۲۰ فیلم شاهکار آکیرا کوروساوا که هر طرفدار سینما باید ببیند
در سال ۱۹۴۲، کارگردان و فیلمنامهنویس برجسته ژاپنی، مانساکو ایتامی، فیلمنامهای با عنوان A German at Daruma Temple را خواند که ساختن فیلم از روی آن بهدلیل سانسورهای زمان جنگ ژاپن، رد شده بود. بنابراین این فیلمنامه در یک مجله به چاپ رسیده بود. اما ایتامی بسیار تحت تاثیر آنچه خوانده بود، قرار گرفت و پیشبینی کرد که نویسنده این فیلمنامه، یعنی آکیرا کوروساوا، روزی یک استاندارد جدید برای سینمای ژاپن ارائه خواهد کرد. ایتامی چهار سال بعد درگذشت اما تاریخ خیلی زود ثابت کرد که او درست میگفته است. زمانی که کوروساوا به جایگاه کارگردانی ارتقا پیدا کرد، نهتنها به یکی از بهترین هنرمندان ژاپن تبدیل شد بلکه به یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان قرن بیستم نیز بدل گشت.
مجموعه آثار شگفتانگیز آکیرا کوروساوا گستره وسیعی را شامل میشوند؛ از کمدیهای سبکوزن تا شاهکارهای درخشان از وضعیت انسانی. او سی تصویر متحرک ساخت که در این مطلب بیست فیلم برتر او را معرفی کردهایم.
همچنین بخوانید:
۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ژاپن با محوریت زندگی سامورایی ها
۱ – هفت سامورایی ۱۹۵۴ Seven Samurai
شاید قرار گرفتن «هفت سامورایی» در صدر هر لیست در مورد آکیرا کوروساوا امری عادی به نظر برسد، اما این فیلم استثنایی شایسته هر تحسینی است که دریافت میکند؛ و یا حتی بیشتر از همه آنها. زمان فیلم ۲۰۷ دقیقه است اما هرگز کند به نظر نمیرسد چراکه از هر قاب خود در جهت گسترش کاراکترها، ایجاد کشش و تعمق در تفسیرهای تفکربرانگیزش بر شکاف طبقاتی، استفاده میکند.
کارگردانی کوروساوا کاملاً حیرتانگیز است؛ مخصوصاً توجهش به جزئیات. او زمان زیادی را برای وارسی این دهکده صرف میکند و مشخص میکند که جنگجویان چگونه قصد دارند با راهزنان مبارزه و آنها را تهدید کنند. تا وقتی که نبردها در حال انجام هستند، ما محیط پیرامونی و همچنین عملکرد کاراکترها را میشناسیم و از آن جایی که کاراکترها بهطرز شگفتآوری با جزئیات شکل گرفتهاند، یک علاقه ریشهای خالص در تماشای قهرمانان وقتی که به پیروزی میرسند، وجود دارد. (همچنین هرگاه که یکی از آنها جانش را از دست میدهد، حس همدردی را برمیانگیزد.)
درباره «هفت سامورایی» میتوان صفحهها نوشت؛ بدون آنکه هرگز سخنی رو به اتمام رود اما این فیلمِ بینهایت مجذوبکننده شایستگی این را دارد که بهعنوان یکی از نقاط تحول تاریخ هنر قرن بیستم نیز شناخته شود.
۲ – راشومون ۱۹۵۰ Rashomon
آکیرا کوروساوا در این فیلم با دو داستان کوتاه از نویسنده بدبین، ریونوسوکه آکوتاگاوا، کار میکند. او داستان یک قتل در جنگل را روایت میکند و بیان میدارد که چگونه احزاب مختلف درگیر در این ماجرا، نسخههای خودشان را از آنچه رخ داده است، ارائه میکنند. او در این مسیر به بررسی ماهیت نسبی واقعیت و بیمیلی انسان به روراست بودن حتی با خودش میپردازد.
«راشومون» برای دو سال به نتایج چشمگیری در گیشه سینمای ژاپن دست یافت. پس از آن در جشنواره بینالمللی فیلم ونیز نمایش داده شد (بدون اطلاع کوروساوا؛ او در زمان پذیرش این فیلم مشغول فیلمبرداری «ابله» The Idiot بود.) و بیدرنگ اثرش را بر چشمانداز این سینما به جای گذاشت. رئیس استودیو دایئی، ماساایچی ناگاتا، نسبت به تولید آن، تردید داشت اما متعاقباً برای نبوغش آن را تشویق کرد. این، آکیرا کوروساوا، فیلمنامهنویس شینوبو هاشیموتو و استفاده اعجابانگیز از دوربین توسط کازوئو میاگاوا بود که باعث شد چنین فیلمی پدید آید و تاریخ همچنان به قدردانی از آن ادامه میدهد.
