فیلمی به سبک و سیاق هالیوود دهه ۱۹۳۰ / «منک» دیوید فینچر چطور به پرده بزرگ راه پیدا کرد؟
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
هرمن جی. منکهویتس (۱۹۵۳-۱۸۹۷) – فیلمنامهنویس – هیچوقت انتظارش را نداشت برای طرح یکی از بهترین ایدههای تاریخ سینما نامش در عنوانبندی ذکر شود – این فکر که صحنههای کانزاس در فیلم «جادوگر شهر اُز» (۱۹۳۹) سیاه و سفید و صحنههای شهر اُز رنگی فیلمبرداری شود. درواقع، فیلمنامهنویس آمریکاییِ آلمانیتبار در بخش زیادی از دوران کاری خود در هالیوود، از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اوایل دهه ۱۹۵۰، نسبت به فیلمنامههای خود خیلی احساس مالکیت نمیکرد.
اما آنچه دیوید فینچر را مجذوب کرد این بود که وقتی صحبت از ذکر نام فیلمنامهنویس در تیتراژ فیلم «همشهری کین» شد – که منکهویتس در ۱۹۴۰ آن را با اورسن ولز نوشت (یا بدون او، بسته به دیدگاه شما)، فیلمنامهنویسِ ماهر، ناگهان و بهطور توجیهناپذیری این مسئله برایش مهم شد. این که دقیقاً چرا این اتفاق افتاد موضوع فیلم جدید فینچر است.
فینچر درباره «منک» میگوید: «من علاقهای به بازنگری صنفی درباره مالکیت فیلمنامه «همشهری کین» نداشتم (بحثی که پالین کیل منتقد فیلم آمریکایی در ۱۹۷۱ با نوشتن مقالهای در نیویورکر دوباره زنده کرد). این برای من جالب بود که منکهویتس ظاهراً نسبت به کاری که برای گذران زندگی انجام میداد، جز تحقیر هیچ حسی نداشت، اما درست در لحظهای که داشت از در خارج میشد، و تقریباً تمام پلهای پشت سر خود را خراب کرده بود… چیزی تغییر کرد.»
«منک» بهطور سیاه و سفید و به سبک فیلمهای دهه ۱۹۳۰ ساخته شده و بین صحنههایی که منکهویتس (با بازی گری اولدمن) اولین نسخه فیلمنامه «همشهری کین» را در خانهای دورافتاده در صحرا نوشت، و سکانسهای بازگشت به گذشته از زندگی او در هالیوود دهه ۱۹۳۰، شامل دوستیاش با ویلیام راندولف هرست غول دنیای روزنامه (چارلز دنس) که الهامبخش «همشهری کین» شد، و ماریون دیویس بازیگر و معشوقه هرست (آماندا سایفرید)، جابهجا میشود.
«منک» یازدهمین فیلم بلند سینمایی فینچر و اولین فیلم او بعد از «دختر رفته» در ۲۰۱۴ است. فیلم، نحوه شکلگیری «همشهری کین» شاهکار ولز را دنبال میکند. «همشهری کین» با بازی خود ولز در نقش چارلز فاستر کین غول دنیای روزنامه، که از آن بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود، تا پیش از آن که در ۱۹۴۱ روی پرده سینماها برود، مسیری پردستانداز را طی کرد.
بیشتر منتقدان سینما سبک کارگردانی فینچر، کار بازیگران و ویژگیهای فنی «منک» را تحسین کردهاند. فیلم در جوایز گلدن گلوب در شش بخش ازجمله بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی نامزد بود، اما مراسم را دست خالی ترک کرد.
