نقد سریال Loki | قسمت دوم
قسمت دوم سریال Loki ترکیبی از معجون سریال Mindhunter، نبوغ لوکی، بازی درخشان اوون ویلسون، پایان و موسیقی میخکوب کننده است.
هفته قبل گفتیم که قسمت اول سریال Loki شروعی قدرتمند داشت و درواقع بهترین افتتاحیه را در مقایسه با دو سریال دیگر دنیای سینمایی مارول که برای دیزنی پلاس تولید شده، داشته است. سریال با دیالوگهای قدرتمند، کمدی به اندازه و خلاقانه، بازی درخشان تام هیدلستون و اوون ویلسون، کارگردانی بسیار خوب، موسیقی بسیار جذاب و همچنین ارائه داستانی مرموز و پر رمز و رازش توانست ذهن ما را درگیر خودش کند. شاید مهمترین سؤال ما این باشد که چند نسخه از لوکی در سریال وجود دارد و اساسا هر نسخه از لوکی قرار است چگونه با او مواجه شوند و ایستادگی کنند؟ حتی نظریههای ریز و درشت دیگری مثل مفیستو که خیلی سریع رد شد تا احتمال حضور کانگ فاتح مطرح شده که باید دید چقدر میتوانند درست در بیاید. قسمت دوم سریال Loki از شبکه دیزنی پلاس پخش شده است. همانطور که هفته قبل هم دیدیم، لوکی حالا باید به ایجنت موبیوس و سازمان TVA برای دستگیری و نابودی لوکیهایی که در تلاش برای اخلال در خط زمانی مقدس هستند، کمک کند و یکی از این نسخهها ظاهرا توانسته با حقههایش بدجوری سازمان را به چالش بکشد و عملا آنها نیاز به شخصی پیدا کردند که بتواند مثل لوکی فکر کند یعنی خود لوکی!
چگونه باید لوکی را دستگیر کنیم؟ شاید بهترین راه استفاده از خود لوکی باشد. تمرکز قسمت دوم سریال روی همین موضوع است و ایجنت موبیوس با زدن تیری در تاریکی تلاش میکند تا با کمک لوکی خودش را دستگیر کنند. این موضوع خیلی ساده است شما اگر یک کلون داشتید، قطعا مثل او فکر میکردید و در مورد لوکی نیز صدق میکند، اما واقعیت این است که ما از شخصیت شرور داستان چیزی نمیدانیم و شاید آنها دارند اشتباه میکنند. شاید قبل از شروع سریال خوانده باشید که مایکل والدرون از این میگفت که برای ساخت سریال Loki از کارهای دیوید فینچر الهام گرفته و دلیل حرف او در این قسمت مشخص شد. قسمت دوم شباهت زیادی به سریال Mindhunter دارد و لوکی و ایجنت موبیوس دقیقا حکم هولدن فورد و بیل تنچ سریال مایندهانتر را دارند که برای حل پروندههای قتلهای زنجیرهای حل نشده حالا بهدنبال مصاحبه با دیگر قاتلان زنجیرهای هستند تا بتوانند مسیر، الگو و هدف دیگر قاتلان را بهتر متوجه شوند. لوکی و موبیوس هم دقیقا همچین زوجی هستند با این تفاوت که لوکی هم حکم یکی از دو مامور اصلی داستان را بر عهده دارد و هم همان قاتل زنجیرهای است که باید ازش اطلاعات بگیرند و از نگاهش بگوید قدم بعدی نسخه دیگرش چیست.