۳ – بالا و پایین ۱۹۶۳ High and Low
ممکن بود «بالا و پایین» در دستان کارگردان دیگری، به یک فیلم ژانری خوب تبدیل میشد (بهبیانی، یک سرگرمی نظامنامهای پلیسی سفتوسخت) اما تحت هدایت کوروساوا، به یکی از تفکربرانگیزترین تصاویر متحرک دهه ۱۹۶۰ بدل میگردد.
کوروساوا از چارچوب ژانری استفاده میکند (یک آدمربا پسر یک تاجر ثروتمند را هدف قرار داده است) به این جهت که تنگناهای اخلاقی به وجود آورد و گزارههای اجتماعی زننده ارائه کند. یکی از دوستان پسر مرد ثروتمند بهاشتباه ربوده شده است اما جنایتکار همچنان اصرار دارد که تاجر این باج را بپردازد یا در غیر این صورت مسئولیت مرگ این کودک با دستان خودش را بپذیرد. زمانی که پلیس درگیر این ماجرا میشود، این فیلم شروع به کنکاش در نقاط ضعف تاریک توکیو میکند و از این امراض اجتماعی که در دوران پساجنگ ژاپن بر افراد کمبرخوردار اثر میگذاشتند، پرده برمیدارد. «بالا و پایین» بهلحاظ فنی بیعیبونقص است و نمای پایانی این فیلم در جایگاه یکی از فراموشنشدنیترین پایانهای تاریخ سینما قرار میگیرد.
۴ – یوجیمبو ۱۹۶۱ Yojimbo
«یوجیمبو» احتمالاً خالصترین فیلم سرگرمکننده در مجموعه آثار آکیرا کوروساوا است و از نظر چگونگی به تصویر کشیدن خشونت، نقطه مقابل «آشوب» قرار گرفته است. سامورایی بیاستاد و کمحرفِ توشیرو میفونه، با تبهکاران یک شهر فاسد دستوپنجه نرم میکند. او اغلب به دنبال یک قتل، لطیفهای را زمزمه میکند. (بعد از کشتن سه مرد و رها کردن بازوی چهارمی، او به نجار شهر میگوید که سه تابوت آماده کند، مکثی میکند و بعد میگوید احتمالاً چهارتا نیاز باشد آنگاه که خونریزی این مرد نقصعضوشده منجر به مرگ او میشود) هیچیک از قربانیان او با همدردی دیده نمیشوند و فیلم هرگز تظاهر به “واقعبینانه” بودن نمیکند و البته بهطور سرخوشانهای (و تعمداً) سرگرمکننده است.
و اجازه بدهید بگوییم که موسیقی متن ماسارو ساتو، به همان اندازه سرزنده و بهیادماندنی است.
۵ – آشوب ۱۹۸۵ Ran
در صحنه آغازین «آشوب»، یک افسر عالیرتبه بهنام هیدتورا ایچیمونجی، را میبینیم که در حال تعقیب کردن است و یک گراز وحشی را ذبح میکند. درست هنگامی که کمان او کشیده و آماده پرتاب میشود، فیلم به عنوان اصلیاش کات میخورد و ما را از تماشای این لحظه واقعی که حیوان بینوا کشته شده است، فرو میگذارد. این، یکی از معدود لحظات شفقت کوروساوا است که او به مخاطبش ارزانی میدارد؛ در فیلمی که بدون شک آزاردهندهترین و مخوفترین اثر اوست.
آکیرا کوروساوا با الهام از «شاه لیر» شکسپیر به سوژه یک پیرمرد در زمانهای متغیر برمیگردد. ایچیمونجی یک زندگی جنگی و پر از خون و خونریزی داشته است و حالا با مسئولیتی که پسرانش بر عهده گرفتهاند (و در مقابل او تغییر کردهاند) گذشتهاش برای تسخیر او بازگشته است. تجربههای وحشتناک ایچیمونجی (او میبیند که مردانش کشته میشوند و از پادشاهی وی طرد میگردند) بهشدت خشونت و ظلمی را که او در زمان جوانی به دیگران تحمیل کرده بود، بازتاب میدهند؛ بهجز خشونتی که اکنون برای او مهیا شده است.
