«شکارچیان روح»؛ آنچه جیسون رایتمن همیشه از آن دوری میکرد
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
یک منظره طاقتفرسا بود. اطراف جیسون رایتمن دهها فیلمنامهنویس، استوریبورد و آثار هنری مرتبط با فرانچایزی بود که او در تمام عمرش از نزدیک میشناخت.
نه، ما درباره «شکارچیان روح» صحبت نمیکنیم.
سالها پیش از این که رایتمن تصمیم بگیرد راه پدرش را دنبال کند و فیلمی از مجموعه سینمایی «شکارچیان روح» را کارگردانی کند، مایکل بی از او دعوت کرد روی فرانچایز پرفروش دیگری کار کند – «تبدیلشوندگان».
رایتمن درحالیکه از طریق زوم دوران بسیار کوتاه خود در دنیای «تبدیلشوندگان» را بازگو میکند، لبخند بزرگی بر لب دارد. او درنهایت روی فیلمنامهها (بهویژه دیالوگها) دو فیلم «نیمه تاریک ماه» و «عصر انقراض» از فرانچایز «تبدیلشوندگان» کار کرد. او در پایان روایت خود از این ماجرا به یک نکته اشاره میکند: فیلمسازان اجازه دارند کارهایی فراتر از چیزی که به آن معروف هستند انجام دهند.
او ادامه میدهد: «خیلی راحت است به یک کارگردان و کار او نگاه کنی و فکر کنی که این مجموع چیزی است که او انجام میدهد. واقعیت این است که من عاشق فیلمهای ترسناک هستم. من عاشق فیلمهای پرفروش هستم. بازی در دنیای سری فیلمهای “تبدیلشوندگان” مثل این بود که قبلاً با اسباببازیهای تبدیلشوندگان بازی میکردم و حالا میتوانم در فیلمهای “تبدیلشوندگان” بازی کنم.»
حالا رایتمن با جدیدترین فیلم خود، «شکارچیان روح: افترلایف» (شکارچیان روح: زندگی پس از مرگ – Ghostbusters: Afterlife) که از ۱۹ نوامبر ۲۰۲۱ در سینماهای آمریکا اکران شد و تازهترین دنباله فرانچایزی است که پدرش، ایوان رایتمن آن را راهاندازی کرد، این تفکر را یک قدم جلوتر میبرد. «شکارچیان روح» در سال ۱۹۸۴ یک موفقیت تجاری بزرگ بود و باعث شد چهار بازیگر اصلی فیلم – بیل موری، دن آیکروید، هارولد ریمیس و ارنی هادسون – که شخصیتهای آنها در فیلم با ارواح خبیث اطراف شهر نیویورک مبارزه میکنند، به شهرت جهانی برسند.
رایتمنِ پسر که با ساخت فیلمهای درام نامزد اسکار مانند «جونو» و «بالا در هوا» موقعیت حرفهای خوبی برای خود ساخته است، بهخوبی از ارتباط خود با این فیلم آگاه است، چیزی که به نظر میرسد تقریباً مثل یک روح او را آزار میدهد.
او اشاره میکند: «روزی در زندگیام نمیگذرد که کسی را نبینم که تیشرت “شکارچیان روح” به تن دارد.»
کارگردان ۴۴ ساله در بیشتر عمر خود انتخاب کرده بود که میراث فیلمسازی پدرش را نادیده بگیرد و عهد کرده بود هرگز یک فیلم «شکارچیان روح» نسازد، اما حالا همه چیز تغییر کرده است.
نوشتن فیلمنامه در خفا
تغییر عقیده رایتمن با ایده دختری در مزرعه ذرت که پروتون پک به تن دارد، آغاز شد. (پروتون پک یک دستگاه ضبط خیالی متکی به انرژی است که در دنیای «شکارچیان روح» برای گرفتن و به دام انداختن ارواح استفاده میشود)
رایتمن در دفتر کار خود در خانهاش نشسته و قهوه صبح خود را مینوشد. چهرهاش بهگونهای است که انگار به چیز دیگری فکر میکند. خورشید از پنجره حیاط پشت میز او به داخل میتابد. رایتمن میگوید: «یک دهه پیش، دختری را تصور کردم که در یک مزرعه ذرت با یک پروتون پک شلیک میکند؛ ناگهان ذرت در هوا پخش میشود و دختر آن را میگیرد و میخورد.»
