آدم خندهدار – ده تا از بهترین فیلمهای جاد اپتاو
اگر قرار باشد بهترین کمدیهای آمریکایی بیست سال اخیر را انتخاب کنید، آثار جاد اپتاو احتمالاً شانس آن را دارند که انتخاب شوند، اگر به فهرست کارهای او نگاهی بیندازید، متوجه میشوید که او واقعاً کارهای شگفتانگیز و بزرگی در زمینهی کمدی انجام داده است. جاد اپتاو در مقام کارگردان، نویسنده و تهیهکننده به جریانِ کاملاً جدید استندآپ کمک کرد تا در اواسط سال 2000 در مسیر اصلی جا بیفتد، او احساسات سالم خانوادگی را با شوخیهای بیادبی آدمهایی که ماری جوانا میکشند ترکیب کرد و ملغمهای درست کرد که واقعاً خندهدار است و میتوان از دیدنشان لذت برد. اگر کارهای کمدی تلویزیونی او را در نظر نگیریم، وقت آن است که با پخش فیلم جدیدش به نام پادشاه استتن آیلند The king of Staten Island ده تا از بهترین فیلمهای این سلطان کمدی را گرد هم آوریم و با جهان فیلمهای او و رویهی کاریاش بیشتر آشنا شویم.
همچنین بخوانید:
ده فیلم اصلی بیلی وایلدر که هر علاقمند جدی سینما باید ببیند
یک. پسر کابلی The Cable Guy، 1996، بهعنوان تهیهکننده
یکی از اولین فیلمهایی که اپتاو تولید کرد، یکی از تاریکترین و تلخترین فیلمهای او نیز بوده است ــ اپتاو به بن استیلر کمک کرد تا این فیلم کمدی ترسناک و سیاه را بسازد، داستان این فیلم دربارهی یک تکنسین تلویزیون است که به لحاظ اجتماعی یکجورهایی عجیب و غریب است و خیلی آرام و با احتیاط به اولین کسی که با او خوب رفتار میکند، نزدیک میشود و دوستی عمیقی بین آن دو شکل میگیرد. اجرای نوکزبانی و چشمچرانانهی جیم کری تا حدودی در فیلم سرریز میکند و توی چشم میزند، این فیلم همچنان یکی از فیلمهایی است که بهنحوی ویرانگر و دقیق به رابطهی عاشقانه میان دو مرد، بدون داشتن رابطهی جنسی میپردازد، یعنی ژانر برومانس، ژانری که تا پیش از 1996 هیچ خبری از آن نبوده است.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «میدونی مشکل زندگی واقعی چیه؟ هیچ موسیقیای که گوشت رو خراش بده توش وجود نداره.»
دو. پایناپل اکسپرس Pineapple Express، 2008، بهعنوان تهیهکننده
در سال 2008، دیوید گوردون گرین کارگردان تنها به خاطر درامهای ماخولیایی مستقلش از جمله جرج واشنگتن George Washington و فرشتگان برفی Snow Angels بر سر زبانها افتاده بود. بعد از آن سروکلهی جاد اپتاو پیدا شد و دیوید گرین را متقاعد کرد تا به جای درامهای ماخولیاییاش فیلمی بسازد که مادر همهی کمدیهای استونر است. (داستان این سنخ از ژانر کمدی حول آدمهایی میگذرد که ماری جوانا مصرف میکنند). وقتی فیلم ناگهان از یک فضای بستهی خوابآلود پر از دود ماری جوانا به یک اکشن مفرط تغییر میکند، همهی پیچوخمهای داستان از کنترل ست روگن، جیمز فرانکو و دنی مکبراید خارج میشود. این فیلم با صحنههای تعقیب و گریز و بزنبزن با تفنگ و خشونت افراطی دیگر هیچ کم ندارد و فیلمی کامل است. میشود این فیلم را نسخهی بازی ویدئویی فیلم خیلی بد superbad که جاد اپتاو تهیهکنندهی آن بود در نظر گرفت.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «میدونی چرا به این غذا میگن کوسکوس؟ چون این غذا اینقدر خوشمزه است که اسمش رو دوبار پشت سر هم میگن.»