آکیرا کوروساوا در نوشتن صحنه معروف حمله به قلعه، تعیین کرد که این صحنه را “بدون صداهای واقعی” پخش خواهد کرد و این موسیقی که روی آن قرار گرفته، “مانند قلب بودا، در ضربهایی از پریشانیهای عمیق میزان شده است. این آوازخوانی از یک ملودی پر از غم و اندوه بهمانند هقهق گریه است و رفتهرفته همانطور که تکرار میشود، اوج میگیرد؛ مثل چرخههای زیستکاری. سپس در انتها مثل فریادی از این بودای بلندمرتبه، به صدا در میآید.” او هیچ راهحلی برای این مساله که چرا در طول نسلها، این مردان به کشتن یکدیگر ادامه میدهند، ارائه نمیکند. در عوض اعمال خشونتبار را وحشتناک و غیرانسانی نمایش میدهد.
۶ – کاگهموشا ۱۹۸۰ Kagemusha
«کاگهموشا» به چند دلیل یکی از جذابترین فیلمهای آکیرا کوروساوا بهلحاظ تاریخی بوده است. اولین دلیل احتمالاً این است که در زمان ناامیدکنندهترین بخش از دوران فعالیت حرفهای این کارگردان پدید آمده است. کوروساوا این فیلمنامه را با ستاره فیلم «زاتوایچی» Zatoichi، شینتارو کاتسو، به نگارش درآورد؛ با این پیشزمینه ذهنی که نقش اصلی را برای او در پی داشته باشد. کاتسو پذیرفت اما این دو در روز اول فیلمبرداری مشاجره کردند و در نهایت تاتسویا ناکادای جایگزین این بازیگر شد.
«کاگهموشا» قرار بود توسط کازوئو میاگاوا فیلمبرداری شود؛ کسی که پیشتر «راشومون» و «یوجیمبو» را برای کوروساوا فیلمبرداری کرده بود. (علاوهبر آن، او فیلمبرداری «اوگتسو مونوگاتاری» Ugetsu برای کنجی میزوگوچی و «علفهای شناور» Floating Weeds برای یاسوجیرو اوزو را به انجام رسانده بود) متاسفانه میاگاوا در انتها به دلیل عوارض سلامتی ناگهانی مجبور شد کار خود را بهعنوان یک مشاور خلاق ادامه دهد. همچنین یک مشکل دیگر وجود گردبادها بود که برای چندین روز، تولید کار را متوقف کرده بودند و هزینههای چندهزار دلاری را فقط در یک روز به همراه داشتند. با این وجود این فیلم تحت این شرایط به نتیجه مطلوبی رسید و به اثر بهواقع قابلتوجهی بدل گشت.
«کاگهموشا» همچنین به خاطر مضامین متابعتش منحصربهفرد است. بسیاری از ریسکهای قبلی کوروساوا، پیرامون ایستادگیهای فردی در مقابل سیستم بودهاند؛ این مورد فیلمی درباره یک مرد سرکش است که خود را با سیستم وفق میدهد. یک دزد محکوم انتخاب شده است تا بهعنوان بدل یک رزمنده ایفای نقش کند. زمانی که این رزمنده توسط یک تیرانداز کمینکرده دشمن کشته میشود، او مسئولیتهای محولشده این مرد مرده را برعهده میگیرد و در این روند، میراث این رزمنده را تکریم میکند و از نظر عاطفی تحت تاثیر سیستم فئودالی قرار میگیرد.
«کاگهموشا» همچنین بهلحاظ فیزیکی یکی از زیباترین فیلمهای کوروساوا است که با یک پالت رنگی باشکوه مملو گشته است. این بهرهگیری کارگردان از مسیری دور و دراز و متعلق به ده سال قبلتر در فیلم «دودسکادن» Dodesukaden آمده بود.
۷ – سگ ولگرد ۱۹۴۹ Stray Dog
یک شاهکار خارقالعاده درباره سربازی که به یک کارآگاه تبدیل میشود؛ کسی که تپانچهاش توسط یک جیببر دزدیده شده است. او در مییابد که اسلحهاش احتمالاً در بازار سیاه فروخته شده است و حالا برای دزدیدن و کشتن مردم در سراسر توکیو استفاده میشود. این مرد یک ماموریت شخصی را برای به دست آوردن آن طرحریزی میکند و سرانجام با کمک یک کارآگاه ارشد، درمییابد مردی که از اسلحهاش استفاده میکرده نیز یک سرباز سابق بوده است (کسی که موفق نشده مجدداً با جامعه ارتباط برقرار کند و بدین ترتیب از کوره در رفته است.)