او ادامه میدهد: «این فقط یکی از آن تصاویری بود که بعدش به خودم میگفتم “خب، نمیدانم با آن چه کنم.”»
رایتمن اعتراف میکند معمولاً از این نوع ایدهها استقبال نمیکند. فیلمهای او تا این لحظه، ریشه در واقعیت دارند. او درامهای مستقل را ترجیح میدهد که شرایط انسانی را کند و کاو میکنند و عموماً زنانی را نشان میدهد که دوران چالشبرانگیزی را در زندگی خود میگذرانند، مانند بارداری در نوجوانی («جونو») یا بحران میانسالی («تالی»).
وقتی از او میپرسیدند که هرگز فیلمی از «شکارچیان روح» میسازد، همیشه یک پاسخ داشت: «نه.»
او در سال ۲۰۰۸ به هاوارد استرن گفت: «من خستهکنندهترین فیلم “شکارچیان روح” را میسازم. در فیلم من فقط آدمها درمورد ارواح صحبت میکنند. هیچ شکار روحی در آن نخواهد بود.»
اما ایده دختری که در یک مزرعه ذرت پروتون پک به تن دارد، خاص بود. رایتمن نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. او با اشاره به هارولد ریمیس که فیلمنامه «شکارچیان روح» را به همراه دن آیکروید نوشت و در فیلم نقش ایگن اسپنگلر، شکارچی روح را بازی کرد، میگوید: «وقتی هارولد در ۲۰۱۴ درگذشت ناگهان فهمیدم این دختر کیست»
او شروع به تبدیل این ایده به یک داستان کرد و درنهایت به جایی رسید که دیگر نتوانست آن را برای خودش نگه دارد؛ باید به کسی میگفت – پدرش.
ایوان رایتمن درباره اولین باری که پسرش درباره ساخت یک فیلم «شکارچیان روح» با او صحبت کرد، میگوید: «او گفت، “من به این ایده فکر کردهام.” من واقعاً ساکت ماندم و چیزی نگفتم. هیجانزده بودم، اما شگفتزده هم شده بودم.»
رایتمن بعد با گیل کنان، فیلمنامهنویس همراه شد تا فیلمنامه را بنویسند. این دو در ۲۰۱۶، ایده خود را با شرکت تولید فیلم گوست کورپس متعلق به سونی که برای نظارت بر فرانچایز «شکارچیان روح» تشکیل شده بود، در میان گذاشتند. جلسه طرح ایده با چشمان اشکبار پدر رایتمن، چراغ سبز به پروژه و این قول که رایتمن میتواند مخفیانه روی پروژه کار کند، به پایان رسید.
رایتمن درباره فیلمنامه میگوید: «فکر میکنم تنها سه نفر در سونی از وجود آن اطلاع داشتند. هر یک از مدیران اجرایی باید بهتنهایی به گوست کورپس میآمدند و فیلمنامه را در اتاقی میخواندند و میرفتند.»
او ادامه میدهد: «واقعاً نمیخواستم کسی بداند ما فیلمنامه این فیلم را نوشتهایم، مخصوصاً بعد از سالها که میگفتم نمیخواهم فیلم یک “شکارچیان روح” بسازم.»
استفاده از تجربیات شخصی برای نشان دادن پویایی خانواده
یکی از بهترین خاطرات رایتمن در کودکی رفتن به صحنه فیلمبرداری «شکارچیان روح» در ۱۹۸۳ بود. او با بهت و حیرت پدرش را نگاه میکرد که چطور فیلم را کارگردانی میکند. این یک تجربه چشمنواز برای رایتمن جوان بود؛ نگاهی اجمالی به پشت پرده نحوه ساخت تمام آن فیلمهایی که با پدرش در سینما میدید.
رایتمن حتی خود را در فیلمهای پدرش دید و نقشهای کوتاهی در فیلمهای «دوقلوها» (۱۹۸۸)، «شکارچیان روح ۲» (۱۹۸۹) و «پلیس کودکستان» (۱۹۹۰) بازی کرد، اما هرچه بزرگتر میشد از هالیوود بیشتر فاصله میگرفت. او در کالج اسکیدمور درس خواند تا یک درمانگر شود. وقتی این اتفاق نیفتاد در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در رشته نویسندگی خلاق مشغول تحصیل شد؛ بعد شروع به ساختن فیلم کرد، اما نه آنطور که پدرش میساخت.
