نا هونگ جین از فیلم ترسناک «شیون» میگوید / مکاشفه در مرگ، دین و نیروهای غیبی
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
فیلم ترسناک «شیون» (The Wailing) که اولین بار در سطح بینالمللی در مه ۲۰۱۶ در بخش خارج از مسابقه جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، سومین فیلم بلند داستانی نا هونگ جین کارگردان و فیلمنامهنویس کره جنوبی، بعد از دو فیلم تحسینشده «تعقیبکننده» (۲۰۰۸) و «دریای زرد» (۲۰۱۰) است؛ فیلمی واقعی، مطلوب، نفسگیر و کاملاً غیرقابل پیشبینی که ژانرهای مختلف سینمایی را با هم تلفیق میکند.
داستان «شیون» در دهکده کوچک گوکسئونگ در ناحیهای کوهستانی در کره جنوبی روی میدهد. پس از ورود یک مرد ژاپنی به روستا، یک نوع بیماری عفونی مرموز سرایت پیدا میکند که باعث میشود اهالی ده از خود بیخود شوند و خانوادههای خود را با خشونت بکشند. وقتی هیو جین، دختر کوچک جونگ گو، پلیس روستا (با بازی کواک دو وان)، گرفتار این بیماری میشود، او میکوشد سر دربیاورد که چه چیز باعث تسخیر اهریمنی دخترش شده است. نمایش «شیون» در کن با استقبال گسترده تماشاگران و منتقدان روبرو شد و خیلیها نا هونگ جین را به این خاطر که موفق شده در فیلم ۱۵۶ دقیقهای خود، بین بسیاری از ژانرها، تمها و موتیفها تعادل ایجاد کند، تحسین کردند.
کارگردان ۴۷ ساله در این گفتوگو درمورد منابع الهام خود برای فیلم، گرایش شدید به مذهب، رابطهاش با بازیگران و برخی از اعضای گروه فیلمسازی و موارد دیگر صحبت کرد.
جایی اشاره کردهاید که در داستان «شیون» با «چیزی سخت و بیامان» روبرو شدید که شما را وادار کرد بعد از «دریای زرد»، این فیلم را بسازید. کمی درمورد این مسئله و ریشههای کلی پروژه صحبت کنید.
بعدازاین که «دریای زرد» را ساختم، چند نفر از نزدیکانم، یکی بعد از دیگری از دنیا رفتند، بهطوریکه شرکت در مراسم تشییع جنازه برای من به یک عذاب عادی تبدیل شده بود، اما خیلی حس بدی داشتم. تعدادی از درگذشتگان، دوستان نزدیک من بودند و بههیچوجه حس یک تجربه «عادی» را نداشتم. متأسفانه، مرگ آنها به دلایل طبیعی نبود که این غم بازماندهها را بیشتر میکند. مراسم تشییع جنازه در کره معمولاً سه روز ادامه دارد و در تمام آن روزها به مرگ آنها فکر میکردم. سؤالاتی که در ذهنم ایجاد شده بود، با چیزهایی که همیشه در هنگام ساخت فیلمهای قبلی خود به آنها فکر میکردم، مطابقت داشت. یکی از پرسشها این بود که «چرا آنها باید قربانی همه مردم شوند؟» من قبلاً پاسخهای «چگونه» را داشتم. چیزی که باید میفهمیدم «چرا» بود. بنابراین شروع به ملاقات و گفتوگو با روحانیون ادیان مختلف کردم، و این نقطه شروع فیلم «شیون» بود.
