«گرگینههای درون»؛ جنجال در یک شهر کوهستانی
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ما خوششانس هستیم در دنیایی زندگی میکنیم که چند فیلم گرگینهای یا گرگنمایی خیلی خوب دارد: «مرد گرگنما»، «یک گرگنمای آمریکایی در لندن»، «Ginger Snaps»، «برادری گرگ»، و «سربازان سگی». دراینبین، مجموعه بسیار بزرگتری از داستانهای جنایی استثنایی در دسترس است. از خیلی فیلمها میتوان نام برد، بااینحال تعداد فیلمهای گرگینهای – جنایی خیلی کم است (یکی از آنها که واقعاً باید ببینید «جانور باید بمیرد» تولید ۱۹۷۴ است). این روزها یک فیلم گرگینهای جدید روی پرده سینماهای آمریکاست که تلفیقی شگفتانگیز و سرگرمکننده از فیلمهای گرگینهای و داستانهای جنایی است.
«گرگینههای درون» (Werewolves Within) که از روی یک بازی واقعیت مجازی به همین نام ساخته شد، نمونهای کمیاب از یک فیلمِ بازی ویدئویی است که واقعاً درست از کار درآمده است. تازهترین تجربه کارگردانی جاش روبن (کارگردان، نویسنده، و بازیگر «من را بترسان» که در نوع خود فیلمی استثنایی است)، یک کمدی ترسناک سرگرمکننده است که نقشهای اصلی آن را بازیگرانی درخشان ازجمله سام ریچاردسون (از سریال «ویپ») و میلانا واینتروب (بازیگر سریال «این ما هستیم» و فیلمهای تبلیغاتی) را بازی کردهاند.
داستان «گرگینههای درون» درباره چند نفر در شهری کوچک در ورمانت در منطقه نیوانگلند در شمال شرق آمریکاست که در طوفان برفی گرفتار میشوند، درحالیکه فکر میکنند یکی از آنها گرگینه است.
اولین نمایش جهانی فیلم ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱ در جشنواره فیلم ترایبکا بود. «گرگینههای درون» از ۲۵ ژوئن بهطور محدود در سینماهای ایالات متحده روی پرده رفت و از دوم ژوئیه در قالب ویاودی توسط آیافسی فیلمز در دسترس مخاطبان قرار گرفت. فیلم بهطور کلی با نقدهای مثبت منتقدان روبرو شد و کارگردانی روبن، فیلمنامه میشنا ولف، نقشآفرینی بازیگران (بهویژه ریچاردسون و واینتروب)، و ترکیب عناصر ترسناک و کمدی مورد استقبال قرار گرفت.
۸۶ درصد نقدهای نوشتهشده بر فیلم در وبسایت راتن تومیتوز مثبت است که بیشترین امتیاز یک فیلم ساختهشده از روی یک بازی ویدئویی است. جرج بزیل، سارا برنز، کاترین کرتین، مایکل چرنس، هاروی گیگن، مایکلا واتکینز، شاین جکسون و وین دووال از دیگر بازیگران فیلم ۹۷ دقیقهای «گرگینههای درون» هستند که هزینه ساخت آن حدود ۶.۵ میلیون دلار بود.
«گرگینههای درون» مطمئناً یک کار بدیع است، یک فیلم معمایی مبتنی بر یک بازی ویآر، اما این چالش، روبن را بسیار هیجانزده کرد. او توضیح میدهد: «من هرگز فیلم یا پروژهای در این سطح بودجه را کارگردانی نکرده بودم، مطمئناً نه بهصورت انفرادی.»
او ادامه میدهد: «من هیجانزده بودم، اما طبیعتاً شما دنبال پروژهای مناسب هستید که بهنوعی خود را نشان دهد، و “گرگینههای درون” این کار را کرد. مت میلر و ناتالی متزگر از شرکت ونیشینگ انگل در اکران آزمایشی «من را بترسان» حضور داشتند. آنها با من درباره این پروژه که میخواستند تهیه کنند صحبت کردند، و پیشنهاد همکاری دادند. گفتم فیلمنامه را میخوانم، اما با ایده ساخت یک فیلمِ بازی ویدئویی مشکل داشتم. تصور میکردم یک فیلم استودیویی عظیم است. نمیدانستم باید چه انتظاری داشته باشم. آنچه اتفاق افتاد این بود که من فیلمنامه میشنا ولف را باز کردم و وقتی آن را خواندم این برداشت را داشتم که چیزی مثل “هراس از عنکبوت” است یا “فارگو” که شرکت املبین آن را ساخته است. باید پروژه را قبول میکردم و حالا ما اینجا هستیم.»
فیلمنامه هوشمندانه «گرگینههای درون» با حضور گروهی بازیگر بااستعداد گسترش پیدا کرد و با همکاری هم، حس محبوس شدن شخصیتها، به یک سواری جذاب تبدیل شد. روبن اشاره میکند: «من میدانستم که میخواهم سام ریچاردسون نقش اصلی فیلم را بازی کند. وقتی سام وارد کار شد و علاقه نشان داد، راحتتر توانستیم نظر بقیه را برای بازی در فیلم جلب کنیم. کار کردن با بسیاری از آنها رؤیای من بود. میدانستم که میخواهم با دوستانم کار کنم. میدانستم که میخواهم کسی مانند جرج بزیل را داشته باشم، که بسیار آرامشبخش و بسیار جذاب و گیراست، حداقل بهعنوان یک انسان. میلانا واینتروب هم همینطور. او یک نابغه است. فکر میکنم تا الان دست کم گرفته شده و هنوز درها را محکم نکوبیده است. امیدوارم با این فیلم آغاز شود… من او را از سالها پیش میشناسم. درمجموع روند کار فوقالعاده بود.»