ایوان که در ۱۹۸۹ دنباله «شکارچیان روح» را نیز کارگردانی کرد، میگوید: «او یک مسیر حرفهای کاملاً متفاوت نسبت به من را انتخاب کرد. من بهنوعی گرایشهای تجاری داشتم و میخواستم به روش خودم آدمها را سرگرم کنم و با سیستم استودیویی راحت بودم. او مستقل کار میکرد و این کار را خیلی مؤثر انجام میداد.»
رایتمن میگوید با وجود این که او آشکارا مسیر حرفهای خود را مشخص کرد و حتی برای هر دو فیلم «جونو» و «بالا در هوا» نامزد اسکار کارگردانی شد، پدرش همچنان هرازگاهی از او میپرسید که حاضر است یک فیلم «شکارچیان روح» بسازد.
پدرش اعتراف میکند: «هرگز فکر نمیکردم این کار را انجام دهد.»
اما رایتمن نتوانست به داستان «شکارچیان روح: زندگی پس از مرگ» خود دست رد بزند. «زندگی پس از مرگ» که داستان آن جایی خیلی دور از خانه «شکارچیان روح» در شهر نیویورک میگذرد، ماجراهای کِلی، یک مادر مجرد (کری کون) و دو فرزندش (مکنا گریس و فین ولفهارد) را دنبال میکند که به خانه درب و داغون پدربزرگ مرحوم بچهها در اکلاهما نقل مکان میکنند.
درحالیکه آنها سعی میکنند خود را با زندگی جدید وفق دهند، متوجه میشوند پدربزرگ نهتنها یکی از شکارچیان روح اصلی بود، بلکه آنها باید کار او را ادامه دهند و از جهان در برابر نیروهای فراطبیعی اهریمنی که در آستانه تسلط بر همه چیز هستند دفاع کنند.
فیلم لحظههای خندهدار خود را دارد و از خیلی جهات به فیلم اصلی اشاره میکند (ازجمله موسیقی بهیادماندنی المر برنستاین برای فیلم ۱۹۸۴)، اما با نگاه اسپیلبرگگونهاش به گروهی دوست جوان که برای نجات دنیا متحد میشوند، به طرز شگفتانگیزی تأثیرگذار است. اگر در پایان یک یا دو قطره اشک ریختید، تعجب نکنید.
برای رایتمن، این احساس از قرار دادن خودش در شخصیتها ناشی میشود.
او میگوید: «فیلم به استعارهای از ترسهای خودم درمورد برداشتن پروتون پک تبدیل شد.»
اما رایتمن عمیقتر از این رفت: او به بسیاری از مسائل مربوط به رها شدن خود پرداخت. او حس خود را از داشتن پدری که در بیشتر دوران کودکیاش یکی از کارگردان مطرح هالیوود بود، به شخصیت کلی تزریق کرد، یک مادر مجرد که احساس میکند پدرش هرگز به او توجه زیادی نکرد چون بیشازحد درگیر شکار ارواح بود.
رایتمن میگوید: «ببین، پسر یک کارگردان بودن پیچیده است؛ پسر کسی که در کار خود وسواس دارد؛ من درمورد این موضوع به رابطه خودم با پدرم فکر میکردم.»
بااینحال، ایوان اذعان میکند آن ارتباط واقعی را در فیلم پسرش مشاهده نکرد. او میگوید: «فکر میکنم من خیلی مغرور و به دنیای خودم خیلی نزدیک هستم. اگرچه این را درک میکنم.»
رایتمن میگوید هنگام نوشتن فیلمنامه به این مسئله هم خیلی فکر کرد که دخترش جوسی چطور مثل خودش بزرگ شد – با پدری که همیشه مشغول ساختن فیلم است؛ و علاوه بر این، جوسی فرزند طلاق است؛ رایتمن و میشل لی، نویسنده در ۲۰۱۴ از هم جدا شدند.
او اضافه میکند: «هر فیلمساز صرف نظر از این که چه کار میکند، کار زندگینامهای انجام میدهد. من این فیلم را برای پدرم ساختم. من این فیلم را برای دخترم ساختم. فکر میکنم فیلم بازتاب راههایی است که ما میخواهیم به هم متصل شویم.»
«شکارچیان روح» پل فیگ راه را باز کرد
رایتمن هرگز فکر نمیکرد یک فیلم «شکارچیان روح» برای او شخصی شود، اما درنهایت این فیلم شخصیترین کاری است که تابهحال انجام داده است.