«منک» همچنین با نامزدی در ۱۰ بخش، بیشترین نامزدی را در نود و سومین دوره جوایز اسکار دارد که برندگان آن ۲۵ آوریل (دوشنبه ۶ اردیبهشت) معرفی میشوند. فیلم فینچر در بخشهای بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد (گری اولدمن)، بازیگر زن مکمل (آماندا سایفرید)، فیلمبرداری (اریک مسرشمیت)، موسیقی (ترنت رزنور و اتیکس راس)، طراحی صحنه (طراح صحنه: دانلد گراهام برت؛ طراح دکور: جن پاسکال)، طراحی لباس (تریش سامرویل)، چهرهپردازی و مو (جیجی ویلیامز، کیمبرلی اسپیتری و کالین لوبف) و صدا (رن کلایس، جرمی مولود، دیوید پارکر، نیتن ننس و درو کیونن) نامزد است.
فینچر آخرین بار یک دهه پیش برای فیلم «شبکه اجتماعی» (۲۰۱۰) نامزد اسکار بهترین کارگردانی شد و قبل از آن نیز یک بار دیگر برای «مورد عجیب بنجامین باتن» (۲۰۰۸) در این بخش نامزد شد. «بیگانه ۳» (۱۹۹۲)، «هفت» (۱۹۹۵)، «بازی» (۱۹۹۷)، «باشگاه مشتزنی» (۱۹۹۹)، «اتاق وحشت» (۲۰۰۲)، «زودیاک» (۲۰۰۷) و «دختری با خالکوبی اژدها» (۲۰۱۱)، از دیگر ساختههای سینماگر ۵۸ ساله آمریکایی است که به خاطر توجه وسواسگونه خود به جزئیات شهرت دارد.
او درمورد «منک» دلیل بیشتری داشت که تمام تصمیمهای خود را با دقت بگیرد. او فیلم را از روی فیلمنامهای نوشته پدرش جک فینچر – خبرنگار – که در ۲۰۰۳ از دنیا رفت، کارگردانی کرد. جک بعد از آن که در ۱۹۹۰ بازنشسته شد، کار روی این موضوع را شروع کرد، و این تقریباً همزمان با آن بود که دیوید قصد داشت «بیگانه ۳» اولین فیلم بلند داستانی خود را کارگردانی کند. او و پدرش در سراسر دهه نود تلاش کردند «منک» را بسازند، اما سرمایهگذاران احتمالی زیر بار اصرار آنها برای سیاه و سفید بودن فیلم نمیرفتند.
در اوایل ۲۰۱۹، تد ساراندوس یکی از روسای نتفلیکس، از فینچر که دو سریال «خانه پوشالی» و «شکارچی ذهن» را برای این سرویس استریمینگ ساخته بود، سؤال کرد که بعد از این میخواهد چه کار کند. اینجا بود که فینچر فیلمنامه پدرش را بیرون آورد. او میگوید هدفش نه صرفاً از روی حس تعهد فرزندی بلکه تمایل به ساختن فیلمی بود که مدتها فکر میکرد امیدی به تولید آن نیست. «امکانش ایجاد شد کاری را انجام بدهم که همیشه دوست داشتم و هیچوقت فرصتش پیش نیامده بود.»
فینچر از اریک راث فیلمنامهنویس که با همکاری او «خانه پوشالی» را تهیه کرد خواست فیلمنامه پدرش را برای فیلمبرداری شکل بدهد.
راث که برای فیلمنامه «مورد عجیب بنجامین باتن» فینچر نامزد اسکار شد، برای فیلمنامه «فارست گامپ» اسکار برد و یکی از تهیهکنندگان «منک» هم هست، دراینباره میگوید: تلاش برای وفادار بودن به کار جک فینچر کار دلهرهآوری بود. فیلمنامه سفت و محکم بود. شاید نیاز داشت کمی بیشتر به دنیای هالیوود نگاه کند. و از آنجا که من با فیلمنامهنویسی زندگی را میگذرانم، بیشتر این حس را درک میکنم.»
فینچر به همکارانش توضیح داد که میخواهد «منک» را با استفاده از تکنیکهای هالیوود دهه ۱۹۳۰ بسازد، از نوع بیان دیالوگها گرفته تا فیلمبرداری و طراحی صدا.
