«برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی»؛ زنده باد فردیت
مجله نماوا، علیرضا نراقی
مستند «برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی» درباره یک رابطه است. رابطه مالکوم ایکس و محمدعلی که رابطهای متحولکننده همراه با آگاهیبخشی و حمایتی صمیمانه است. رابطهای میان دو چهره تأثیرگذار جنبش حقوق مدنی و مبارزه علیه تبعیض نژادی با دو فرهنگ، سبک زیستی و روحیاتی متفاوت که بر سر هدفی واحد و علاقهای درونی بهم پیوند میخورند. دو شخصیت کاملاً غیرهمخوان که با هم عهد برادری میبندند. اما همین ناهمخوانی و فرهنگ و فردیت متفاوت در بستری از تبعیض و سؤتفاهم و التهاب برادری آنها را دچار خدشه میکند و در برههای این دو را به دشمن یکدیگر بدل میسازد.
از رفاقت به برادری
مالکوم ایکس یک روشنفکر پرجاذبه است که البته پس از تجربه اعتیاد، موادفروشی و زندان متحول شده و به عنوان مسلمانی مبارز و رادیکال در راه تغییر وضعیت سیاهان و سیاست در آمریکا پا میگذارد. اما محمدعلی یا همان کاسیوس، قهرمان بوکس است، با روحیهای جنگجو، کله شق، خودشیفته و اهل دردسر که او نیز به مسلمانی مبارز در راه حقوق سیاهان تبدیل میشود. در روند فیلم از خلال روایات و مصاحبههایی جذاب با چهرههای حاضر در ماجرا و تاریخدانان و همچنین تصاویری کمکی از طریق انیمیشن و… توضیح داده میشود که این دو چگونه به یکدیگر نزدیک و سپس از هم دور شدند. اما آنچه اهمیت دارد ابتدا وضعیتی است که مالکوم و علیِ متضاد و ناهمگون را به هم رساند و سپس شرایط فرقهای، تحت نفوذ یک رهبری یکسانساز است که این دو را از هم جدا کرد.
بودن در موقعیت تبعیض مخاطرات خاصی دارد، مثل بودن در موقعیت اقلیت در یک جامعه سنتی و متعصب است. انسان در این موقعیت برای اثبات خود و حتی پنهان کردن خود هر دو، باید تلاشی مضاعف داشته باشد. این موقعیت همواره اضطراب شدیدی را ایجاد میکند و نوعی مبارزه در ذاتش نهفته است، مبارزه و اضطرابی که میتوان به خوبی در رفتار غریزی محمدعلی دید.
سیاهان هیچگاه در آمریکا اقلیت نبودهاند، بلکه اکثریتی مورد تبعیضاند. اما جایگاه آنها جایگاه طرد و به حاشیه راندن بوده است و همین موقعیت آنها را شبیه به موقعیت اقلیت کرده است. انکار وجود و حضور آنها و مساوی دانستنشان با شر از سوی سفیدپوستان مسیحی نژادپرست، آنها را در موقعیتی قرار داد که جلوه کردن، نفرت از آنها را افزایش میداد و از سوی دیگر چارهای جز مبارزه نداشتند چون مبارز نبودن به معنای تن دادن به انسان شمرده نشدن بود. محمدعلیِ غیرمتواضع که خود را زیباترین و قویترین معرفی میکرد، هم به واسطه ورزش و هم به واسطه روحیه خود سیاست را به رینگ مشتزنی برد. او سیاهی بود که میخواست توجه همه را به خود جلب کند، اما در موقعیت متزلزلی قرار داشت. با همه محبوبیت و عامهپسند بودن، موقعیت کاری او برایش کافی نبود.
از سوی دیگر مالکوم ایکس روشنفکری بود که با سخنرانیهای آتشین، بحثهای نظری و مواضع رادیکال خود شناخته میشد. کسی که از کف خیابان و زندان میآمد و تحولی اساسی در باورها و زندگیاش او را به این نتیجه رسانده بود که باید برای کسب حقوق اساسی خود قوی باشد و از حمله نترسد. پس به خلاف دکتر مارتین لوتر کینگ مرد آرام و متواضع و مهربان که دیگردوستی را تبلیغ میکرد و تصویری معنوی از مقاومتی خشونت پرهیز ساخته بود، مالکوم نگرشی تهاجمی داشت و حتی سفیدپوستان را ذاتاً شیطان خطاب میکرد. او مبارزه را به مفهوم انتقام و چشم در برابر چشم متصل کرده بود و به همین دلیل در موقعیت توجه و ترس قرار داشت. همین روحیه هم محمدعلی را جذب مالکوم کرد و مالکوم را به پشت صحنه مبارزات محمدعلی کشاند. مزاج آتشین، این دو را بهم رساند و روشنفکر و مشتزن با هم عهد برادری بستند.