سه. بیمار بزرگ The big sick، 2017، بهعنوان تهیهکننده
طرح فیلمنامهی این فیلم، همچون طرح داستانهای کلاسیک است: پسر دختر را ملاقات میکند، دختر رابطهاش را با پسر به هم میزند، دختر به کما میرود، پسر روزهای خودش را در انتظار سپری میکند ــ با خانوادهی دختر ملاقات میکند، در بیمارستان کنار دختر مینشیند، جوری رفتار میکند که انگار هنوز رابطهای میان او و دختر وجود دارد. اینها اصلاً خندهدار به نظر نمیرسند، اما فیلم بیمار بزرگ سعی میکند تا از یک طرف هم ما را به خنده بیاندازد و همچنین از طرف دیگر دلمان را از غصه کباب کند. و البته این فیلم یک کار دیگر هم کرد: این فیلم آنچه کمیل نانجیانی، کمدین پاکستانی امریکایی نیاز داشت تا به جریان اصلی کمدی وارد شود را در اختیار او قرار داد.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «رانندهی شما الساعه به محض اینکه شلوارش رو بپوشه به خدمتتون میرسه.»
چهار. فراموش کردن سارا مارشال Forgetting Sarah Marshall، 2008، بهعنوان تهیهکننده
بیارش گریک Get him to the Greek فیلم خوبی است، اما در قیاس با فیلم فراموش کردن سارا مارشال که از آن اقتباس شده و فیلم بسیار خوبی است، به ابعاد وسیعتری میپردازد. فیلم فراموش کردن سارا مارشال نمونهای کامل از این موقعیت به دست میدهد که وقتی با معشوقهات به هم میزنی، چه کارهایی را نباید انجام بدهی، در هر صورت این فیلم یکی از خندهدارترین فیلمهای سال 2000 به شمار میآید. جیسون سیگل در فیلم فراموش کردن سارا مارشال در نقش یک آدم خوشنیت و احساساتی اما زیادی ساده و احمق که به خاطر قطع رابطه با دوست دختر سابقش از شدت غصه دق کرده، به خوبی ظاهر میشود. او بعد از قطع ارتباط با دوست دخترش تصمیم میگیرد تا به هاوایی برود تا شاید بتواند این دوران را راحتتر سپری کند، اما در هتلی که تصمیم به اقامت در آن را دارد، دوست دختر سابقش سارا (با بازی کریستن بل) و دوست پسر جدید او آلدوس اسنو، ستارهی موسیقی راک بریتانیا (با بازی راسل برند) را میبیند، او تحت تاثیر دیدارش با آلدوس اسنو، نمایش اپرای راک عروسکی دراکولا را تکنفره اجرا میکند. این فیلم نمونهای از فیلمهای اپتاو به شمار میآید که او در آنها ژانر کمدی رمانتیک را کلهپا میکند، با این مصائبی که بر سر این پسر سادهدل آمده، او واقعاً شایستگی آن را دارد تا در دنبالهای برای این فیلم حضور یابد، زیرا او در این فیلم کارهایی را انجام میدهد که کمدیهای دیگر حتی نمیتوانند تصورش را کنند. البته اسنو نیز به عنوان شخصیتی که در کنار او حضور دارد بسیار خوب است و خوش میدرخشد اما نه اینکه یک فیلم کامل به او اختصاص داده شود.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «یک هفته زندگی با سارا مثل این بود که بری تعطیلات… حالا هیتلر نه… اما کمکمش گوبلس رو بود.»