دانلد گراهام برت طراح صحنه که با «زودیاک» با فینچر شروع به همکاری کرد، برای کار خود در فیلم «مورد عجیب بنجامین باتن» برنده اسکار شد و با «منک» ششمین همکاری خود با این کارگردان بار دیگر نامزد اسکار شده، دراینباره میگوید: «او گفت، من میخواهم فیلم جوری باشد که اگر در یک آرشیو فیلم، «همشهری کین» را دیدی و بعد دیدی کنارش «منک» هم هست، به خودت بگویی، اوه. نمیدانستم این فیلم را ساختهاند.»
«منک» فرض را بر این میگذارد که تماشاگر تا حدی با تاریخ سینما آشناست، و تعدادی از شخصیتهای هالیوود کلاسیک در فیلم حضور دارند؛ ازجمله لوییس بی. مهیر (با بازی آرلیس هوارد)، دیوید اُ. سلزنیک (توبی لئونارد مور)، اروینگ تالبرگ (فردیناند کینگزلی)، جوزف ال. منکهویتس (تام پلفری) و بن هکت (جف هارمز) و ریتا الکساندر (لیلی کالینز).
فینچر بعد از این که دید تماشاگران برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد پیشزمینه شخصیتهای «شکارچی ذهن» که از روی جنایتهای واقعی ساخته شد، به گوگل مراجعه کردند، خیالش راحت شد که میتواند مدتزمان فیلم را کمتر کند. خودش میگوید: «اگر قرار بود هر شش دقیقه توقف میکردیم و درس تاریخ سینما میدادیم، مثلاً میگفتیم، بگذار درباره لوییس بی. مهیر به تو بگویم، مدتزمان فیلم دو ساعت و ۴۵ دقیقه میشد. (مدتزمان واقعی فیلم دو ساعت و ۱۱ دقیقه است).
داستان فیلم شامل یک پیرنگ فرعی است که بهخوبی زمانبندی شده است: نقش منکهویتس در تولید فیلمهای خبری تبلیغاتی در کمپانی مترو گلدوین مهیر در حمایت از فرانک میریام کاندیدای حزب جمهوریخواه در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا در ۱۹۳۴، و اتهام ناروا به آپتن سینکلر رماننویس، روزنامهنگار و منتقد سوسیالیست او (با بازی بیل نای).
وقتی جک فینچر در اوایل دهه ۱۹۹۰، ایده گنجاندن فعالیتهای سیاسی آن سالها در فیلمنامه را به پسر خود پیشنهاد کرد، ۲۵ سال به فراگیر شدن اصطلاح «خبررسانی جعلی» مانده بود، اما پیرنگ فرعی کارکرد خود را در روایت داستان «منک» به این شکل خود را نشان میدهد که منکهویتس متوجه میشود واژههای او به نحوی که پیشبینی نمیکرد اهمیت دارد. فینچر میگوید: «ایده فیلمهای خبری جعلی نشان میدهد چطور هر چیز کهنهای این روزها دوباره نو شده است.»
فینچر درباره انتخاب بازیگر نقش منکهویتس میگوید بازیگری را میخواست که نهتنها بازتاب هوشمندی نویسنده بلکه مستی و تنبلی او باشد. «با این شروع میکنید که چه کسی باید نقش او را بازی کند؟ چه کسی بیشترین شجاعت را دارد؟ و اینطوری است که به گری اولدمن میرسید.»
فینچر از تمام بازیگران فیلم خود نقشآفرینیهایی به سبک خشک و سرد آن دوران میخواست، که قبل از فراگیر شدن سبک پراحساس و گویای بازیگری مِتُد بود. فینچر میگوید: «گفتم، ببینید، این برای دوره قبل از بازیگری همراه با حس کردنِ نقش است. بیشتر درباره این است که آیا این بازیگران واژهها را با ترتیب درست بیان میکردند؟ درست مکث میکردند؟ خیلی خوب. حالا شروع کنیم.»