بهمانند بسیاری از فیلمهای پساجنگ کوروساوا، این کارگردان از چارچوب ژانری بهره میبرد برای آنچه که احتمالاً یک فیلم سرگرمکننده معمولی به نظر بیاید. او مشاهداتی تند و تلخ درباره زمانهایی که خود میزیسته است، میسازد. آکیرا کوروساوا علاوهبر به تصویر کشیدن دو سرباز که تصمیم میگیرند در مسیرهای مختلفی قدم بردارند، فقر شدیدی که در ژاپن پساجنگ حاکم بود، را نیز به نمایش میگذارد. همچنین در فیلم تعدادی ضربه هوشمندانه در تلاشی حرفهای برای “دموکراتیک کردن” ژاپن نیز وجود دارد. بهعنوان مثال: یک مجرم تهدید میکند که از کارآگاهان به دلیل دنبال کردن او شکایت میکند، او از یک عمل “غربی” که در ژاپن مجدداً اعمال شده، سوءاستفاده میکند تا از این طریق بتواند با وجود اقدامات مجرمانهاش فرار کند.
۸ – دوئل بیصدا ۱۹۴۹ The Quiet Duel
پس از اعتصاب اتحادیههای کارگری در استودیوی توهو در سال ۱۹۴۸، آکیرا کوروساوا شروع به در اختیار گذاشتن مهارتهایش به دیگر کمپانیهای فیلمسازی کرد. برای دایئی، او این درام تفکربرانگیز و نگرانکننده را ساخت؛ این فیلم درباره یک دکتر است که بهطور تصادفی به بیماری سیفلیس دچار میشود و این در حالی است که در طول جنگ روی یک بیمار عمل جراحی انجام میدهد. وقتی به خانه باز میگردد، ناامیدانه سعی میکند بیماری خود را مخفی نگه دارد، بهخصوص از نامزدش. او تصمیم میگیرد با این دختر ازدواج نکند تا مبادا او نیز به این بیماری مبتلا شود. (مقید کردن امیال و خواستههایش برای این خوبی از آنچه که پیرامون او وجود دارد)
«دوئل بیصدا» همچنین یکی از جذابترین کاراکترهای زن کوروساوا را نیز به نمایش میگذارد؛ یک پرستار بدگمان که توسط نوریکو سنگوکو نقشآفرینی شده است. او در ابتدا از این پزشک ناخشنود بود اما بعدها پس از آنکه به رازش پی میبرد و فداکاری او برای دیگران را مشاهده میکند، احترام زیادی برای او قائل میشود.
۹ – ابله ۱۹۵۱ The Idiot
آنچه مانع حضور «ابله» در بین پنج فیلم برتر این لیست میشود، متاسفانه این واقعیت است که مثل «سانشیرو سوگاتا» Sanshiro Sugata، بخش قابلتوجهی از این فیلم از بین رفته است. کات اصلی کوروساوا، ۲۶۵ دقیقه زمان برده بود اما در دسترسترین نسخهای که امروزه موجود است، تنها ۱۶۶ دقیقه زمان دارد و استفاده از نوشتههای میانی برای توضیح بخشهایی از داستان به مخاطب ضرورت پیدا کرده است. برای حتی نسخه ناقصش نیز این مساله شرمآور است. این اقتباس از رمان فیودور داستایفسکی یکی از غیرعادیترین و سرمستکنندهترین فیلمهای تماشایی در بین مجموعه آثار کوروساوا است.
آکیرا کوروساوا صحنهپردازی رمان را به شمالیترین نقطه ژاپن از جزیره هوکایدو (یکی از “غربیشدهترین” مناطق ژاپن) تغییر میدهد. آهنگساز فومیو هایاساکا، یک موسیقی بهشدت “روسی” ارائه میکند. این فیلم همچنین مسلماً یکی از گیراترین گروههای بازیگری در بین تمام فیلمهای کوروساوا را نیز به نمایش میگذارد. اکثریت افراد “شرکت سهامی” کوروساوا در این فیلم ظاهر میشوند؛ بههمراه تعدادی چهره جدید (از جمله چیکو هیگاشییاما که از فیلم «داستان توکیو» Tokyo Story شهرت پیدا میکند) که جذابترین آنها، اما ستسوکو هارا است؛ شیرین و دوستداشتنی، بازیگر «از جوانی گلهای نداریم» No Regrets for Our Youth. او کاملاً مقابل تیپ است و در نقش یک زن خشن و دمدمیمزاج که بهواسطه ستم این جهان پیرامونیاش ساخته شده، ظاهر گشته است. (طبق گزارشها، همه رختولباسهای تماماً سیاه او پس از لباسهای جین سفارشی ماریا کاسارس از «اورفه» Orpheus کوکتو مدل شد.)