پنج. خیلی بد Superbad، 2007، بهعنوان تهیهکننده
انگار همه چیز از این فیلم شروع شد ــ اوان گلدبرگ و ست روگن وقتی هنوز مشغول مدرسه بودند، فیلمنامهی این فیلم را نوشتند، فیلم خیلی بد باعث شد یک دوجین آدم بیکار مشغول به کار شوند، این فیلم ژانر فیلمهای تینیجری را از نو ابداع کرد، و باعث شد که جاد اپتاو کلوپ کمدی هالیوود را راه بیندازد. این فیلم همچنین نام مستعار «مکلاوین» را برای ما به ارمغان آورد، این نام همچنان یکی از بهترین نامهایی است که میتوان بهعنوان نام مستعار از آن استفاده کرد. تا سال 2007 هیچ فیلمی به اندازهی فیلم خیلی بد نتوانسته بود تا این اندازه جسور، احمقانه، هوشمندانه و بهنحو شگفتآوری احساساتی باشد و حق مطلب را ادا کند، فیلمی که به وسیلهی دو بچه مدرسهای نوشته شد.
شش. باکره چهل ساله The 40-Year-Old Virgin، 2005، بهعنوان کارگردان
هیچ کس بهتر از استیو کرل نمیتوانست میان کمدی و اندوه تعادل برقرار کند (فقط کافی است به تماشای The Office بنشینید) و هیچکس نمیتوانست به خوبی جاد اپتاو آن را کارگردانی کند. احتمالاً همهی ما صحنهی خندهدار و البته دردناک کندن موهای سینهی کرل در فیلم باکرهی چهل ساله را به یاد داریم، اما این موقعیت کمیک اصلاً به اندازهی جملاتی که کاراکتر هنگام کندهشدن موهای فرفری سینهاش میگوید، بامزه و خندهدار نیست. او احساسات ناشی از درد و خشمش را زیر جملاتی بیادبانه پنهان میکند و بیرون میریزد، اولین فیلم اپتاو خیلی بیشتر از آنچه گاهی به نظر میرسد، فیلمی کامل و بالغانه است، البته بازی صادقانه و خالصانهی کرل به جاد اپتاو کمک کرد تا شیرینترین و خندهدارترین کمدی جنسی خودش را بسازد.
هفت. باردار Knocked Up، 2007، بهعنوان کارگردان
ست روگن وقتی نوجوان بود فیلمنامهی فیلم خیلی بد را نوشت، اما زمانی که سرانجام این فیلم ساخته شد او سنش به حدی رسیده بود که بچههایی از خودش داشته باشد، به همین خاطر او بار دیگر بهترین گزینه برای همکاری با اپتاو بود، تا در فیلمی در ژانر کمدی بارداری بازی کند. زمانی که این فیلم اکران شد دربارهی تبعیض نژادی در این فیلم بحثهایی در گرفت، اما ناپختگی روگن که بهنحوی مضحک و خندهدار داشت خودش را برای اینکه پدر شود آماده میکرد، یکجورهایی نکتهی اصلی در این فیلم بود: چه اتفاقی میافتد وقتی مردی که هنوز رفتارهای نابالغانه دارد، مجبور میشود از این رفتارها دست بکشد و بزرگ شود؟ به نظر میرسد که جاد اپتاو از آن موقع تاکنون همواره در فیلمهایش در حال پرسیدن این پرسش بوده است.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «صورتت شبیه بندانگشتهای رابین ویلیامزه.»
هشت. آدمهای بامزه Funny People، 2009، بهعنوان کارگردان
بعضیها مدتها خیال میکردند که فیلم آدمهای بامزه مورد استقبال گیشه قرار نگرفته و اینکه این فیلم از فیلمهای پرطرفدار اپتاو نیست. اما از میان فیلمهایی که جاد اپتاو آنها را کارگردانی کرده است، هیچکدامشان به اندازهی این فیلم واقعاً شخصی یا تا حدی منحصربهفرد به نظر نمیرسند. جاد اپتاو که تقریباً تمام عمرش را صرف کمدی کرده و تهوتوی آن را درآورده (برای اینکه به علاقهی او به کمدی پی ببرید کافی است که کتاب Sick in the head، مجموعهی شگفتانگیز او از مصاحبه با استندآپ کمدینها را بخوانید) در فیلم آدمهای بامزه از ته قلبش حرف میزند. او با این فیلم قصیدهای نامنظم و پراکنده را برای ما به تصویر میکشد که در ستایش کمدی، کمدینها، خانوادهی او و تنها قهرمانش جیمز ال.بروکس ساخته است. شاید فیلم آدمهای بامزه تنها یک فیلم دو ساعت و نیمه به نظر برسد اما اگر واقعاً میخواهید به ذهن جاد اپتاو رسوخ کنید و ببینید چه در سرش میگذرد، ارزش آن را دارد که زمان بیشتری را با این فیلم بگذرانید.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «وقتی پدربزرگم مرد، شعلهی شمعی که کنار تختش بود شروع کرد به پرپرزدن. همهمون فکر کردیم، این پدربزرگم بود که رفته به بهشت.»
