نقد و بررسی La Llorona – اثر بینظیر دیگری از کارگردان موفق گواتمالایی
افسانهی La Llorona، زن گریان، در آمریکای لاتین بارها بازگو شده است، افسانهای دربارهی مادر جوانی که همسرش او را رها کرده است و غم رها شدن او را به جنون میکشاند، تا حدی که دو کودکش را در رودخانه غرق کرده و سپس خودش را میکشد. بعد از این اتفاق این زن تنبیه شده و محکوم میشود تا ابد در زمین باقی بماند.
خایرو بوستامانته، کارگردان گواتمالایی که اولین تلاشش برای کارگردانی Ixcanul (برندهی خرس نقرهای جشنواره برلین سال ۲۰۱۵) بود و فیلم دومش نیز درام الجیبیتی Temblores امسال در برلین نمایش داده شد، این بار بر روی افسانهی قدیمی “زن گریان” La Llorona دست گذاشته است. او در این فیلم از تعلیق روانشناسانه و لایهی تاریک معمول کارهای خود برای نشان دادن اعتراضی به عدم رعایت عدالت اجتماعی برای مایاها استفاده کرده است. در این داستان روحی برای عذاب دادن انریکه مونتهورده (خولیو دیاز)، مقصر این بیعدالتی و نسلکشی، وارد زندگی او میشود. آن هم در زمانی که مونتهورده برای جرایمش در قتلعام مایاها در زمان ریاست جمهوریاش در این کشور، در حال محاکمه است.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی پروژه قدرت Project Power – ماجرای دیگری از قدرتهای فراطبیعی
با منحرف کردن بار گناه از روی مادر بیگناه و معصوم و تمرکز بر روی قدرتهای سیاسی که دستور نابودی جمعیت بومی را دادهاند، این فیلم پیچیده که چندین ژانر متفاوت را در بر میگیرد، دیدگاه جدیدی به این داستان آزاردهنده ارائه میکند.
شباهت انریکه به دیکتاتور ارتشی سابق این کشور، ژنرال افراین ریوس مونت، اتفاقی نیست. ریوس مونت نیز توسط دادگاهی به اتهام نسلکشی و جرائمی علیه بشریت محکوم شناخته شد، اما دادگاه قانون اساسی این محکومیت را لغو کرد و با وجود خشم مردم او را به خانه فرستاد.
فیلم La Llorona در حالی شروع میشود که محاکمهی این ژنرال در حال اجرا است. صحنهای دیده میشود که در آن زنان و مردان طبقهی متوسط دور میزی نشستهاند و برای اینکه دادگاه رایای مطابق با نظر آنها صادر کند، دعا میکنند.
آن شب در خانهی بزرگ انریکه، همهی خدمه و اعضای خانواده حضور شبحی را حس میکنند که به شدت گریه و زاری میکند.
انریکه تصمیم میگیرد از تخت بیرون بیاید و منبع این صدا را پیدا کند و در نهایت تفنگش را شلیک کرده و اشتباهی زنش را هدف میگیرد که خوشبختانه تیرش خطا میرود. اینکه چطور این زن نجات پیدا میکند و در آغوش دخترش پناه میگیرد، واقعا در حد یک معجزه است. دختر انریکه پزشک است، موضوعی که با به خطر افتادن سلامت فیزیکی و روانی این ژنرال و بالا گرفتن حدس و گمانها از ابتلای او به بیماری آلزایمر، به کمک این خانواده میآید. روز بعد تمام خدمه به جز والرینا (ماریا تلون) استعفا داده و از خانهی ژنرال میروند. او خدمتکار جدیدی را که دختری زیبا و مرموز به نام آلما است را استخدام میکند. دلیل اینکه خانواده خیلی راحت با آلما کنار نمیآیند مربوط به رازی در گذشتهی انریکه و کشت و کشتاری که علیه مایاها داشته است میشود. آلما خیلی زود با دختر ناتالی دوست میشود. بازی حبس کردن نفس در استخری که این دو دختر با هم انجام میدهند، حس ناامنی عجیبی را به مخاطب القا میکند.
با ادامهی دادگاه انریکه بار دیگر به خانه برمیگردد و این بار معترضان خشمگین در انتظار او هستند و خانه را محاصره کردهاند. تمام اعضای خانواده در خانه حبس میشوند و روزهای طولانی توسط سر و صداهای معترضین شکنجهی روانی میشوند. آلما در تمام این مدت در کنار آنهاست، ساکت است و با چشمان درشتش به همه چیز خیره میشود.
موسیقی زیبای پاسکال رییز را میتوانید در تمام صحنههای La Llorona بشنوید، موسیقیای که حال و هوایی ترسناکی را به فیلم اضافه میکند. علاوه بر این فیلمبرداری نیکولاس ونگ دیاز نیز تاریک و پر از سایه است. وقتی دوربین آرام به شخصیتهای فیلم نزدیک میشود، مو بر تن مخاطب سیخ میشود.
La Llorona ششم آگوست پخش شد.
و حالا نظر سایر منتقدین دربارهی این فیلم:
لی مارشال منتقد اسکرین دیلی نوشته است:
La Llorona که فیلمبرداری محتاطانهای دارد، روایتی گاها کند و ساکن دارد. این فیلم درست همانند Ixcanul در ایجاد ارتباط میان اتفاقات و موضوعات سطحی با موضوعاتی عمیقتر و لایهای، بینظیر عمل کرده است. عمارت این خانواده که پر از وسایل آنتیک و باارزش است، حس و حالی شبیه یک پناهگاه میدهد. ناتالی تلاش میکند با یوگا و مدیتیشن سر و صدای معترضین را از خود دور کند، و مادرش تلاش میکند با گذاشتن حلقههای خیار بر روی چشمانش کمی خودش را آرام کند؛ این در حالی است که میتوانیم بر روی تابلوهای معترضین اسم و چهرههای قربانیان این نسلکشی را ببینیم.
گای لاج منتقد ورایتی نوشته است:
با اینکه این بار او با فیلمبردار جدیدی به اسم نیکولاس ونگ دیاز کار میکند، اما از نظر زیباییشناسی این فیلم جیرو بوستامانته با کار قبلیاش کاملا همخوانی دارد. La Llorona همان سایههای عمیق و تاریکی را ایجاد میکند که Temblores به تصویر کشیده بود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد و بررسی La Llorona – اثر بینظیر دیگری از کارگردان موفق گواتمالایی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.