نقد فیلم Willow – داستان زیبا و تاثیرگذار سه مادر
زنان فیلم درخت بید Willow ساخته میلچو مانچفسکی مسن نیستند، اما داستانهای آنها، حتی داستان دو شخصیت آن که در زمان حال اتفاق میافتد، حسی نوستالژیک دارد. مانچفسکی در این اثر خود نیز از ساختار داستانی سه بخشی، که در گذشته و مخصوصا در فیلم پیش از باران Before the Rain که نامزد جایزه اسکار و برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره ونیز در سال ۱۹۹۴ شده بود، استفاده کرده است. مانچفسکی داستان سه زن، فداکاریها و غمهای آنها را روایت میکند. با وجود داستان غمانگیز درخت بید Willow، فیلمبرداری تاماس دوبوس روشنایی و امیدی به داستان داده است، خوشبینیای مانند درخت بید که با وجود بار زیاد باز هم شاخههایش نمیشکند.
اولین بخش این داستان زیبا در مقدونیه قرون وسطی روایت میشود. دونکا زیبای چشم آبی (با بازی سارا کلیموسکا) و همسرش میلان (با بازی نیکولا ریستسکی) برای بچهدار شدن تلاش میکنند اما به نتیجه نمیرسند، به همین دلیل سراغ زن مسنی (با بازی رتکا رادموویک) میروند که به درمان نازایی معروف است.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی نامتعادل Unhinged ـ یک درام ترسناک از یک موقعیت آشنا
او پس از سربه سر گذاشتن آنها، تنها در ازای یک شرط حاضر به کمک کردن به آنها میشود: از آنها میخواهد که اولین فرزند خود را به او بدهند. به گفته او آنها صاحب فرزندان زیادی میشوند، اما این پیرزن تنهاست و کسی را برای مراقبت از خودش ندارد.
تا ما به مناظر روستایی، مزارع گندم و رودخانهها عادت میکنیم، صحنه تغییر میکند و به شهر اسکوپیه در زمان حال میرویم. راننده تاکسی به نام برانکو (با بازی نناد ناچو) از پشت چراغ قرمز بدون توجه به اطرافش دور میزند و با مرد میانسالی تصادف میکند. همانطور که او در زیر باران منتظر رسیدن آمبولانس و پلیس است، زنی به نام رودنا (ناتالیا تئودوسیوا) از بالکن خانهاش او را تماشا میکند. در نهایت او به خیابان میرود تا چتری را به او بدهد. همین ملاقات، باعث شروع شدن رابطه عاشقانه آنها میشود. سپس جلوتر میرویم و این زوج را میبینیم که به کمک روشهای درمانی IVF صاحب دو فرزند دوقلو شدهاند. در ابتدا به نظر میرسد همه چیز خوب است تا اینکه اتفاقی آرامش آنها را بهم میزند.
و در آخر شاهد داستان خواهر رودنا، کاترینا (تامکا توچینوسکی) هستیم. او کودک یتیمی به نام کیره (با بازی پتار چارانویک) را به فرزندی قبول کرده است، اما نگران رفتار آرام و عجیب فرزند خود است. کودکی که نمیخواهد و یا نمیتواند همانطور که مادرش او را دوست دارد، او را دوست داشته باشد. مانچفسکی در این بخش پایانی درخت بید Willow نگاهی زیبا و دقیق به چالشهای مادر بودن دارد. از نظر او مادر بودن بیشتر مجموعهای از تصمیمات و فداکاریهای یک زن است تا صرفا یک رابطه بیولوژیکی و یا حتی احساسی. درست است که وجه مشترک این سه شخصیت، مادر بودن است، اما هر کدام از آنها جدا از شخصیت مادری خود، ویژگیهای جالب و منحصربهفردی دارند که در این داستان به آن پرداخته شده است.
مانچفسکی شادی و غم را در تمام لحظههای فیلمش، در اتفاقات مهم و یا پیش پا افتاده، آورده است: کاترینا همانطور که ناخنهای پای خواهرش را لاک میزند در مورد نگرانیش درباره کیره با او صحبت میکند.
او همچنین به نکات ظریفی در فیلمش توجه کرده است، از جمله نام خانوادگی برانکو که به نظر میرسد به اولین فرزند دونکا برمیگردد.
در کل نکته جالب درخت بید Willow رویکرد مانچفسکی در بیان داستان خود است: یکی از داستانهای این فیلم در زمان قرون وسطی اتفاق میافتد درحالیکه دو داستان دیگر در زمان حال و در ارتباط با هم هستند. با این وجود منطق درخت بید Willow منطقی خطی نیست، بلکه منطقی کنایهای و در عین حال شاعرانه است. احتمالا روایت دونکا ریشه اصلی داستان، روایت رودنا تنه آن و داستان کاترینا شاخههای آن است. تضاد و ارتباط آغاز و پایان داستان، فرزندی گم میشود و فرزند دیگری پیدا میشود، در حقیقت قسمتهایی از یک درخت است، درختی که خم شده که به ریشه و گذشته خود نزدیکتر شود.
این مطلب از نوشته جسیکا کیانگ در سایت ورایتی گرفته شده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد فیلم Willow – داستان زیبا و تاثیرگذار سه مادر اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.