همراه با الهام گرفتن از مسائل خانوادگی که به فیلمنامه تزریق شد، رایتمن و پدرش که تهیهکننده «زندگی پس از مرگ» است، در کنار هم روی این فیلم کار کردند. نزدیک به ۴۰ سال پس از این که رایتمن جوان سر صحنه فیلمبرداری فیلم «شکارچیان روح» پدرش بود، حالا او فیلم خودش از این فرانچایز را کارگردانی میکرد، درحالیکه این بار پدرش با غرور به او نگاه میکرد و گاهی اوقات نکاتی را یادآور میشد؛ خوب، شاید بیش از گاهی اوقات.
رایتمن میگوید: «بعضی وقتها موضوع پیچیده میشود. تصور کنید پدرتان هر روز با شما سر کار بیاید و تمام تصمیمات شما را سبکسنگین کند. این مسئله صبر شما را به چالش میکشد، اما در عین حال ما باید یک تجربه پدر و پسری متفاوت با هر کس داشته باشیم. بیشتر پدرها و پسرها احساس میکنند که خوششانس هستند با هم به گردش رفتهاند. ما باید با هم فیلم میساختیم.»
«زندگی پس از مرگ» فیلمی است که رایتمن میگوید اگر به خاطر فیلمهای فرانچایزی پدرش نبود، همینطور «شکارچیان روح» کلاً زنانهای که پل فیگ در ۲۰۱۶ کارگردانی کرد، ساخت آن امکانپذیر نبود.
اگرچه فیلم فیگ در گیشه کمتر از انتظار فروخت و خشم ترولهای اینترنتی را برانگیخت که ناراحت شدند فرانچایز محبوبشان نسخهای کاملاً زنانه شده است، رایتمن میگوید آن فیلم در را برای روایت داستان او باز کرد و او امیدوار است در آینده انواع مختلف فیلمهای «شکارچیان روح» ساخته شود.
رایتمن میگوید: «وقتی پل فیلمش را ساخت، بهنوعی درها را شکست. ناگهان یک فیلم “شکارچیان روح” نباید لزوماً درباره آن چهار مرد فیلم اصلی در منهتن باشد. لحظه بزرگی بود.»
او ادامه میدهد: «من میخواهم انواع فیلمهای “شکارچیان روح” را ببینم. میخواهم فیلمهای “شکارچیان روح” را از تمام فیلمسازان محبوبم از فرهنگهای مختلف و کشورهای مختلف ببینم. پل واقعاً کار سختی انجام داد تا من بتوانم این فیلم را بسازم.»
و نتیجه فیلمی است که از همان اولین نمایش در سینماکان و کامیککان نیویورک سر و صدای زیادی به پا کرد. رایتمن و پدرش در هر دو نمایش غافلگیرکننده حضور داشتند و تماشاگران کاملاً شیفته فیلم شدند.
رایتمن وقتی به جلسه نمایش فیلم در سینماکان در لاس وگاس در ماه اوت که پدرش هم در آن حضور داشت، فکر میکند، بغضش میگیرد. او میگوید: «ما بعد از نمایش فیلم از پشت صحنه خارج میشدیم. واقعاً تاریک بود. آنها برای راهنمایی ما از چراغ قوه استفاده میکردند. ناگهان پدرم به همه گفت بایستند. او من را به آغوش کشید و درحالیکه خیلی احساساتی شده بود، گفت، “خیلی افتخار میکنم که پدرت هستم.”»
این یک پایان هالیوودی برای کارگردانی است که هرگز در زندگی خود نمیخواست یک فیلم «شکارچیان روح» بسازد، اما آنچه او را از هدایت یک فرانچایز که از بچگی بخشی از او بوده است، بازمیداشت، بیشتر به خاطر ترس نبود؟
او در برابر این سؤال مکث میکند. واضح است خودش سالها سعی میکرد پاسخی پیدا کند.
رایتمن درنهایت میگوید: «همیشه احساس میکردم این اژدهایی است که منتظر من است و هر چه بیشتر سراغ آن نرفتم، چیزی را که در دروازه بود بیشتر نادیده میگرفتم. همیشه احساس میکردم پروتون پک خیلی سنگین است، اما وقتی آن را میپوشید، احساس سبکی میکنید.»
منبع: اینسایدر (جیسون گراسیو)
تماشای فیلم «شکارچیان روح: افترلایف» در نماوا
نوشته «شکارچیان روح»؛ آنچه جیسون رایتمن همیشه از آن دوری میکرد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.