نقدی بر فیلم رحم Clemency
خطر لو رفتن داستان
برنادین ویلیامز (الفری وودارد) یک زندانبان است که در حال آماده سازی برای اعدام یک زندانی (آلدیس هاج) است که خود را بیگناه میداند و در انتظار عفو در آخرین لحظات است. شوهرش (وندل پیرس) از او میخواهد كه زندگیاش را بر کارش اولویت دهد اما آیا كار او قبلاً اثرات منفی خود را به جای نگذاشته است؟
صحنه ابتدایی فیلم رحم Clemency سرپرست زندان برنادین ویلیامز (الفری وودارد) را نشان میدهد که در حال نظارت بر یازدهمین اعدام دوران کاری خود است. چهره زندانی پوشیده از درد است و به درگاه خداوند دعا میخواند و در همین حال مادرش صلیب خود را به سمت شیشه میگیرد. تزریق انجام نمیشود و اعدام به طرز وحشتناکی با شکست مواجه میشود. زندانی طبق برنامه میمیرد، اما با نگرانی در تن و روحش میمیرد.
در ادامه این درام قدرتمند اثر نویسنده و کارگردان چینانی چوکو، دوازدهمین اعدام را خواهیم دید و میبینیم که واقعیت کار برنادین باعث بی ثباتی آرامش خاطر، خواب و ازدواج او میشود. عملکرد ظریف و تأثیرگذار وودارد ما را نیز به جهنم او میکشاند چرا که او طی روز طبق قوانین اعدام افراد را انجام میدهد و شیاطین وجود خود را شبانه در یک بار محلی غرق میکند. شوهر برنادین، جاناتان (وندل پیرس) به او هشدار میدهد که زندگی اش دارد از هم میپاشد و این فیلم نیز خود قطع ارتباط عاطفی او را نشان میدهد.
اطلاعات به سادگی و قطره قطره در روایت فرو میریزد: ساختار آرام فیلم رحم Clemency با وزن اخلاقی آن نسبت معکوس دارد.
زندانی محکوم به مرگ، آنتونی وودز (آلدیس هاج)، یک مرد سیاه پوست است که محکوم به قتل یک افسر پلیس شده است. او همچون وكیل مصمم و درستکارش (ریچارد شیف) بر بیگناهی خود تاکید دارد و معترضین یکدست و گمنامی نیز نام او را در بیرون دیوارهای زندان شعار میدهند. آنتونی، وکیل وی و جمعیت بیرون از زندان امید به بخشش آخرین لحظه از سوی فرماندار زندان دارند. در یک صحنه عذاب آور، دوست دختر سابقش (دانیل بروکس) میگوید که از او به عنوان شهید یاد خواهد شد اما آنتونی فقط میخواهد زندگی کند: او نمیخواهد برای جرمی که مرتکب نشده است اعدام شود. او سر خود را آنقدر به دیوار سلول خود میکوبد که به خونریزی میافتد و به افسران زندان التماس میکند که کار را تمام کنند.
برنادین بدون به تعویق انداختن حکم نمیتواند به آنتونی کمک کند. دستان او به وظیفه گره خورده است که مسئولیتی غیرقابل تحمل را به همراه دارد. او به معنای واقعی، با کار خود ازدواج کرده است زیرا شغلش چیزی بیشتر از وقت و حرفه ای بودن را میطلبد و هر روز کمی از روح او را تسخیر میکند. او به شوهرش میگوید : من تنها هستم و هیچ کس نمیتواند کمکم کند.
در فیلم رحم Clemency ظلم و سختی مجازات اعدام فراتر از محکومان است و مقامات مسئول اجرای آن را نیز درگیر میکند.
شوهر برنادین از او میخواهد که برای بازنشستگی برنامه ریزی کنند-که یکی از گزینه هایی است که وکیل آنتونی و کشیش زندان از آن استقبال میکنند- اما برای برنادین خیلی دیر شده است. حرفه ناخوشایند او فاقد پاداش عاطفی است که همسن و سالانش از آن بهره مند هستند و اکنون او سرگردان شده است.
یک جنبه سیاسی نیز در مواضع آنتونی و برنادین دیده میشود که وقتی آموزگار جاناتان، رمان رالف الیسون را در مورد بیعدالتی های نژادی به نام مرد نامرئی در کلاس خود میخواند در واقع بر آن تاکید میشود. برنادین یکی از همکاران مرد سفیدپوست خود را تشویق میکند تا در زندان برای شغلی آسان و امن و بدون مشارکت در اعدام درخواست دهد در حالی که خودش همچنان به اجرای احکام خشنونت آمیز دولت، عمدتاً در خصوص مردان جوان رنگین پوست به کار خود ادامه میدهد. ویرانگرترین موضوع مطرح شده در فیلم رحم Clemency این است که امید چندانی به بازگشت برنادین وجود ندارد.
الفری وودارد اجرایی فراموش نشدنی را در درام کند و تماشایی چینونی چوکو در مورد پیامدهای خشونت های دولتی ارائه میدهد جایی که چنین اعمالی به بدترین شکل صورت میگیرند.
منبع سایت empireonline
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقدی بر فیلم رحم Clemency اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.