واینتروب ۳۴ ساله که متولد تاشکَند، ازبکستان است، در «گرگینههای درون» نقش سسیلی مور یک نامهرسان را بازی میکند. او درباره حضور خود در فیلم میگوید: «من سالهاست جاش را میشناسم. او یکی از بامزهترین و مهربانترین آدمهایی است که میشناسم. بنابراین عملاً هر کاری از من بخواهد انجام میدهم. وقتی فیلمنامه را خواندم، خیلی چیزها را دوست داشتم. سسیلی یک شخصیت فوقالعاده، پیچیده و غیر منتظره است. از همه پیچیدگیهای داستان که همان چیزهایی است که به آنها اهمیت میدهم، مانند گرگینهها و جنسیت، لذت بردم… واقعاً سرگرمکننده بود و همین که شنیدم چه کسان دیگری قرار است در فیلم بازی کنند بیشتر انگیزه پیدا کردم.»
بازیگران زمان زیادی را با هم گذراندند و در حین فیلمبرداری عمدتاً زیر یک سقف زندگی میکردند. واینتروب دراینباره میگوید: «لحظههای خیلی خوبی داشتم چون بسیاری از ما هنگام ساختن فیلم با هم زندگی میکردیم. همه در هتلی بودیم که بخش زیادی از داستان در آن اتفاق میافتد. بهنوعی عجیب و سرگرمکننده بود. قطعاً اقامت در هتلی بسته که ما تنها مهمانانش بودیم، بخشی از تجربه بازی در یک فیلم ترسناک بود… عجیب بود. مادرم برای تعطیلات آخر هفته سر صحنه آمد تا به من سر بزند، و دوست داشت در آنجا قدم بزند. او از من پرسید: “از خرس نمیترسید؟” و من جواب دادم: “در این هتل خالی و عجیب و غریب، خرس آخرین چیزی است که من از آن میترسم. اما ما هر شب همه با هم بودیم. خیلی خوش میگذشت. آواز میخواندیم، آهنگ گوش میدادیم، لابی هتل را خراب میکردیم! جاش وحشتزده به خانه میرفت و به این فکر میکرد که روز بعد باید چه کار کنیم، درحالیکه ما همه دور هم مینشستیم، خوردنی میخوردیم و شوخی میکردیم.»
فیلم در شرایط سخت آب و هوایی فیلمبرداری شد که گاهی اوقات کار را سخت میکرد.
ریچاردسون ۳۷ ساله که در «گرگینههای درون» نقش فین ویلر مأمور جدید اداره جنگلبانی در شهر بیوِرفیلد را دارد، دراینباره میگوید: «داستان فیلم در زمستان در یک شهر کوهستانی برفی اتفاق میافتد، و قصه واقعاً متکی به برف است. چیزی که دیوانهوار بود این بود که وقتی ما به برف نیاز نداشتیم، برف میبارید، و وقتی برای فیلمبرداری به برف نیاز داشتیم، هیچی از آسمان نمیآمد. بنابراین مجبور میشدیم از انواع مختلف تکنیکها استفاده کنیم: حباب، نشاسته، کاغذ، همه این چیزها، و بعد تصاویر کامپیوتری. عالی بود، اما مطمئناً کمی نگرانی داشتیم. ضمن این که مجبور بودیم با ماشینهای خود در این جادههای کوهستانی رانندگی کنیم، درحالیکه تا چشم میدید، همهجا برف بود.»
از ریچاردسون میخواهیم درمورد چگونگی انتخاب فیلمنامه و گسترش شخصیت خود بحث کند. او میگوید: «خوب، من این ایده را دوست دارم. عاشق بازی در نقش شخصیتهای خوب هستم که در موقعیتهای عجیب و غریب قرار میگیرند، مثل ریچارد اسپلت در سریال «ویپ». او شخصیت خوبی است، فریبکار نیست و میدانید، ذاتاً آدم خوبی است. یک مشت عوضی او را احاطه کردهاند، اما او همچنان آدم خوبی است.»
ریچاردسون میگوید از بازی در نقش فین بهعنوان یک شکل بدیع از آن کهنالگوی شخصیتی، هیجانزده شد: «فین رنگ دیگری در آن طیف است. او آنقدر خوب است که به ضررش تمام میشود. من میخواستم تقلای او را به تصویر بکشم. خوب بودن برای دنیا مفید است، اما وقتی از شما سوء استفاده میشود یا فرصتها را از دست میدهید، برای شما خوب است؟ میخواستم با این ایده بازی کنم. و بعد او شخصیتی است که با معنای قدرتمند بودن دست و پنجه نرم میکند. او یک کلانتر نیست، یک جنگلبان است، و حالا بهعنوان مسئول مراقبت از مردم عمل میکند… این واقعاً من را به سمت نقش کشاند.»
منبع: فوربس (جف یوینگ)
تماشای این فیلم در نماوا
نوشته «گرگینههای درون»؛ جنجال در یک شهر کوهستانی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.