الهام گرفتن از سریال Mindhunter به یکی از بخشهای دلنشین و کاملا مثبت قسمت دوم سریال Loki تبدیل شده و کاملا با داستان و اتفاقات این قسمت منطبق بوده است. قسمت قبل هم گفتیم که سازندگان چیزی را بیهدف در سریال حداقل تا الان استفاده نکردهاند و در قسمت دوم نیز همین مسیر را ادامه دادهاند. تیم مایکل والدرون در مقام نویسنده و شورانر بههمراه کیت هرون در مقام کارگردان تا الان زوجی طلایی ایجاد کردهاند و آنها به خوبی میدانند که بهدنبال چه چیزی هستند و لوکی نباید در مسیرش منحرف شود. این موضوع خبر خوبی است و ما در سریال وانداویژن هم تقریبا شاهد این موضوع بودیم، اما در مقابل در سریال The Falcon and the Winter Soldier تنها از قسمت سوم تا نیمه اول قسمت پنجم شاهد این بودیم که سریال به بیراهه نرفته و مسیر درستش را دنبال میکند. از این بحث عبور کنیم و به بحث خودمان بازگردیم، سازمانی مثل TVA شاید قدرت زیادی داشته باشد، اما حفرههای امنیتی که کارمندان فعلیاش توانایی مشاهده آن را ندارند، وجود دارد که امنیت و کلیت سازمان را به خطر میاندازد. پس آنها به نبوغ لوکی نیاز دارند حتی اگر نتوانند به آن اعتراف کنند.
لوکی از دید و نگاهی متفاوت در حال یافتن نسخه دیگر خودش است، اما او بیشتر از اینکه بهعنوان لوکی قدم بعدیاش را بداند، بیشتر در حال یافتن قدم بعدی شخصیت شرور داستان است. همین اتفاق هم باعث میشود تا بالاخره سازمان TVA برای اولینبار بتواند بدون اینکه غافلگیر شود مدرکی از این شخصیت پیدا کند، اما خب شاید دیر شده باشد. پس سریال به وظیفه خودش یعنی ارائه نبوغ لوکی عمل کرده و ما میتوانیم ببینیم که چرا او تنها شخصی است که بتواند به شخصیتی که فعلا با نام The Variant آن را میشناسیم، نزدیک شود. لوکی شاید یک رخنه امنیتی از سازمان TVA پیدا کرده باشد، اما The Variant چند قدم از آنها جلوتر است که البته نمیدانیم او چگونه توانسته این رخنه را پیدا کند. پس شاید ما نبوغ، هوش و شرارت لوکی را داشته باشیم، اما در نقطه مقابل شخصیتی تقریبا مشابه هم وجود دارد که نمیتوان آن را دست کم گرفت. البته این موضوع به این معنا نیست که ایجنت موبیوس به حاشیه رفته و نقشی ندارد؛ برعکس لوکی باعث میشود تا موبیوس دید بهتری پیدا کند و حالا بداند که با چه چیزی طرف است. پس گفتیم که سریال ازطرفی نبوغ لوکی را به تصویر کشیده و در مقابل شخصیت باهوش دیگری هم داریم که چند قدم جلوتر از لوکی و TVA است.
پایان قسمت دوم سریال Loki کاملا میخکوب کننده و غیر منتظره بود. اگرچه شاید از ابتدا میدانستیم سوفیا دی مارتینو نقش The Variant را بر عهده دارد، اما نحوه ورود و رونمایی کاملش درواقع همان چیزی بود که این شخصیت به آن نیاز داشت. شاید در قسمت اول شاهد شخصیتی بیرحمی از وی بودیم که پس از تله گذاشتن اعضای TVA را به قتل رساند، اما اینجا شاهد نبوغ او بودیم که درکنار اینکه کارش را انجام میداد، در حال بازی کردن با لوکی بود. Variant درواقع تصمیم داشت همزمان با انجام کارش لوکی را بهتر بشناسد و بیشتر با او آشنا شود، اما مگر آنها یک شخصیت نیستند؟ اینجا شاید سؤال مهمی است که شاید در قسمتهای بعدی به آن پرداخته شود.