برای آماندا سایفرید، این به معنای اجرای لهجه بروکلینی ظریف ماریون دیویس، چسبیدن یک بطری جینِ همه جا حاضر و از گرو درآوردن میراث زنی بود که تصویرش با کاریکاتوری از او در نقش شخصیت بیاستعداد، دائمالخمر و عاشق طلا سوزان الکساندر (با بازی دوروثی کامینگور) در فیلم «همشهری کین» لکهدار شده است. سایفرید میگوید: «او بسیار خودآگاه و زیرک است. او میداند چه خبر است، تحمل چرت و پرت را ندارد، و میتواند با منکهویتس کنار بیاید. سوزان الکساندر بااستعداد نبود. ماریون دیویس خیلی بااستعداد است. میدانم هر دوی آنها پازل دوست داشتند، اما این واقعاً تنها نقطه مشترک آنها بود.»
اریک مسرشمیت مدیر فیلمبرداری که پیش از این در فیلم «دختر رفته» و سریال «شکارچی ذهن» با فینچر کار کرده بود، برای خلق ظاهر فیلم «منک» از فیلمهای سیاه و سفید با صحنههای خارجی مانند «شب شکارچی» و «خوشههای خشم» به عنوان مرجع استفاده کرد. او از زوایای پایین دوربین شبیه آنچه ولز در «همشهری کین» به کار برد، استفاده کرد، اما نه در حد افراط. مسرشمیت که برای کارش در «منک» نامزد اسکار شده است، میگوید: «ما آدمها را از مچ پا فیلمبرداری نکردیم. ولز زمین را سوراخ کرده بود. سعی کردیم ادای احترام کنیم، اما ما فیلمها را به زبان امروزی خودمان هم میسازیم.»
دانلد گراهام برت طراح صحنه و تریش سامرویل طراح لباس – که او نیز برای کار خود در «منک» نامزد اسکار شده است – رنگها و پارچهها را امتحان کردند تا ببینند در تصاویر سیاه و سفید چطور دیده میشوند، اما اجازه ندادند این مسئله خود را بر روند کلی دیکته کند. برت میگوید: «ما متوجه شدیم رنگهای مشخص در قالب سیاه و سفید جلوه زیبایی خواهند داشت، اما واقعاً نمیخواستم دکورها را رنگ بزنم که حالت یک کارناوال پیدا کند.»
فینچر برای موسیقی ترنت رزنور و اتیکس راس را آورد که برای کار خود در فیلم «شبکه اجتماعی» فینچر برنده اسکار شدند و امسال نیز هم برای «منک» و هم فیلم انیمیشن «روح» نامزد دریافت اسکار بهترین موسیقی متن هستند. هرچند این دو آهنگساز سابقه همکاری متعدد با فینچر را دارند، اما بیشتر بهعنوان آهنگسازان گروه راک ناین اینچ شهرت دارند، و شاید طبیعیترین گزینه برای ساخت موسیقی فیلمی نباشند که ریشه در عصر موسیقی ارکسترال دارد. رزنور میگوید: «اگر فینچر میگفت، من نوعی موسیقی میخواهم دقیقاً شبیه آنچه در آن دوران ضبط میشد، من جواب میدادم، فکر نمیکنم ما آدمهای مناسب این کار باشیم.»
فینچر فیلمبرداری «منک» را درست پیش از پاندمی کرونا به پایان رساند، و مراحل پستولید فیلم تا حد زیادی از راه دور انجام شد. گذراندن حدود ۳۰ سال برای تأمل کردن روی یک فیلم پیش از کارگردانی آن، میتوانست به ضرر فیلمسازی وسواسی مانند فینچر باشد، اما او میگوید این مسئله نکتههای مثبت هم داشت: «فکر میکنم در ۳۰ سالگی این اعتمادبهنفس را نداشتم، ضمن این که سبک تصویری من بیشتر تهاجمی بود. شاید میخواستم زودتر این کار را انجام بدهم، اما ازنظر من اشکالی ندارد. از کاری که کردم راضی هستم.»
منبع: هالیوود ریپورتر
نوشته فیلمی به سبک و سیاق هالیوود دهه ۱۹۳۰ / «منک» دیوید فینچر چطور به پرده بزرگ راه پیدا کرد؟ اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.