نگاهی به «رفقای خوب» / حالا همه چیز تمام شده است
مجله نماوا، عباس اقلامی
مارتین اسکورسیزی آنقدر فیلم خوب در کارنامهاش دارد که به راحتی بتوان فیلمی از او را برای تماشا پیشنهاد کرد. «رفقای خوب» یکی از همین فیلمهای خوب است. فیلمی که اسکورسیزی در سال ۱۹۹۰ ساخت. ایدهی اولیهی فیلم به زمانی بازمیگردد که این فیلمساز مطرح هالیوود دست نوشتههای نیکولاس پیلگی در مورد زندگی هنری هیل یک عضو مافیای جدا شده از این تشکیلات تبهکار را خواند و متوجه شد که از دل این دست نوشتهها میتواند فیلمی بسازد که با قرار دادن شخصیت هنری در مرکز داستان آن، به ارایهی تصویری جنایی، جذاب و تکاندهنده از دنیای تبهکاری بپردازد. یعنی همان شیوهای که در تعدادی از مهمترین فیلمهای اسکورسیزی سراغ داریم.
فیلم از نوجوانی هنری هیل، یک ایرلندی در محلهی کوئینز نیویورک شروع میشود که آرزویش پیوستن به تشکیلات مافیایی است و گانگستر شدن. همچون آرزوی بسیاری از ایتالیاییهایی که در محلهشان سراغ دارد. اسکورسیزی در روایتی جذاب و همراهیبرانگیز زندگی هیل را از اوج تا فرود، پیش چشمان تماشاگرش میگذارد. روایتی که هنری در آن روی نواری باریک، تقلایی سخت دارد برای اثبات خود و هرچه بالاترین کشیدن خود در تشکیلات تبهکارانی که مثل آدم بزرگها با او رفتار میکنند. کاراکتر هنری هیل از همان نوجوانی به جذب شدن در یک دار و دسته علاقه دارد و همزمان از طرد شدن از گروه و اخراج از آن ترسی مدام دارد. هنری از سکانس ابتدایی تا سکانس پایانی بین جهان عادی و زندگی معمولی با جهان تبهکاران و زندگی پرمخاطرهی یک گانگستر در رفت و برگشتی مدام است.
استفاده از تمهیدِ روایتِ نامنظم
برای تأثیرگذار شدن شخصیت هنری در فیلم، اسکورسیزی تمهیداتی از جمله روایت نامنظم و دارای شکست زمانی را به کار میگیرد که در هم ریختگی ذهنی او را به خوبی القا میکند. صدای روی صحنه در روایتگری رویدادهای گذشته و اکنون فیلم، که پیش چشم تماشاگر است و استفاده از جنسی از موسیقی که به عنوان ابزاری برای نه صرفا همراهی با تصویر، بلکه عاملی که از آن برای بالا بردن و چند برابر کردن حس صحنهها و سکانسها استفاده میشود هم دیگر ابزاری است که فیلمساز به این منظور به کار میگیرد.
کارن، همسر هنری جایی از فیلم میگوید در سبک زندگی گانگستری برای مهمانی فقط به خانهی هم میرفتیم و در جایی دیگر از شرح زندگی این دار و دسته میگوید تنها راهی که این گروه بلدند خوب پول دربیاورند این است که دیگران را بتیغند! این توصیفات و بیشتر از اینها با کمک گرفتن از تکنیک صدای راوی روی صحنه، در دقایقی فیلم را واجد دقت نظر و ظرافتی مستندگونه در شرح سبک زندگی خانوادگی و مناسبات حرفهای گانگسترها و بندهای مافیایی میکند که از جذابیتهای فیلم رفقای خوب شده است.
جیمی یکی از تبهکارانی که هنری هیل به شدت از روی دست او شیوهی تبهکاری را یاد میگیرد، در همان روزهای آغازین ورود هنری به دنیای این دار و دسته به او دو درس میدهد! یکی اینکه همیشه دهانش را بسته نگه دارد و دومی اینکه هیچ وقت دوستانش را لو ندهد.
اما این درسها درسی نیست که هنری همیشه و همه جا بتواند آویزهی گوشش کند. به ویژه آنجا که پای جان در میان باشد و پس از سالها به دست آوردن هر چیزی که میخواست، به نقطهای برسد که دریابد، دیگر و حالا همه چیز تمام شده است. باید که هم دوستانش را لو بدهد و هم دهان باز کند. بی آنکه بترسد از اخراج از دار و دستهای که دیگر امکان ادامه دادن به سبک زندگیشان را ندارد.
«رفقای خوبِ» اسکورسیزی، روایتی از زیست دار و دستهی تبهکارانی است که رفقای خوبی برای هم هستند و رمز ماندگاریشان هم همین خوب بودن با هم و دهان بستن به نفع گروه است. اما هر چقدر هم قدرت داشته باشند، روزی میرسد که یکی از این گروه رفقا، که همه چیز برایش تمام شده، تصمیم میگیرد خوبتر باشد. اینجاست که میتوان صدای تَرَکهای بزرگی را بر بدنهی دار و دستهی تبهکاران شنید.
تماشای «رفقای خوب» در نماوا
نوشته نگاهی به «رفقای خوب» / حالا همه چیز تمام شده است اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.