی!
همچنین بخوانید:
۱۵ حقیقت جالب در مورد فیلم Gladiator
«گلادیاتور» در اوایل سال دو هزار، یعنی بهار و بسیار دور از فصل جوایز به نمایش درآمد چراکه حتی کمپانی سازنده فیلم هم انتظار چنین توجه انتقادی را به فیلم نداشت. کمتر کسی هم فکرش را میکرد که فیلم در فصل جوایز و مراسم اسکار مطرح شود. اما عوامل زیادی دست به دست هم دادند تا «گلادیاتور» جایگاه کنونیاش را پیدا کرد.
کمپانی دریم ورکس مهم میشود
مهمترین این عوامل حضور کمپانی دریم ورکس به عنوان تهیهکننده، پشت فیلم بود. یکی از کمپانیهای بهشدت موفق آن سالها که یکی از مالکین اصلیش استیون اسپیلبرگ بود. خب طبیعتا اسپیلبرگ موفقیت، سابقه و اعتبار هنریش را با خود به دریم ورکس آورد و همین برای کمپانی بسیار راهگشا بود.
دوسال قبل از اکران «گلادیاتور» یعنی در سالهای ۹۸ و ۹۹ کمپانی هم در فصل جوایز و هم در اسکار بسیار درخشان ظاهر شد و «نجات سرباز رایان» با کسب شش اسکار(هرچند اسکار بهترین فیلم در میانشان نبود.) و «زیبای آمریکایی» به کارگردانی سم مندس با دریافت پنج اسکار اصلی اعم از بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، بر موفقیتهای دریم ورکس و البته آقای اسپیلبرگ افزودند.
این خود تبدیل به عاملی شد تا «گلادیاتور» با پسوند دریم ورکس در فصل جوایز بیشتر دیده شود و اعتبار هنری اسپیلبرگ در میان اعضای آکادمی و سینمای آمریکا، به کمک این فیلم بیاید.
گلادیاتورها در گذر تاریخ سینما
از طرف دیگر «گلادیاتور» موضوعی جذاب داشت که سینمای آمریکا بارها آن را دستمایه ساخت آثار مختلف قرار داده بود: گلادیاتورها یا مبارزان اجباری که در دهه پنجاه با ماهیت فیلمهای بی در هالیوود ظاهر شدند و در اواخر دهه پنجاه با فیلمهایی مانند «آل سید»، «اسپارتاکوس» و «سقوط امپراطوری روم» به بیگ پروداکشنها و جریان اصلی سینما هم راه یافتند. این فیلمها همه به داستان زندگی گلادیاتورها میپرداختند. قهرمان این فیلمها مردانی گلادیاتور یا به تعبیری برده های جنگجوی امپراطور بودند که باید با جنگ با یکدیگر و کشتن هم سببات تفریح و سرگرمی امپراطور را فراهم میکردند.
«گلادیاتور» ریدلی اسکات هم در ادامه سنت همین فیلمهای گلادیاتوری اواخر پنجاه ساخته شد. و حتی یادآور «اسپارتاکوس» استنلی کوبریک است.
اما «گلادیاتور» اسکات به لحاظ انتقادی و زیباشناسی، عملا کار خاص و ویژهای نمیکند. نسبت به فیلم کوبریک حتی در رتبه پایینتری قرار میگیرد. دستمایههایی مانند تلاش برای حفظ جان، تنازع بقا و سعی در الهامبخشی برای نابود کردن طبقه اشراف زورگوکه عموما در همه فیلمهای این چنینی حاضر هستند، در «گلادیاتور» تنها با کیفیتی معمولی و تکرارشونده حضور دارند حال آنکه نمونه بهترش را پیشتر در «اسپارتاکوس» دیدهایم.
مثلا شخصیت منحرف و خبیث خواکین فینیکس در مقایسه با تونی کورتیس فیلم کوبریک بسیار سطحی از آب درآمده است و حتی خود راسل کرو قهرمان فیلم هم، در قیاس با کاری که کرک داگلاس در «اسپارتاکوس» با شخصیت میکند، چندان قابل ملاحظه نیست. او تاکیدش را بر خوی مردانه و شریفانه قهرمان خصوصا در میدان نبرد میگذارد، در حالیکه در «اسپارتاکوس»، قهرمان هم کار قهرمانی میکند، هم برای باقی گلادیاتورها الهام بخش مبارزه با جور امپراطور است و هم در کنار اینها او را در ساحت زندگی شخصی خودش میبینیم و در جریان احساسات و زندگی عاطفی و خانوادگی او هم قرار میگیریم.
«گلادیاتور» اسکات جمعبندی کلیشهای از اسلوب فیلمهای مشابه خود است که قواعد فنی و داستانی آنان را رعایت میکند اما چیزی بر آن قواعد اضافه نمیکند و نمیتواند زیباشناسی خاص خود را خلق کند.
از منظر مولف
در مقیاس فیلمهای ریدلی اسکات هم «گلادیاتور» در رده برترینها قرار نمیگیرد. ریدلی اسکات با وجودیکه فیلمهای متفاوتی ساخته و ژانرهای مختلف سینمایی را تجربه کرده است اما یکسری ایدههای تماتیک شخصی را میتوان در اکثر آثار او ردیابی کرد.
نزاع، تخاصم و مقابله دو مرد یکی از این تمهای ثابت در آثار اسکات است. جالب است بدانید که اولین فیلم او «دوئلیست» درباره دوئل دو مرد در زمانهای مختلف با یکدیگر است و این دوئل انگاربه نوعی به کل کارنامه کاری اسکات بعد از آن پیوند میخورد. در «گلادیاتور» هم تماشاگر تخاصم جبهه خیر و شر را در قالب نزاع میان مردان بازمییابد.
«گلادیاتور» ریدلی اسکات فیلمی است که در گذر زمان به هرحال طرفداران خودش را پیدا کرده است چراکه در نبردهای گلادیاتوری، برسر مرگ و زندگی که در انتها به شرافت گره میخورد، تماشاگر را مجذوب روحیه قهرمانانه و مردانه خود میکند. در سینمای هالیوود جدید که دیگر مانند سینمای کلاسیک به این منش قهرمانانه و مردانه مجال بروز نمیدهد، فیلمی مانند «گلادیاتور» متمایز بهنظر میرسد و احساسات مردانه را تهییج میکند و آنرا بیرون میریزد.
اما نکته مهم درباره «گلادیاتور»، ورای خلاقیت در کارگردانی ریدلی اسکات و استفاده متحیرکننده از تکنولوژی و جلوههای ویژه که در زمان خود فیلم نوآورانه بهحساب میآمد، در موسیقی متن هانس زیمر است. یک موسیقی اپیک و حماسی که احساسات شخصیتها را در طول فیلم برملا میکند و به خوبی با نقاط اوج و فرود دراماتیک هماهنگ میشود. عنصری که بیش از هرچیز در یاد میماند و حتی احساسات تماشاگری را هم که چندان فیلم را دوست ندارد، برمیانگیزد. موسیقی بیش از هرچیز حتی خود گلادیاتور، در «گلادیاتور» الهام بخش است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته گلادیاتور Gladiator – هیاهو در میدان نبرد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.