مفهوم برادری در فیلم «برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی» بسیار اهمیت دارد. این مفهوم برگرفته از اسلام، به رفاقت نوعی هدف والا میبخشد و دو دوست را به دو همخون بدل میکند. بسیاری از گروههای مبارز و انقلابی چپگرا -حتی غیرمسلمان- در طول تاریخ معاصر شیفته این مفهوم اسلامی شدند و آن را در رگهای جنبش خود تزریق کردند. در مفهوم برادری نوعی اتصال ناگسستنی و همیشگی نهفته است که روحی معنوی دارد و در هدفی بزرگ رفاقت را معنا میکند. آدمها در این موقعیت فردیت خود را در بودن با هم و گذشتن از خود برای دیگری تعریف میکنند و این مسیر مبارزه را تقدس میبخشد. مالکوم و علی از دو دوست به دو برادر تبدیل میشوند و این معنایی بزرگتر از دوست داشتن بود.
تنش میان رهبری و فردیت
اما همانقدر که برادری رابطه مالکوم و علی را زیبا میکند و به آن قدرت و معنایی استعلایی میبخشد، حل شدن در جمع و نوعی فرقهگرایی این ارتباط را دچار چالش و حاشیه میکند. در این میان نقش الایجا محمد رهبر ملت اسلام در آمریکا که خود را پیامرسان خداوند میدانست بسیار اهمیت دارد. رهبری مطلق و پرنفوذ او و حل کردن آرمانهای جمعی و فردی در گروهی که درست کرده بود، باعث شد تا رابطه فردی مالکوم و علی دچار دگردیسی شود. گویی در این میان الایجا محمد و گروه زیر نظر او بودند که آرمان برادری را نفی کردند.
نکته مهم در این میان همان روحیه روشنفکری مالکوم است که به او اجازه نمیدهد فردیت خود را در جمع ببازد و خود را زیر سایه الایجا محمد مخفی نگه دارد. نگرش رهاتر و حتی انسانیتر مالکوم اینجا نقشی اساسی دارد. او پس از سفرهای متفاوت و پس از زیارت خانه کعبه دچار دگردیسی معنوی میشود و نگاهی مهربانانه پیدا میکند، به قدری که دیگر مبارزه برای حق سیاهان را مساوی با نفرت از سفیدپوستان و شیطانی دانستن آنها نمیداند. او با الایجا زاویه فکری و عملی پیدا میکند و این آغاز افول سریع رابطه محمدعلی و مالکوم و تبدیل شدن آن به یک رویارویی تلخ است. در این میان محمدعلی ساده و آموزش ندیده به عنوان کسی که گویی برای مبارزه صرف ساخته شده و نه برای اندیشیدن و فردیت، تحت تأثیر گروه و شخص الایجا هر روز بیشتر علیه مالکوم صحبت میکند و این طرد جمعی روشنفکر، او را تنها و تنهاتر میکند. سرانجام به طور مشکوکی مالکوم کشته میشود و هیچگاه معلوم نمیگردد این کشتار به اشاره الایجا انجام شده یا توسط نژادپرستان سفید پوست صورت گرفته، اما در هر حال جمعگرایی و حل شدن در یک فرقه و خالی شدن پشت مالکوم از سوی علی باعث آسیبپذیر شدن مالکوم و مرگ غم انگیز او میشود.
مستند گرم، خوش ریتم و جذاب «برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی» به طور ضمنی در ستایش فردیت است. فردیتی که رفاقت و حتی برادری را ممکن میکند و این عهد را حفظ میکند، اما حل شدن در گروه و فرقه میتواند رفاقت و برادری را به امری تزئینی و غیرخونی بدل سازد، ولی علی و مالکوم برادران خونی بودند.
تماشای «برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی» در نماوا
نوشته «برادران خونی: مالکوم ایکس و محمدعلی»؛ زنده باد فردیت اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.