کوروساوا «ابله» را برای کمپانی شوچیکو ساخت و چهل سال بعد، برای ساختن فیلم «راپسودی در ماه اوت» Rhapsody in August، به این استودیو بازگشت. در این زمان او در محفظههایشان به دنبال ۱۰۰ دقیقه گمشده فیلمش (فیلمهای خام) میگشت. افسوس که این صحنهها تا به امروز پیدا نشدهاند.
۱۰ – ریشقرمز ۱۹۶۵ Red Beard
«ریشقرمز» آخرین فیلم سیاهوسفید آکیرا کوروساوا و آخرین فیلمی است که او با توشیرو میفونه همکاری میکند. نزدیک به دو سال زمان برای ساخت این فیلم نیاز بود و تولید آن بهواسطه چندین بحران بزرگ سر صحنه به تاخیر انداخته شد. (اما در نهایت ثابت شد که ارزش این همه دردسر را داشته است) نتایج نهایی یکی از بهترین دستاوردهای این کارگردان را فراهم آورده است. یوزو کایاما، کسی که یک نقش مکمل در «سانجورو» Sanjuro را برعهده داشت، مقابل میفونه روی صحنه میرود و آن را را با گرانشهای فوقالعادهاش به اجرا درمیآورد. همچنین یک فوقالعاده دیگر نیز در این فیلم وجود دارد و آن، کیوکو کاگاوا است؛ در نقش یک بیمار روانی که صحنه مهمش در این فیلم به قدری استخوانسوز و موثر است که احتمالاً آرزو میکنید یک فیلم کامل درباره او وجود داشته باشد.
۱۱ – از جوانی گلهای نداریم ۱۹۴۶ No Regrets for Our Youth
این ملودرام پساجنگی دقیقاً از همان دسته فیلمهایی بود که برای سانسورکنندههای آمریکایی جذابیت پیدا کرد؛ کسانی که صنعت فیلم ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را کنترل میکردند. این فیلم افرادی را به نمایش میگذارد که در مقابل نظامیگری (میلیتاریسم) موضع میگیرند و یک زن آزاداندیش در مرکز این روایت قرار گرفته است. این اثر همچنین اولین فیلم واقعاً ویژه در دوران فعالیت حرفهای کوروساوا است.
بازیگر اصلی ستسوکو هارا، یکی از بهترین اجراهای خالصانه خود را ارائه میکند؛ در نقش یک زن جوان که در جستوجوی چیزهای گرانبهایی برای خودش است و این در حالی است که کشورش طی یک دوره دوازدهساله با تحولات عظیمی روبرو میشود. گرچه او با افراد متفکر سیاسی در ارتباط است، اما هدف اصلیاش (بهمانند بسیاری از قهرمانان کوروساوا) یافتن فردیت، غایت و خودشکوفایی مخصوص به خودش است. با نگاهی دوباره به گذشته، کوروساوا در مورد این فیلم گفت: “من در آن زمان اعتقاد داشتم که برای احیای دوباره ژاپن احترام به”خود” باید ضرورت داشته باشد. من هنوز هم به آن باور دارم. من زنی را به تصویر کشیدم که چنین حسی از “خود” را حفظ کرد.”
۱۲ – بدها راحت میخوابند ۱۹۶۰ The Bad Sleep Well
آکیرا کوروساوا بهطور گسترده به خاطر فیلمهای سامورایی و تاریخیاش شناخته میشود اما او تعدادی فیلم قدرتمند با صحنهپردازی دوران مدرن نیز ساخته است که به موضوعات معاصر میپردازند. در مورد «بدها راحت میخوابند» او فساد شرکتی را هدف قرار میدهد. از آنجایی که کوروساوا مرتباً با سوژههای جدید گلاویز میشد، او فرصتهای تازهای را در اختیار بازیگرانش قرار میداد. در این فیلم توشیرو میفونه در نقش یک آدم گردنکلفت غیرقابل تحمل فراتر از حد معمول ظاهر نشده است بلکه اینبار او سرد و حیلهگر است.