«هی رفیق، برای رفتن به بهشت از آتیش رد نمیشن. فکر کنم بابا بزرگت یه راست رفته جهنم.»
نه. گوینده: افسانه ران برگندی Anchorman: The Legend of Ron Burgundy، 2004، بهعنوان تهیهکننده
فیلم گوینده شامل سه فیلم کمدی است: فیلم گوینده: افسانه ران برگندی، 2004، فیلمWake Up, Ron Burgundy: The Lost Movie، 2004 و فیلم گوینده 2: افسانه ادامه دارد Anchorman 2: The Legend Continues، 2013 . احتمالاً امروزه کمتر میتوان از این سه فیلم کمدی لذت برد و چه بسا از چند سال پیش، نقل قولهای بریک، ادا و اطوارهای برایان و لباس هالووین رون آنقدرها هم بامزه و خندهدار به نظر نرسند، اما حتی همان موقع و همین حالا هم خبری از کمدیهایی چنین عجیب و غریب، خندهدار، و بامزه نبوده و نیست. نبوغ فوقالعادهی اپتاو بهعنوان یک تهیهکننده در این است که تعدادی کمدین بزرگ را در یک استودیو جمع میکند و به آنها اجازه میدهد تا هر آنچه دوست دارند انجام دهند، او اشخاص بااستعداد را دقیق انتخاب میکند و تا حدی به آنها اعتماد دارد که دستشان را باز میگذارد و همه چیز را به آنها میسپارد. اگر اپتاو تا حالا مرده بود حتماً روی سنگ قبرش میخواندید که «او یکجورهایی آدم کلهگندهای بود».
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «من توی یک جعبهی شیشهای از جنس احساسات هستم!»
ده. پادشاه استتن آیلند The King of Staten Island، 2020، بهعنوان کارگردان
جاد اپتاو مهارت غریبی در پیدا کردن استعدادهای درخشان، پیش از آنکه به ثمر برسند، دارد. در سال 2005 او باعث شد استو کرل با بازی در فیلم باکرهی چهل ساله، حرفهی بازیگریاش را پیش بگیرد. و سه سال بعد این کارگردان به ست روگن کمک کرد تا در نقش اصلی فیلم باردار نقشآفرینی کند، که یکی از ارزندهترین نقشهایی است که تاکنون بازی کرده است. پیت دیویدسون استعداد جوانی است که اپتاو اخیراً در فیلم پادشاه استتن آیلند او بازی میکند و واقعاً همهجوره خندهدار است. اپتاو و دیویدسون با هم فیلمنامهای پادشاه استتن آیلند را نوشتهاند. داستان فیلم دربارهی زندگی خود پیت دیویدسون است. شهرت دیویدسون به خاطر بازی در برنامهی پخش زندهی شنبه شب Saturday Night Live است. او در فیلم پادشاه استتن آیلند نقش اسکات را بازی میکند، که در حال کنار آمدن با مرگ پدر آتشنشاناش است. او روزهایش را با لم دادن توی مبل و کشیدن ماریجوانا سپری میکند و رویای آن دارد که روزی یک هنرمند تتو شود، اما سرانجام رویدادهایی دست به دست هم میدهند تا او از توی مبلش بیرون بیاید و پا به جهان بزرگ نیویورک بگذارد.
خندهدارترین دیالوگ این فیلم: «تق تق. کی اونجاست؟» «پدرت نیستم!»
نویسنده و منبع: پل برادشاو از سایت NME
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته آدم خندهدار – ده تا از بهترین فیلمهای جاد اپتاو اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.