نگاهی به فیلم «بلفاست» / عصر معصومیت
مجله نماوا، علیرضا نراقی
«بلفاست» ساخته کنت برانا درباره یک خانواده چ هارنفره در سال ۱۹۶۹ و در میان شورشهای شهر بلفاست و تضادها و خشونتهای فرقهای و مذهبی میان پروتستانها و کاتولیکهاست. فیلم زندگی خانواده کودکی به نام بادی را در میانه این آشوب، در یک محله کارگری تعقیب میکند که در دشواری تضاد میان ماندن یا ترک موطن خود زندگی میکنند. فیلم با وجود اینکه میان خشونت، فقر و بدگمانی میگذرد، اما کودکانه، با نشاط و سرشار از ستایش زندگی است. انرژی زندگی از تک تک عناصر صحنه و پلانهای فیلم بیرون میریزد. برانا با ذرهبین در پی لذتهای جاری زندگی در زمانه عسرت است؛ در جستجوی زیبایی میان شورشهای کینهآلود زشت و عصبی. در نهایت راز توانمندی فیلم سادگی و باورپذیر ساختن اثرگذار زیبایی میان ویرانی است.
این اثرگذاری برآمده از زاویه دیدی است که برانا در فیلمنامه اتخاذ کرده است. فیلم از زاویه بادی کوچکترین عضو خانواده روایت میشود. به دلیل همین زاویه دید کودکانه هم هست که زیبایی، کشف و شور، بر زشتی، خشونت و تعصب برتری پیدا میکند. هر آنچه در پسزمینه میگذرد تاریخ و شر جنگ است، اما در پیش زمینه همه پلانها زندگی و لذتهای خرد آن حضوری دلنشنین دارد. پسزمینه فیلم دنیای بزرگسالان است: جدلهای پنهانی پدر و مادر که بادی و برادرش یواشکی میشنوند؛ تهدیدها و تفاوتهای ساختگی فرقهای، بیپولی و عدم اطمینان به آینده و… اما در پیشزمینه بازی و تفریح، سینما و آرزوهای دست نیافتنی یک کودک خیالباف و کشف چیزهای تازه جریان دارد. رمز موفقیت و دلچسب بودن فیلم باورپذیری این کودکی در زمینه زمخت اجتماع است.
ظهور رنگ در قابهایی سیاه و سفید
در تصاویر سیاه و سفید «بلفاست» رنگها را میتوان دید و جادوی دلپذیری فیلم در همین رنگهای نادیدنی، پیوستگی و عشق میان خانواده و وطن است. فیلم با تصاویری رنگی از بلفاست پایتخت صنعتی ایرلند شمالی شروع میشود و سپس به نقاشیهای دیواری و گرافیتیهایی میرسد که به تاریخ و هویت شهر اشاره دارند. به مانند همه شهرهای صنعتی هویت و تاریخ شهر با زندگی و فرهنگ کارگری و دشواریهای آن گره خورده است و دوربین پس از نمایش گرافیتی آخر به زمینه و تاریخ گرافیتیها یعنی به ۱۹۶۹ میرود و یک محله میسازد، محلهای گرم که تلاش شده به تمامه توسط مخاطب درک شود و دوست داشته شود. اما آنچه ابتدا در تصویر زندگی در خیابان و کوچه ساخته میشود بیش از محله و فرهنگ جاری بر روابط آن، خانواده است. برانا از ساختن خانواده و رابطه مادر با فرزندان شروع میکند. آرام آرام پدر و همسایهها نیز اضافه میشوند و خانواده با همان حال و هوا و آداب و نزدیکی به محله متصل میشود و سپس محله چکیدهای میشود از هویت بلفاست. اینجا محله شکل وسعت یافته همان خانواده است. هدف اصلی فیلمساز ساختن حس وطن از محله است. محله وطن آدمهاست، اما فیلمساز ابتدا خانواده را میسازد و این استراتژی، وابستگی و حس پیوند با مکان و زمینه زندگی را قویتر میکند. در حقیقت در محله بودن همان در خانه بودن است. با وجود خانههایی کوچک و وضعیت مشقتبار و فقر، این آدمها در یک یکپارچی و پیوندی درونی با یکدیگر زندگی میکنند که میتوان آن را نوعی از خوشبختی ناب نامید.
وطندوستی غیرایدئولوژیک
درام فیلم نهفته در این مسئله است که خانواده به رهبری مادر نمیخواهند از این محل و از این وطن دست بکشند. فیلم وابستگی را از زاویه کودکان نمایش میدهد، به همین دلیل این وابستگی بیشتر از یک وابستگی ایدئولوژیک یا زبانی، نوعی پیوند معصومانه عاطفی است با مکانی که آشنا و خودی است و مردمانش حمایتگر و مهربانند. کنت برانا در «بلفاست» وابستگی را در تعابیر ذهنی و ساختگی بزرگسالان همچون وطنپرستی و تعصب ملی برسازی نمیکند، بلکه این حس را با واقعیت تجربه زیسته و امنیت عاطفی نمایش میدهد. شاید این تنها شکل وطن دوستی است که بجای خشونت و افتراق، وحدت و مهر را به بار میآورد.
زاویه دید کودکانه فیلم ضمن شیرینی و روانی خاصی که به روایت داده است داستان را میان خیر و شر ساده کرده است. آدمها جایگاه مشخصی دارند و ساده معرفی میشوند و جایگاه دراماتیک خود را پیدا میکنند. فیلم در حقیقت درباره یک واقعه تاریخی و سیاسی نیست بلکه این واقعه دستمایهای است برای عینی کردن نگرشی که میتواند سیاست و تاریخ را به عقب براند و زندگی و روابط انسانی را پیش ببرد و برجسته سازد. فیلم برانا سرشار از قابهایی عکاسی شده و زیبا از زندگی آدمهاست. شبیه به عکسهای پر از احساس و روح که با معماری محله و حالت و ژست آدمها، سبک زندگی و درونیات آنها را بازنمایی میکند. جزئیات در نگاهها و واکنشها نیز هست، به خصوص آنجا که بادی، برادرش و بقیه کودکان این محل به مانند همه کودکان بیشتر شنوندهاند و ضربات خشونت و فقر بر صورتشان مینشیند. آنها مدام در حال گوش ایستادن، دید زدن و توجه تیز و بیدار به زندگی بزرگسالان هستند و همین نگاهی که مدام در بزنگاهها توقف میکند، میبیند، میشنود و یاد میگیرد، جای دوربین، اندازه نماها و ساختار صحنهها را تعیین کرده است. ساختن چنین فیلمی و به وجود آوردن چنین حال و هوایی قطعاً پیچیده و دشوار است و برانا مثل هر اثر کلاسیک قابل ستایشی توانسته تمام پیچیدگیهای ساختار مستحکم و ظریف خود را به یک سادگی تکامل یافته و دلنشین برساند که در نهایت این احساس را به مخاطب میدهد که با اثری کوچک، صمیمی و بسیار ساده طرف است. فیلمی که به زندگی روان نگاه میکند و همه چیز را کودکانه و دوست داشتنی جلوه میدهد.
تماشای «بلفاست» در نماوا
نوشته نگاهی به فیلم «بلفاست» / عصر معصومیت اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.