۱۳ – فرشته مست ۱۹۴۸ Drunken Angel
آکیرا کوروساوا و دیگر نویسنده این فیلم، با یک مسئله بغرنج و پیچیده مواجه شدند: طرح داستانی «فرشته مست» به رابطهای بین یک یاکوزا مسلول و پزشکی اشرافی که تلاش میکرد او را درمان کند، مربوط میشد. اما آنها فقط توانستند یکی از این کاراکترها را به شکلی قانعکننده بنویسند. یاکوزا در هر پیشنویس، سفتوسخت از آب در میآمد اما چیزی در مورد دکتر وجود نداشت. در نهایت کوروساوا دریافت که با پرداخت دکتر بهمانند یک انسان خوشقلب و فرشتهوار، این داستان به اثری بسیار “سیاه و سفید” بدل میشود؛ بیش از حد درباره خیر آشکار در برابر شر آشکار. بهجهت تصحیح آن، کوروساوا عاقلانه این دکتر را به یک فرد الکلی مبتذل تغییر داد و به او سایههای خاکستری بخشید و باعث شد پویاییاش با این یاکوزا جذابتر شود؛ اکنون این دو مرد خصایص مشترکی داشتند.
این حرکت نبوغآمیز به ارتقا «فرشته مست» کمک کرد و آن را به یک درام درجهیک درباره کاراکترهایی که محصولات جانبی محیط پیرامونیشان هستند، تبدیل نمود؛ یک جامعه پر از محلات ویرانشده، بیماری و جنایات سازمانیافته (همه فاکتورهایی که در ژاپن بعد از جنگ تکثیر شدند) بهرهبرداری کوروساوا از این محیط برای نمادگرایی اثر خود شگفتآور است. در یک لحظه فوقالعاده، یاکوزا میاندیشد که به راههای خود پایان دهد. او در کنار آبهای گلآلود یک منجلاب با یک گل در دستانش ایستاده است. این گل نمادی از تغییر او برای یک زندگی جدید و بهتر است. وقتی تصمیم گرفت به راههای قدیمی خود برگردد، او گل را درون منجلاب پرتاب میکند و در اینجا دوربین کوروساوا غمانگیزانه به تماشا ایستاده است.
۱۴ – زیستن ۱۹۵۲ Ikiru
برای خلق «زیستن»، یکی از پرتحرکترین فیلمهای ساختهشده در تمام دورانها، کوروساوا با در اختیار گذاشتن نقش اصلی فیلم خود به تاکاشی شیمورا دست به یک قمار میزند؛ بازیگری که گرچه بهطور گستره مورد احترام بود اما بهسختی یک نام پرطرفدار در گیشه به حساب میآمد. این قمار تسویه شد چراکه این فیلم به یک موفقیت تجاری دست پیدا کرد و تحسین بینالمللی دیگری به شیمورا اعطا نمود. نیویورکتایمز او را بهترین بازیگر جهان خطاب کرد.
شیمورا کاملاً در نقش یک مرد میانسال که با سختگیریهای بیپایان بوروکراسی ژاپن (جایی که تغییر و دستیابی به موفقیت فردی اساساً ممنوع است) درگیر شده است، فرو میرود. او متوجه میشود که به بیماری کشنده سرطان معده (در آن زمان یکی از عوامل اصلی مرگ در ژاپن بود) دچار شده است. شیمورا در ابتدا مطمئن نیست که با زمان باقیمانده زندگی خود چه باید بکند. او بعدها به فردی الهامبخش تبدیل میشود تا کاری مهم را به انجام برساند؛ کاری معنادار که او میتواند با زندگیاش بکند و محل دادرسی، که به موجب آن وی تصمیم میگیرد ماموریت خودشکوفاییاش را به انجام برساند، همان اداره بوروکراتیکی است که تا به این لحظه او هیچ کاری را انجام نداده است.
این فیلم فوقالعاده هم یک پرتره متحرک از رانشی فردی است و هم یک انتقاد وحشیانه از عیبوایرادهای (و ظاهرسازی) بوروکراسی ژاپنی است.
۱۵ – درسو اوزالا ۱۹۷۵ Dersu Uzala
«درسو اوزالا» برای آکیرا کوروساوا یک بازگشت بزرگ پس از شکست پنج سال قبلتر او، یعنی «دودسکادن» Dodesukaden، بود. این جواهر که به زبان روسی ساخته شده، ظهور مرحله جدیدی در فعالیت حرفهای کوروساوا را نشان میداد. نمونه خوبی از پیشرفت کارگردان در فیلمسازی که تمرکز خود را بر مردانی که گریبانگیر پیری شدهاند، میگذاشت. این درام از کشمکشهای آنان برای سازگار شدن با جهانی که کاملاً برخلاف شناخت آنها بود، نشات میگیرد.