سینمای کره تاریخ غنی در بازآفرینی ژانرها دارد که موارد زیادی از آن در فیلم شما هست: معماهای پلیسی، همه نوع فیلمهای ترسناک، مذهبی و غیره. چگونه این تعادل فوقالعاده را بین همه آنها پیدا کردید؟
من به همهچیز خوب فکر میکنم و دائم در ذهنم تکرار میکنم تا برای خودم جمعآوری و مجسم شود. برای رسیدن به همه آن تصاویر چشمگیر که هنگام طراحی کلیت فیلم تصور میکنم، و با در نظر گرفتن تأثیرات متفاوت هر تصویر، این فرایند بسیار ضروری است. همین که این کار انجام شد، بعداً در حین ساخت فیلم، درمورد تأثیر و منحصربهفرد بودن هر تصویرِ جدا، تجدید نظر میکنم.
«شیون» – حتی بیشتر از «دریای زرد» و «تعقیبکننده» – تا حد زیادی بر کمدی و خنده تکیه میکند، بهویژه در نیمه اول فیلم. بعد در نیمه دوم، موارد خاصی که قبلاً خندهدار به نظر میرسیدند، بسیار ناراحتکننده و جدی میشوند. درمورد کارکرد طنز در فیلم صحبت میکنید؟
وقتی فیلمنامه را مینوشتم، احساس کردم داستان در مسیری وحشتناک پیش میرود. فیلم با وضعیت خاصی روبرو است که همه احساس میکنند، اما میکوشند از آن رو برگردانند. به این فکر کردم که آیا این یک قانون نانوشته است که بههرحال درمورد آن تصمیم گرفته شده؟ بعد سعی کردم عناصر «قابل تحمل» بیشتری به داستان اضافه کنم. لحظههای طنز یکی از آنهاست.
از رابطه کاری خود با کواک دو وان، بازیگر نقش پلیس در فیلم که قبلاً با او کار کرده بودید، بگویید؟ او در اینجا عالی است و بین یک شخصیت بسیار بامزه و بسیار دراماتیک تعادل برقرار میکند. این توانایی او تماشاگر را لب مرز نگه میدارد.
کواک یک درک استثنایی از پویایی بین کارگردانی و بازیگری دارد. هنگام فیلمبرداری «دریای زرد» واقعاً خوششانس بودم که سه روز را با تماشای نقشآفرینی او گذراندم. فردای یکی از شبهایی که در تمام مدت مشغول فیلمبرداری بودیم، با طلوع خورشید، جلوی او را که در راه بازگشت به خانه بود، گرفتم و تا شب با هم بودیم. متوجه شدم او فردی بسیار پذیرا و بیغل و غش است و ابایی ندارد درباره زندگیاش – ازجمله اختلاف بین پدر و مادرش و مرگ آنها – با یک غریبه مثل من صحبت کند. او درمورد این که چرا کار بازیگری انجام میدهد، چگونه بازیگری را آموخت، و از بازیگری چه هدفی را دنبال میکند، ایده بسیار روشنی داشت. مکالمههایی که داشتیم به من کمک کرد او را درک کنم. داستانهای زندگی او پس از ۲۰ سال فعالیت بهعنوان یک بازیگر ناشناخته، و نقشآفرینی او من را مجذوب کرد. بعدازآن، بازیگر دیگری به ذهن من نرسیده است.
جون کونیمورا بازیگر نقش مرد ژاپنی چهرهای خارقالعاده دارد. تماشاگر حتی با این که مطمئن نیست او شر است یا خیر، بهنوعی با او همدردی میکند. برای نقش «غریبه» از ابتدا کونیمورا را در ذهن داشتید؟
وقتی فیلمنامه را مینوشتم بازیگر خاصی را در نظر نداشتم، بنابراین در پروسه انتخاب بازیگر با بازیگران ژاپنی روبرو شدم. همانطور که اشاره کردید، توانایی کونیمورا برای ایجاد هر چهرهای که میخواهد، انگار که در حال بازی در یک نمایش تغییر چهره است، او را به ایدهآلترین بازیگر نقش غریبه ژاپنی تبدیل کرد. او تا حدی باورنکردنی، نوعی سرزندگی به شخصیتی اضافه کرد که در غیر این صورت، به اقتضای جنبه ابهامآمیزش میتوانست بهسادگی فاقد حالت چهره باشد.
