«استیلواتر» به روایت مت دیمون و تام مککارتی / این یک سفر هالیوودی نیست
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ریشههای «استیلواتر» (Stillwater)، فیلم جدید تام مککارتی که از ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۱ در سینماهای آمریکا اکران شد، کاملاً آشکار است: یک دانشجوی جوان آمریکایی دور از خانه است و به دلیل قتل دوستش (و در این مورد معشوقهاش) در یک زندان اروپایی به سر میبرد، جنایتی که او قویاً آن را رد میکند.
اما با وجود شباهتها به پرونده آماندا ناکس- که محکومیت او برای قتل مردیت کِرچر همخانهاش در پروجا در ۲۰۱۱ لغو شد، و اخیراً در وبلاگ خود یک مطلب خشمناک ۱۷۰۰ کلمهای درمورد «استیلواتر» با عنوان «چه کسی صاحب نام من است» نوشت – فیلم مککارتی مسیر متفاوتی را طی میکند.
نویسنده و کارگردان ۵۵ ساله آمریکایی اذعان میکند که در جریان بررسی پرونده ناکس نظرش جلب شد: «برای من هم مانند همه مورد حساسی بود.» او حتی کار روی فیلمنامهای را آغاز کرد که مستقیماً از پرونده ناکس الهام گرفته بود، اما هرگز با آن اخت نشد. او میگوید: «اما من مقدمهچینی داستان را دوست داشتم، چیزی در آن رابطه پدر و دختری وجود داشت.»
در قلب فیلم «استیلواتر» که اولین بار در دنیا در ماه ژوئیه در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، بیل بیکر (مت دیمون) قرار دارد، یک کارگر حفاری اکلاهمایی که در سکوهای نفتی کار میکند. او که کار خود را از دست داده است، راهی مارسی میشود، جایی که دختر پرخاشگر و عصبانی او، آلیسون (ابیگیل برسلین)، به جرم قتلی که ادعا میکند مرتکب نشده، زندانی است. بیل در مارسی با یک مادر مجرد، ویرژینی (کامیل کوتن) و دختر کوچک او آشنا و با آنها همخانه میشود، و در همان حال که بیل برخلاف نظر وکیل آلیسون که او را مجرم میداند، در تلاش برای اثبات بیگناهی دخترش است، دوستی عجیب و غریبی بین او و مادر و دختر فرانسوی شکل میگیرد.
مدتزمان ۱۴۰ دقیقهای باید مشخص کند که «استیلواتر» یک تریلر مستقیم نیست، و فیلم درواقع زمانی در بهترین حالت خود قرار دارد که عنصر «قاتل کیست؟» در پسزمینه محو میشود. مککارتی که «اسپاتلایت» («افشاگر» – ۲۰۱۵) به کارگردانی او برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد، میگوید بیشتر به کشف تفاوتهای فرهنگی علاقه داشت تا ساخت یک فیلم جنایی-معمایی. «مدتی بود که میخواستم در اروپا فیلم بسازم. من عاشق سفر هستم، عاشق حک کردن در فرهنگها و جوامع مختلف هستم، و میخواستم در خارج از کشور این را امتحان کنم.»
اما، بهنوعی، فیلمنامه انگار هیچوقت به پایان نمیرسید. «بنابراین شش یا هفت سال آن را کنار گذاشتم، و بعد دوباره خواندم و گفتم: “لعنتی، چیزی اینجا هست.”»
مککارتی برای بازنویسی، فیلمنامهنویسان فرانسوی، توما بیدگان و نوئه دبره را فرا خواند که برای همکاری با ژاک اودیار («یک پیامبر» و «دیپان») تحسین شده بودند. مککارتی میگوید: «من آنها را نمیشناختم. فقط تماس گرفتم و گفتم: “فیلمنامه این است، من فقط مقدمهچینی کردهام.”»
در آن زمان، دوران ترامپ آغاز شده بود و مرحله کامل کردن و بازنویسی فیلمنامه پرتنش بود، او با خنده به یاد میآورد: «ما درمورد آنچه در جهان اتفاق میافتاد صحبت میکردیم – که البته، من معمولاً با خشم هر چه در دل داشتم بیرون ریختم. آنها فقط خیلی کنجکاو بودند. من برایشان مثل حیوانات باغ وحش بودم. میگفتند: “در آمریکا اوضاع چطور است؟ چه حسی داری؟” من میگفتم: “دیوانهوار است. از آنجا (فرانسه) اوضاع چطور به نظر میرسد؟” آنها میگفتند، “خوب، از اینجا بدتر به نظر میرسد!” ما درمورد کشور صحبت میکردیم، و فکر میکنم از آنجا به بعد بود که داستان شروع به رد شدن از صافی کرد.»