آکیرا کوروساوا در اصل میخواست این فیلم را برای دهه ۱۹۳۰ بسازد، اما بهطرز عجیبی مطابقت پیدا کرد، بهگونهای که تا چندی بعدتر به نتیجه نرسید. کاراکتر شناختهشده در «درسو اوزالا»، صیاد سالخوردهای است که از سلامتی ضعیفش به ستوه آمده است. او دست از تلاش برای عجیبن شدن با “جامعهای” که اطلاعات کمی از آن دارد، برمیدارد. در سال ۱۹۷۵، کوروساوا نهتنها در دوران پیری خود قرار داشت (او بهتازگی ۶۵ ساله شده بود)، بلکه فعالیت حرفهایاش بهواسطه شکستهای گوناگون دچار اختلال شده بود. صنعت فیلم ژاپنی بهطور پیوسته در حال فروریختن بود و برای استودیوها پرداخت هزینههای لازم برای بازنمود دیدگاه وی بسیار سخت شده بود و آنها تمایلی به این کار نشان نمیدادند. نتیجتاً او فیلمهای کمتری میساخت و اغلب به تحسینکنندگان آنورآبیاش برای سرمایهگذاری مشترک کار روی میانداخت. (در این مورد او فیلمی در خارج از ژاپن ساخت)
زمانهایی که او اجازه یافته بود تا شاهکارهایش را به تولید انبوه برساند برپایه سالانهای که گذرانده بود، هرگز برنگشتند. بنابراین تاحدی میتوان گفت که کوروساوا خیلی شبیه به درسو بود؛ یک پیرمرد خردمند که در نبردی چالشبرانگیز در زمانهایی متغیر مبارزه میکرد.
۱۶ – راپسودی در ماه اوت ۱۹۹۱ Rhapsody in August
آکیرا کوروساوا یکبار گفت که پیش از شروع کار یک فیلم، او نیاز داشت “حسی نسبت به چیزی پیدا کند، احساسی که بتواند تبدیل به فیلم شود، خواه یک رمان باشد و خواه هرچیز دیگری” در مورد «راپسودی در ماه اوت» او رمان منبع کیوکو موراتا را مطالعه کرد. او مشغول ساخت «رویاها» Dreams بود و با صحنهای که در آن گروهی از بچهها در باران به دنبال مادربزرگ خود میدویدند، روبرو شد. کوروساوا به یاد میآورد: “من آن صحنه را خیلی دوست داشتم.” “و من فکر کردم که این صحنه در یک فیلم بهطرز فوقالعادهای موثر واقع خواهد شد.”
«راپسودی در ماه اوت» برای به نمایش گذاشتن ریچارد گییر در یک نقش مکمل، جالبتوجه مینمود و فراتر از همه آنها، این اثر یک فیلم تفکربرانگیز و لطیف درباره نسلهایی است که به یکی از تاریکترین و جنجالیترین فصلهای تاریخ ژاپن نگاه میکنند. گییر نقش یک برادرزاده نیمهژاپنی زنی که همسرش را در بمباران ناگازاکی از دست داده است، بازی میکند. (تعامل بین آنها توسط نوههای این پیرزن که ظاهراً برای تجربه کردن چنین ترسهایی از بمباران خیلی جوان است، نظاره میشود اما با این وجود، میراث و اثر اجتماعی شدید آن را از چشمانداز خودشان ملاحظه میکنند.)
۱۷ – سریر خون ۱۹۵۷ Throne of Blood
«مکبث» شکسپیر به ژاپن فئودالی منتقل میشود و بهشدت به شیوه نمایش نو (Noh play؛ نو یا ناوگاکو نوعی تئاتر سنتی ژاپنی است) اجرا میگردد. کوروساوا در زمان فیلمبرداری تعدیلهای اندکی را در فیلمنامهاش به کار بست؛ بهعنوان مثال یک سکانس چندشآور از دو مرد اسبسوار که در تلاشاند مسیر خروجیشان را از یک سراب دریایی بیابند و همچنین ساختن مرگ بینظیر قهرمان اصلی فیلم، حتی آشفتهکنندهتر از آنچه که از روی کاغذ به نظر میرسید.