معنویت و دین، این موضوعات نقش مهمی در «شیون» دارند. درمورد آنچه شما را به این سمت کشاند صحبت کنید؟ خود شما فردی مذهبی هستید؟
من دین را انتخاب کردم چون معتقدم هیچ حوزه مطالعاتی یا مکتب فلسفی نمیتواند به پرسشی که قبلاً به آن اشاره کردم پاسخ دهد. من یک مسیحی هستم، و اگر به خدا در کتاب مقدس اعتقاد نداشتم، این داستان را بهگونهای کاملاً متفاوت روایت میکردم. شاید بتوانم با استدلال علمی به آن سؤال پاسخ دهم، اما من مثل بقیه اعضای خانوادهام که در کارهای مربوط به تبلیغ مسیحیت و غیره شرکت میکنند، چندان متعهد نیستم. گاهی اوقات با مفاهیم و نظراتی که وجود خدا را نفی میکند، موافقم، اما وقتی قرار است تصمیمات مهم بگیرم، از راهبان بودائی در معابد کوهستان مشاوره میگیرم و در آنجا دعا هم میکنم.
آن صحنه که شمن در یک مراسم آیینی خاص، میکوشد با سحر و جادو نیروی اهریمنی را از بدن دختربچه خارج کند، بسیار نمادین است، بهویژه ازنظر نحوه استفاده از طبل با صدای بسیار بلند و تدوین پرانرژی و قطع صحنهها بین شمن و غریبه. دوست داشتید تماشاگر با موسیقی و تدوین در این سکانس خاص چه طور تحت تأثیر قرار بگیرد؟
در تلاش برای پیدا کردن ادیان ابتدایی که هنوز وجود دارند، به بسیاری از کشورهای آسیایی (ازجمله کره) سفر کردم تا اطلاعات جمعآوری کنم. هر بار که شاهد یک آیین بودم – با هر هدفی که ممکن بود داشته باشد – هیجان زیاد و به دنبال آن سرگیجه جدی را تجربه میکردم. طبیعتاً واکنشهای من بهعنوان کسی که شاهد سوختن پیشکشها در شعلههای آتش است، قابل انتظار بود، اما میخواستم آن احساسات را با باور داشتن، و نمایش کامل ارزشهایی که هزاران سال است از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، به تماشاگر منتقل کنم. موسیقی بهکاررفته در این سکانس توسط شمنهای واقعی اجرا میشود، و تمام اعمال انجامشده مانند مراسم جنگیری است که در زندگی واقعی انجام میشود. بدون این که به کسی چیزی بگویم نگران این بودم که تماشاگران هنگام دیدن این سکانس دچار تشنج یا چیزی شبیه آن شوند، اما این اتفاق نیفتاد.
عجیب آن که، این سکانس به وضعیتی خارج از زمینه کتاب مقدس که باعث افول ژانر نیروهای غیبی شد، میپردازد. این به من انگیزه داد تا «شیون» را به شکل فیلمی درباره نیروهای غیبی درآورم، و این سکانس، نماد انعطافپذیری و منفک شدن از هویت من، هم بهعنوان یک آسیایی و هم یک مسیحی است.