او میگوید مت دیمون همیشه یک انتخاب واضح برای بازی در نقش بیل بیکر بود. «از همان ابتدا میدانستیم که قرار است با برداشتها از قهرمان آمریکایی، معنای آن، و قدرت اخلاقی، اقتدار و توان آمریکایی بازی کنیم. ما میخواستیم آن را به چالش بکشیم و تا حدی معکوس کنیم. بنابراین همیشه احساس میکردیم که به یک بازیگر واقعاً درجه یک آمریکایی نیاز داریم، و مت همیشه در صدر گزینههای ما بود، تا حد زیادی به این دلیل که فکر میکنم آمریکاییها و تماشاگران جهانی، او را فردی محترم و با صداقت بالا میدانند- اگرچه نه در حد یک نوع قطبنمای اخلاقی – حتی وقتی نقش جیسون بورن را بازی میکند.»
دیمون نقش را پذیرفت بدون آن که حتی بداند یک «کارگر حفاری» کیست. بازیگر ۵۰ ساله اعتراف میکند: «من هیچ ذهنیتی نداشتم. هرگز با یک کارگر حفاری ملاقات نکرده بودم. من نقش را بر مبنای پویایی شخصیتها و ارتباطها گرفتم – فکر میکردم که داستان، زیبا و دلخراش است. و بعد با تام به اکلاهما رفتیم و با این آدمها معاشرت کردم.»
همین که دیمون به اکلاهما رفت، درک او از نقش بهطور قابل توجهی عمیقتر شد. «آنها ظاهر کاملاً خاصی دارند. من میتوانم روی گوشی خود عکس ۱۵ نفرشان را به شما نشان دهم: ریش بزی، عینکهای آفتابی اسپورت، کلاه. و وقتی هم که کلاه خودشان را ندارند، کلاه ایمنی دارند چون روی سکو هستند. آنها با ماشینهای بزرگ در این بزرگراههای طولانی و عریض میرانند، و فقط میروند. زیاد صحبت نمیکنند چون عادت کردهاند فقط در ماشینهای خود بنشینند.»
همه مردانی که دیمون و مککارتی ملاقات کردند، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دونالد ترامپ رأی دادند، اما، همانطور که بازیگر و کارگردان اشاره میکنند، لزوماً به این معنا نیست که آنها حامی ترامپ بودند. دیمون میگوید: «اکلاهما یکی از سرخترین ایالتهای آمریکاست. البته آنها به جمهوریخواهان رأی میدهند. همیشه رأی میدهند. هیچ سؤالی وجود ندارد. با آنها صحبت کنید، میگویند: “من باید هزینه بچههایم را تأمین کنم، و این انتخابی است که هر بار خواهم کرد.” این پایان بحث است.»
دیمون ادامه میدهد: «من این را درک میکنم»، اگرچه خود او از حامیان ترامپ نیست. «من و تام با شخصیت بیل بیکر زیاد همدلی میکنیم، و به همین دلیل مشتاق بودم در فیلمی درباره آن بخش از کشورمان بازی کنم، فیلمی درباره مردی که به جایی میرود که هرگز نرفته بود، که هرگز حوصله شنیدن آن را نداشت، و مجبور میشود با دنیایی که نمیفهمد برخورد کند و آن سفر و آن تکامل را تماشا کند.»
همچنین شاید تصادفی نباشد که دیمون خود چهار دختر دارد، ۱۱ تا ۲۲ ساله. او میگوید: «این یک تمرین فکری جالب برای پدر و مادرهاست. بزرگترین کابوس شماست: از خواب بیدار میشوید و متوجه میشوید که فرزندتان در یک کشور خارجی در زندان است. احساس میکنید رابطه خرابی با او دارید و سعی میکنید آن را ترمیم کنید، و نسبت به او احساس مسئولیت میکنید. تحملش خیلی سخت است.» (خود دیمون این ماه به خاطر استفاده از واژهای توهینآمیز درمورد همجنسگراها در گفتوگو با دخترش، درگیر یک جنجال رسانهای شد. او بعداً توضیح داد که هرگز در زندگی شخصی خود از چنین عبارتی استفاده نکرده است.)
دیمون از چالش بازی در نقش یک مرد تنها و کمحرف لذت برد، «مردی که نخبگان ساحلی از بالا به پایین به او نگاه میکنند. امیدوارم مردم در پایان فیلم نسبت به بیل احساس همدردی کنند. او به یک سفر جهنمی میرود و در مکانی باورنکردنی به پایان میرسد، اما ما نمیخواستیم این یک سفر هالیوودی باشد، ما میخواستیم یک سفر واقعی باشد.»
