میتوان به همه مشکوک بود! / «گورکن»، درام اجتماعی با رویکرد روانشناسانه
گورکنها موریانه دوست دارند، آنها با بو کشیدن کلونی موریانهها را مییابند تا همه را بخورند؛ این حیوان لانهی موریانه را نابود میکند، درست مثل وقتی که رطوبت، دیوارهای نمزده یک خانه کلنگی را از درون، آرام آرام به فساد و تباهی کشیده و در خود فرو میبلعد.
«گورکن» دومین فیلم بلند کاظم ملایی است که روایت تازهای از یک قصه چند وجهی دارد. پوستهی بیرونی «گورکن» میتواند یک روایت ملتهب و پرتعلیق داشته باشد، اما فیلم آرام و سنگین به پیش میرود و برای فیلمسازی که عامدانه این لحن آرام و مبهم را به جهان روایی آن تعمیم داده، هدف اصلی، درگیر کردن ذهن مخاطب و ایجاد پرسشهای موازی است.
«گورکن» تجربه متفاوتی از یک فیلمساز تیزبین است که رویکردی حرفهای را دنبال میکند. به نظر میرسد که ملایی پس از تجربه موفق «کوپال»، در فیلم تازهاش قصهگویی را جدیتر گرفته و سینما را از زوایای شخصیتری دنبال میکند تا بیشتربه سبک و لحن خاص خود نزدیک شود. در «گورکن» هارمونی بصری و آوایی اهمیت دارد و سعی شده تا در کنار تناسب نما و دیالوگ، از موسیقی و آمبیانس محیطی نیز به درستی استفاده شود (صدای ملودی ویولون به جای زنگ موبایل )
قصه فیلم درباره مادر جوانی است که درآستانه ازدواج مجدد دچار بحران بزرگی میشود، او پسری زال و باهوش دارد که در موقعیت بدی قرار گرفته… زن (ویشکا آسایش در نقش سوده شریفزادگان) نگران و پریشان حال است و چالش پیش آمده او را مجبور میکند تا با زخمهای کهنهای که از گذشته بر روح و روانش بر جا مانده، روبرو شود. او باید برای حل مشکل پیش آمده به شناخت بهتری از اطرافیانش برسد.
فیلم پتانسیل این را دارد که به یک تریلر پر تنش یا یک درام جنایی سطحی تبدیل شود، اما فیلمساز به جای تاکید بر جزئیات حادثه، روی شخصیتها و روابطشان دقیق میشود؛ حتی عنوانبندی ابتدایی فیلم نیز، حاوی عناصر بصری و روایی مهمی است که از ابتدا مخاطب را درگیر میکند؛ و این چیزی است که کمتر در عنوانبندی و تیتراژ فیلمهای ایرانی شاهدیم.
اگر چه «گورکن» در فرم و فضاسازی به روایتهای پیچیده و لایهبندیشده فیلمهای محبوب به اصطلاح آپارتمانی دهههای اخیر نزدیک است، اما طراحی اغلب میزانسنها در آن خلاقانه بوده و اجراها تئاتری است؛ شاید از این روست که در استفاده ازعناصر صحنه نیز به ویژگیهای شاخصی از سینماگران مولف و صاحب سبک سینمای ایران توجه شده وساختمان بسیاری از پلانها مثلا به فیلم «سگ کشی» بهرام بیضایی نزدیک است. حتی در لحظاتی می شود سوده شریفزادگان را در قامت گلرخ کمالی فیلم بیضایی دید که از نامردیها و دروغها به تنگ آمده است.
در فصل آغازین فیلم، آشنایی با شخصیتها به کندی پیش میرود و اطلاعاتی که به واسطه دیالوگها داده میشوند، کامل نیستند، اما رفته رفته، مخاطب در شرایطی پرتعلیق و تردیدآمیز قرار میگیرد تا در یک تجربه فردی و حین تماشای فیلم در ذهن خود به حدس و گمانهایی برسد. در واقع فیلم از نیمه به بعد جذابتر میشود و بیننده را با شک و تردیدها درگیر میکند.
لحظاتی در فیلم وجود دارد که خونسردی برخی کاراکترها بیننده را کلافه میکند، مثل کنشهای حسن معجونی (پیمان جنابی) در نقش پدر «ماتیار» که در لحظات بحرانی، بیش از اندازه خونسرد و آرام است. شاید اینطور به نظر برسد که به شکلی آگاهانه، شتابی که مختص به ریتم و لحن فیلمهای جنایی و معمایی است دراَکتهای آدمهای «گورکن» وجود ندارد، برای همین سرعت مخاطب هم به تناسب کم میشود، تا شرایط شخصیتها را در دنیای قصه بهتر درک کند و همین تعلیق و تردید را در باره تک تک آنها بیشتر میسازد. نگارنده برای لو نرفتن داستان فیلم در بسیاری از موارد ناچار به اشاره ی گذراست اما برای تحلیل جهان فیلم نیاز است تا با جزئیاتی که نمیفهمیم یا نمیدانیم با تعمق بیشتری روبرو شویم. سوظنهای زیادی درباره همه وجود دارد اما پاسخ بسیاری از پرسشها حتی تا پایان فیلم هم برای ما روشن نمیشود.
نکته جالب دیگر در این فیلم استفاده از بازیگران حرفهای سینما و تئاتر در کنار هم و در همراهی با بازیگران آماتور یا کودک بازیگران و برخی عوامل پشت صحنه سینماست، به نظر میرسد ملایی با دعوت از طیف مختلفی ازاین بازیگران، نسبت به بسیاری ازاین هنرمندان به نوعی ادای دین کرده و در مقابل دوربین نیز ترکیب خوبی را گرد آورده باشد.
نکته قابل توجه دیگر در «گورکن»، طرح مضامین تازه از مناسبات جهان امروزی و تعاملات انسانها در فضای مجازی است. مفاهیم نوین ارتباطی و اجتماعی که بر روابط و رویکردهای اقتصادی مردم نیز تاثیرگذارند؛ در «گورکن» هر چند اندک و گذرا اما به درستی به مساله مهاجرت، تنوع قومیتی، روابط درون خانوادگی و ترمینولوژی رمزارزها اشاره میشود. کدهایی که یا به شکل «کیوآر» یا به صورت بیت کوین میتوان با آنها خرید و فروش کرد… موقعیتهایی که در آنها -به عنوان نمونهای کوچک از جامعه- هم میشود که به یک کارگرافغان اعتمادی نداشت و هم به یک ندیمه خانهزاد که هموطن است مشکوک بود. موقعیتهایی نیز در فیلم هست که یک زن را در مقام یک مادر یا یک همسر بر سر دوراهی قرار میدهند. همه اینها توجه مخاطب را به روند رو به رشد تغییر تعاملات انسانی در دنیای امروز جلب میکند و این فیلم را در رتبه بالاتری از یک فیلم معمایی و جنایی و در دسته درام اجتماعی با رویکرد روانشناسانه قرار میدهد.
منبع نماوا