این حس وجود دارد که دوست دارید در همه فیلمهای خود، بهویژه با پایانبندیهای خود، با انتظارات تماشاگر بازی کنید. این موضوع در «شیون» نیز صادق است، جایی که قبل از فینال ما را در گرههایی قرار میدهید. چه چیز شما را مجذوب این نوع قصهگویی میکند؟
وقتی طرفداران فیلمهای ژانر به سینماها میآیند و منتظر شروع فیلم هستند، تصور میکنم ازنظر ذهنی تقریباً تهاجمی و انتقادی هستند. تماشاگران هر یک سطوح متفاوتی از واکنشها و درکها را نشان میدهند، و عمدتاً به سه طریق به فیلم نزدیک میشوند. گروه اول حدسهای تصادفی میزند، گروه دوم مجذوب پیرنگ میشود و گروه سوم نمیتواند پا بهپای فیلم پیش برود. فیلم در این روند از شکل میافتد، بیشتر تحت تأثیر این واقعیت که این تماشاگران همه در یک سالن هستند. این همچنین تأثیر بسزایی در ارزیابی تماشاگران پس از پایان فیلم دارد. من میخواستم با «شیون» هر سه نوع تماشاگر را راضی کنم. گاهی اوقات مجبور بودم ۳۰ را رها کنم تا ۷۰ را به دست آورم، یا ۷۰ را برای اطمینان از ۳۰ رها کنم، در مواقعی کل ۱۰۰ را به دست آورم. با چنین روندی، پایانبندیهای متعدد داستان که میتواند به روشهای کاملاً متغیر تفسیر شود، همه در یک فیلم قابل تحقق است.
درباره ظاهر بصری «شیون» صحبت کنید چون به نظر من بخش مهمی از جذابیت فیلم است. فیلم، معرکه و پر از لوکیشنهای پرشور مانند جنگلی است که غریبه در آن زندگی میکند. درمورد نحوه همکاری با هونگ کیونگ پیو فیلمبردار صحبت کنید.
هونگ مثل یک بچه صاف و ساده است. او شهودی است و بهسختی از منظرهیاب دور میشود. بعدازاین که دیدم او در جنگل جستجو میکند و به اعماق مکانهای ممنوعه وارد میشود، انگار که خودش تسخیر شده است، استوریبورد خود را کنار گذاشتم. ما در جنگلهای بارانی قدم میزدیم، و خودبهخود مسیر فیلمبرداری را باز میکردیم، انگار که فیالبداهه در حال اجرای موسیقی جز بودیم. یک بار، هونگ درمورد این که لازم است شاخه بزرگ یک درخت ژنکو را که مانع از دیده شدن شهر میشد، بریده شود یا خیر، بحث میکرد. به او گفتم: «اگر آن شاخه را قطع کنی ممکن است به جهنم بروی.» آن درخت ازنظر مردم شهر، درخت نگهبان محسوب میشد. هونگ از حرف من کمی گیج شد، اما خیلی زودی پاسخ داد، «من این را فیلمبرداری میکنم و به جهنم میروم!» بنابراین او با قطع کردن آن شاخه بلیت جهنم را برای خودش جور کرد. اجازه بدهید رازی را با شما در میان بگذارم. این که گاهی اوقات ناچار میشدیم تصمیمهایی مانند قطع کردن آن شاخه درخت، بگیریم، ما را گرفتار کابوس کرد، بهطوریکه برای خود ما هم یک مراسم آیینی با حضور یک شمن اجرا شد.
برای کسانی که فیلم «شیون» را میبینند چه پیامی دارید؟
نمیدانم شما که فیلم من را تماشا میکنید چه جور آدمی هستید. بااینحال، سعی کردم برای شما یک فیلم بسازم. وقتی فیلم را میبینید هر ایدهای به ذهنتان برسد، ایده شما است. من میخواهم این فیلم برای شما باشد. از طرف دیگر، یک چیز هست که آرزو دارم همه کسانی که «شیون» را تماشا میکنند، صرف نظر از این که چه کسی هستند، احساس کنند: تسلیت برای کسانی که قربانی دنیا شدند و ناپدید شدند، و تسلیت برای کسانی که پشت سر ماندند. من از صمیم قلب آرزو میکنم که این فیلم به شما فرصت تسلیت بدهد.
منبع: د پلیلیست (نیکولا گروزدانوویچ)
تماشای این فیلم در نماوا
نوشته نا هونگ جین از فیلم ترسناک «شیون» میگوید / مکاشفه در مرگ، دین و نیروهای غیبی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.