۱۸ – یکشنبهای فوقالعاده ۱۹۴۷ One Wonderful Sunday
آکیرا کوروساوا بهراحتی میتوانست صحنههای بوالهوسی، ناامیدی، شادکامی و لحظههایی از شکستن دیوار چهارم را با یکدیگر درآمیزد (همه در یک فیلم) و همچنان یک روایت منسجم را حفظ کند. همه اینها یک گواهی واقعی از تواناییهای وی بهعنوان یک قصهگوست. «یکشنبهای فوقالعاده» داستان یک زوج جوان و فقیر را دنبال میکند که هر یکشنبه همدیگر را در توکیو ملاقات میکنند و گرچه با وجود این حقیقت که آنها پول بسیار کمی دارند اما تلاش میکنند اندکی از خوشبختی را بیابند. زن اصرار دارد خوشبین و مثبت باقی بماند حال آنکه شریک زندگیاش افسرده است و نسبت به اطرافیان ترشخویی میکند. لحظههای اندک خوشبختی او بهطور معمول با واقعیتهای تلخ از فقیر حاکم بر ژاپن پساجنگ خراب میشود.
در زمان «یکشنبهای فوقالعاده»، استودیوهای توهو به دلیل اعتصاب در اتحادیه کارگری، بیشترِ استعدادهای گیشهای دیرینه خود را از دست داده بودند و بدین ترتیب ملزم به استفاده از افراد کمترشناختهشده تازهوارد شده بودند. خوشبختانه، Isao Numasaki و Chieko Nakakita ثابت کردند که شایستهترین جانشینان هستند چراکه آنها کاملاً پندار یک زوج عاشق را به نمایش میگذارند و گرچه این زوج دیدگاههای متفاوتی دارند اما همچنان به عشق ورزیدن به یکدیگر ادامه میدهند و سختیهای مسیر را تحمل میکنند.
۱۹ – دژ پنهان ۱۹۵۸ The Hidden Fortress
درباره تاثیرگذاری این فیلم بر سهگانه اصلی «جنگ ستارگان» Star Wars بسیار نوشته شده است (داستانی که در وهله اول از طریق یک جفت کاراکتر با وجهههای طنز گفته میشود، سفری ماجراجویانه برای نجات دادن یک شاهزادهخانم در زمان جنگ) که به الهامبخشی آنها کمک کرده است؛ «دژ پنهان» شگرف، سبکوزن و سرگرمکننده است.
برای بازیگری نقش این شاهزادهخانم، کوروساوا یک فراخوان در سرتاسر کشور منتشر کرد تا یک زن “با شان و وقار شاهزادهمانند و جدید” پیدا کند؛ کسی که “نیرومندی یک دختر سامورایی” را داشته باشد. میسا اوهارا بیستودوساله هیچگونه تجربه بازیگری قبلی نداشت اما این مساله در اجرای بهسادگی قوی او مشهود نیست (بهویژه، چشمهای “معجزهآسا” او که کوروساوا بهشدت تحسینشان میکرد و از آنها برای اثربخشی اثر خود، زیاد استفاده کرد)
۲۰ – در اعماق ۱۹۵۷ The Lower Depths
آکیرا کوروساوا نمایشنامه ماکسیم گورکی که متعلق به اوایل قرن بیستم است، را با یک سبک فوقالعاده به پرده بزرگ میبرد. ریشههای دراماتیک فیلم در صحنهپردازی محدودشدهاش آشکار است و بیشتر داستان در یک اتاق واحد اتفاق میافتد و کوروساوا مهارتهای سینماییاش را از طریق استفاده خلاقانه، پویا و مسدودسازی دوربین، برای این جنس به کار میبرد. (او در هر ثانیه میداند، دوربین خود را در کجا قرار دهد و چگونه هماهنگی همه چیز را در محدوده دیدگاه خود به اجرا درآورد)
همه کاراکترها با صراحت تعریف شدهاند و بازیگران نیز با دلوجان با نقشهایشان اخت گشتهاند. لذتبخشترین آنها، بوکوزن هیداری در نقش یک بیگانه غیرعادی است؛ او جامعهای را میبیند که بهواسطه شهوت و ظاهرسازی فروپاشیده شده است. یک فیلم درباره “زندگی در زاغهها” که بسیار بهتر از فیلم قبلی او، «دودسکادن» Dodesukaden، (که پیشتر ذکر آن رفت) ساخته شده است.
این مطلب برگرفته از نوشته Patrick Galvan در سایت tasteofcinema است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته ۲۰ فیلم شاهکار آکیرا کوروساوا که هر طرفدار سینما باید ببیند اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.