دیمون با اشاره به ارتباط عاطفی بین با مادر و دختر فرانسوی، میگوید: «بیل وارد زندگی ویرژینی و دنیای او و دخترش میشود. این یک عاشقانه هالیوودی نیست. یک شگفتی است. این که فیلم از تجربه سطحی آنها میگذرد، بسیار دوستداشتنی است. آنها به هم کمک میکنند و از هم لذت میبرند. هر دوی آنها به مکانی غیر منتظره و عمیقتر میروند.»
تحول بیکر – و گاهی اوقات نبود آن – درحالیکه او با فرهنگ بیگانه فرانسه آشنا میشود، لذت اصلی «استیلواتر» است. بخش پایانی فیلم که حال و هوای تریلر به خود میگیرد و بیکر با خشونت میکوشد خودش قانون را اجرا کند، کمتر موفق است. مککارتی و دیمون از این انتخاب دفاع میکنند.
دیمون تأکید میکند: «ما میخواستیم داستان را تا حد ممکن واقعی کنیم.» او با اشاره به خالکوبی روی بازوی بیکر که به شغل او و روحیه مبارزهطلبی اشاره دارد، میگوید: «آنها از دعوا ترسی ندارند. مردانی بسیار بسیار سرسخت هستند، نه آدمهای ترسو. این خط بزرگی است که از آن عبور میکند، اما خشونت در این فیلم بسیار واقعی و وحشتناک است.»
ازنظر مککارتی، واکنش این شخصیت، تفسیری بر ایدئولوژی «اول من» است که در سیاست آمریکا نفوذ کرده است. او میگوید: «کاری که بیل انجام میدهد، میتوان گفت اجرای عدالت است. ممکن است مردم بگویند، “خود شما برای دخترتان همین کار را نمیکنید؟” خوب، تا حدی، اما این خیلی زیادهروی است… بنابراین فکر میکنم همین مسئله است که این فیلم را فراتر از یک تریلر میبرد. تریلرها واقعاً عواقب یک عمل را بررسی نمیکنند.»
او به تریلر «ربودهشده» (۲۰۰۸) اشاره میکند که در آن شخصیت لیام نیسون برای پیدا کردن دختر نوجوان ربودهشده خود به فرانسه سفر میکند. «وقتی فیلمنامه را مینوشتیم خیلی درباره آن فیلم صحبت کردیم و گفتیم، “خوب، ما آن نسخه را داریم، حالا نسخه واقعی چیست؟ گرفتن آنچه شما میخواهید چه عواقبی دارد؟” به اعتقاد من جالب است که ما حالا بهعنوان آمریکاییها – و احتمالاً بهعنوان شهروندان جهانی، چنین بحثی را دنبال کنیم.»
دیمون نیز نگران بود که شرکت فوکِس فیچرز، «استیلواتر» را بهعنوان یک تریلر تبلیغ کند. او میگوید: «بهعنوان یک تریلر، میتواند یک شکست باشد. این یک درام است، با عناصر تریلر. یک تریلر دراماتیک است. ساختن فیلمهایی مانند “استیلواتر” بسیار دشوار است.»
مککارتی برای جذب تماشاگران سینما نیز روی دیمون حساب کرده بود. او میگوید: «مت همیشه بخش زیادی از اندوخته سینمایی خود را وارد کار میکند، و این به ترسیم شخصیت او در فیلم کمک کرد. بیل بیکر همیشه باهوشترین آدم نیست، اما همیشه مردی است که دقیقاً میداند چه میکند. و ما او را در شرایطی قرار دادیم که نمیداند چه کار میکند. او حتی نمیداند از برخی شرایط باید چه برداشتی داشته باشد. او بهترین راه حل را نمیداند. این چیزی است که همه ما به نحوی میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. مهم نیست که بیل به چه کسی رأی داد و نظرش درمورد اسلحه چیست. مسائل دیگری هست که ما را به او متصل میکند.»
دیمون در پایان میگوید: «”استیلواتر” شبیه هیچکدام از فیلمهایی نیست که من دیدهام. من آن را دوست دارم! فیلم برخی را میترساند. آنها میگویند، “من نمیفهمم این چه ژانری است.” جواب من این است، “خوب، شما کسانی هستید که برای دیدن فیلمهای بدیع، هیاهو به راه میاندازید. پس این فیلم را ببینید!»
منابع: فایننشال تایمز و ایندیوایر
تماشای این فیلم در نماوا
نوشته «استیلواتر» به روایت مت دیمون و تام مککارتی / این یک سفر هالیوودی نیست اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.