اما هویت واقعی Variant چیست؟ در نگاه اول اول نقش لیدی لوکی را بر عهده دارد که در دنیای کمیک قبلا شاهد حضور چنین شخصیتی بودیم. پس او نسخه متفاوتی از شخصیت لوکی است که در دنیای سینمایی مارول متولد شده و حالا در حال شرارت است. در دنیای کمیک مارول شاهد نسخههای متفاوتی از لوکی هستیم و لیدی لوکی یکی از این نسخهها است که ظاهرا سوفیا دی مارتینو نقش این شخصیت را بر عهده دارد. اما او واقعا نقش لیدی لوکی را بر عهده دارد؟ سریال او را بهعنوان The Variant معرفی کرده است تا براساس آن فکر کنیم او واقعا لیدی لوکی است؛ حتی اگر تفاوت ظاهری با نسخه کمیک و حتی لوکی درون سریال داشته باشد.
همچنین لیدی لوکی دارای قدرتهای متفاوتی نسبت به لوکی برخوردار است و این شک ما را تقویت میکند. اما اشتباه بخش غیر انگلیسی دیزنی پلاس شاید این معما را حل کرده باشد. براساس تصاویر فاش شده، دی مارتینو نقش سیلویه را بر عهده دارد که نام واقعی انچنترس یا افسونگر در دنیای کمیک مارول است. سیلویه لاشتون نیروهای خود را از لوکی، زمانیکه آشوب را آغاز کرده بود، گرفت و خود را شبیه به آمورا درآورد. پس یک مدرک منطقی و قوی داریم که نشان میدهد چرا The Variant قدرتی مشابه لوکی در اختیار دارد و چرا سریال هویت این شخصیت را فاش نکرده است. همچنین او در بخشی از سریال به لوکی گفت که او را با این نام صدا نکند و این موضوع شاید بیدلیل نباشد.
پس میتوان نتیجه گرفت که مارول در حال بازی با طرفداران است و احتمالا با انچنترس طرف هستیم که قرار است لوکی را به چالش بکشد. البته همین الان سوالاتی هم مطرح است که بهطور مثال هدف واقعی The Variant چیست و چرا لوکی اصلا بخشی از برنامههای او نبوده است و حالا سرنوشت لوکی قرار است چگونه باشد؟ آیا او واقعا قرار است به The Variant کمک و به TVA خیانت کند؟ یا او اهداف دیگری را در سر دارد؟ سوالات زیادی در مورد ادامه سریال Loki وجود دارد که میتوان در قسمت سوم به بخشی از آن برسیم.
اگرچه سوفیا دی مارتینو حضور کوتاهی داشت و نمیتوان قضاوت خوبی فعلا از انتخاب او داشت، اما تام هیدلستون دوباره ثابت کرد که چرا او بازیگری بدون جانشین برای نقش لوکی است و او واقعا میداند که لوکی به چه چیزی نیاز دارد. البته تعریف و تمجید از هیدلستون شاید چیز همیشگی باشد، اما نباید اوون ویلسون را فراموش کنیم که حتی درخشش به مراتب بیشتری نسبت به قسمت اول داشت.
او به خوبی عصبانیت، خستگی، شوق، کنجکاوی و ناامیدی موبیوس را به تصویر کشید و واقعیت این است زوج هیدلستون و ویلسون یکی از بهترین زوجهای دنیای سینمایی مارول است که تاکنون شاهد آن بودیم. ازطرفی نباید از موسیقی میخکوب کننده و جذاب سریال Loki بگذریم؛ مخصوصا از قطعه پایانی که باعث شد صحنه پایانی قسمت دوم سریال لوکی به مراتب بهتر شود و تا آخرین لحظه تیتراژ پایانی به گوش دادن به موسیقی سریال ادامه دهیم. موسیقی متن سریال Loki یکی از بهترین اتفاقات چند سال اخیر MCU است و امیدوارم مارول آن را الگویی برای سریال Moon Knight و دیگر محصولاتش قرار دهد.
منبع زومجی