اتفاقهایی هست که ما را رها نمیکنند / «میراث پدر»؛ وقتی گذشته، حال را تسخیر میکند
مجله نماوا، عباس اقلامی
گاهی آدم رازی دارد و چیزی در ذهن که با گذر سالها نیز رهایش نمیکند. بیلیِ «میراث پدر» هم یکی از همین آدمهاست. سالهای دورِ زندگی اتفاقی در زندگیاش افتاده که تا امروز دنبالش آمده؛ رهایش نکرده. شده راز پنهانی که او را به دل جنگل کشانده، گوشهنشیناش کرده و بیزار از صحبت با آدمها.
اما همیشه قرار نیست اوضاع یک جور باشد. گاهی هم میشود که یک اتفاق به هم میریزد تمام آنچه آدم از آنها سدی ساخته برای جلوگیری از بازگشت به گذشته. برای به یاد نیاوردن آنچه راهی فراموشخانه ذهنش کرده.
برای بیلی این اتفاق با ورود غیرمنتظره مرد جوانی به خانهاش، آن هم به زور اسلحه رخ میدهد. پسری وارد خانه او میشود با تفنگی در دست و زخم گلولهای در پهلو! پسر با تهدید وارد میشود و قصد پنهان شدن دارد. اما برای او هم همه چیز مطابق خواستهاش پیش نمیرود. اسلحه که از دستش به خاطر شدت درد و تب زخم میافتد، خودش هم از دور فرمان دادن میافتد. حالا پیرمرد و پسر در موضع برابر هستند و چه بسا پیرمرد در موضع بالاتر. پیر قصد لو دادن جوان را میکند و درست در همین لحظه باز هم زندگی ورقی دارد که رو کند تا مثل بارانی که برای آمدنش آماده نباشی، روزگارت را واژگون کند. مثل روزگار پیرمرد که زندگیاش با این اتفاق ناگهانی واژگون شد.
بیلی در میان هذیانهای پسر جوان ردی از گذشته و سرنوشتی مشابه با خودش میبیند و پا سست میکند برای لو دادن جوان. یک چرخش تمام و کمال در رابطهی این دو از این جای فیلم شکل میگیرد. بیلی در زیر آوارهای تکانهی بیوقتی که با ورود جوان زندگیاش را دیگرگون کرد، با گذشتهای مشابه مواجه میشود که این بار میان صفحات کتاب مقدس قدیمی که از زنش به جا مانده نیست، گذشته این بار تمام حالش را تسخیر کرده.
پسر جوان باعث میشود برای بیلی پیر، پروندهای ذهنی از گذشته باز شود که روزگاری رهایش کرده تا شاید راحت شود. اما شده از آن دست اتفاقها که رهایش نکرده و هر روز اطرافش را خالیتر میکند.
اینجاست جایی که روایت اصلی فیلم شکل میگیرد و جیسون مک در «میراث پدر»، حضور پسری که بعدتر میفهمیم نامش نیک است را برای بیلی به مثابه بازخوانی آخرین نامهی همسرش میگیرد که میان کتاب مقدس سالهاست به امانت نگه میدارد.
جیسون مک در داستانی که با روندی آرام در سبک فرمال از جنبههای تصویری و میزانسن و موسیقی تماشاگر را همراه میکند، سعی میکند، گذشته و حال ملتهب کاراکترهای فیلمش را به آرامی پیش روی تماشاگرش بگذارد و گفتگویی بین دو کاراکتر اصلی برقرار کند که از میان آن هر دو تکلیف خود با خود را مشخص کنند. دیگر میتوانند از گذشته یاد کنند بدون آنکه خشمگین یا اندوهناک شوند. میتوانند خاطرات خوب و بد را کنار هم ببینند.
روزی هم سرنوشت یکی را سرزده و ناگهان پیش روی آدم مینشاند تا با حضورش چارهای باشد برای رهایی از اتفاقهایی که رهایش نکردهاند. شدهاند رازی دنبالهدار. حضورشان زندگی را به هم میریزد، اما از دل این آشفتگی یک آرامش موعود سر بر میآورد که گمشده سالهای او بوده. مثل حضور نیک در زندگی بیلی.
تماشای این فیلم در نماوا
نوشته اتفاقهایی هست که ما را رها نمیکنند / «میراث پدر»؛ وقتی گذشته، حال را تسخیر میکند اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.