یاسمیلا ژبانیچ از فیلم «کجا میری، آیدا؟» میگوید / شکاف در دیوار انکار نسلکشی
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«کجا میری آیدا؟» (Quo Vadis, Aida?) ساخته یاسمیلا ژبانیچ، کارگردان و فیلمنامهنویس بوسنیایی یکی از پرشورترین و تأثیرگذارترین فیلمهای سال ۲۰۲۰ بود. فیلم، قتل عام سربرنیتسا در ژوئیه ۱۹۹۵ را از نگاه آیدا (با بازی یاسنا جوریچیچ)، یک مترجم که برای سازمان ملل متحد کار میکند، روایت میکند، زمانی که ارتش صرب به رهبری ژنرال راتکو ملادیچ کنترل شهر کوچک را در دست میگیرد و به یک اردوگاه تحت کنترل سازمان ملل که پناهگاه تعداد زیادی از مردم بیدفاع است وارد میشود. درحالیکه ملادیچ و نیروهایش در حال تخلیه اردوگاه هستند، آیدا میکوشد همسر و دو پسر جوانش را نجات بدهد. ملادیچ معروف به «قصاب بوسنی» که بعدها جنایتکار جنگی شناخته شد، مسلمانان بوسنیایی را هدف قرار میدهد و به دستور او بیش از ۸۰۰۰ نفر که قرار بود تحت حمایت سازمان ملل باشند، به قتل میرسند.
«کجا میری آیدا؟» تولید مشترک بوسنی و هرزگوین، اتریش، رومانی، هلند، آلمان، لهستان، فرانسه، نروژ و ترکیه است. این فیلم اولین بار در دنیا در بخش مسابقه بینالملل جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت و با استقبال گسترده روبرو شد؛ در ادامه بهعنوان نماینده بوسنی و هرزگوین در بخش بهترین فیلم بلند بینالمللی جوایز اسکار معرفی شد و اولین نامزدی اسکار این کشور بعد از آن که «منطقه حائل» (سرزمین هیچکس) در ۲۰۰۲ در این بخش پیروز شد، به همراه آورد. «کجا میری آیدا؟» دسامبر ۲۰۲۱ در جوایز فیلم اروپا بهعنوان بهترین فیلم سال انتخاب شد و جوایز بهترین کارگردان و بهترین بازیگر زن (جوریچیچ) را هم دریافت کرد.
ژبانیچ ۴۷ ساله در ۲۰۰۶ با «گرباویتسا» برنده جایزه خرس طلایی جشنواره فیلم برلین شد و در ۲۰۱۰ فیلم «در راه» را در بخش مسابقه بینالملل برلیناله داشت. «برای آنها که نمیتوانند قصه بگویند» (۲۰۱۳) و «جزیره عشق» (۲۰۱۴) از دیگر فیلمهای بلند داستانی اوست.
ما با ژبانیچ درمورد سختیهای ساختن یک فیلم درباره ظلمی که تا به امروز همچنان توسط خیلیها انکار میشود، گناه نهادهای بینالمللی در این زمینه و این که همهگیری چگونه به «کجا میری، آیدا» اجازه دور زدن سانسور را داد صحبت کردیم.
چگونه به ساختن فیلمی درباره نسلکشی که خیلیها هنوز آن را انکار میکنند، نزدیک شدید؟
این حس در پشت کار بود. برای من قابل درک بود. شخصاً زنان زیادی را میشناسم که هنوز در جستجوی پسران گمشده خود هستند. بعد از این همه مدت، هنوز بیش از ۱۷۰۰ نفر جایی در گورهای دستهجمعی هستند و هیچکس نمیخواهد بگوید آنها کجا دفن شدهاند. هنوز خیلی چیزها انکار میشود و خیلی از افراد مسئول آن قتلها هنوز در منصب قدرت هستند. کل این موقعیت باعث شد بخواهم این فیلم را بسازم و سعی کنم نکتهای جهانی در داستان پیدا کنم. ما در دورانی زندگی میکنیم که تفکرات راستگرایانه حضور تهدیدآمیز دارد و مردم باید بدانند اگر مراقب نباشیم چه اتفاقی میافتد.
«کجا میری آیدا؟» یک پروژه بسیار شخصی برای شماست، چون در زمان جنگ بوسنی در سارایوو زندگی میکردید…
بله، من ۱۷ ساله بودم که جنگ شروع شد و سارایوو در آن زمان در محاصره بود. فکر نمیکنم خیلی از مردم بدانند در بوسنی و سربرنیتسا چه اتفاقی افتاد، منطقهای که ظاهراً حفاظتشده بود، اما سازمان ملل نتوانست از آن حفاظت کند. «کجا میری، آیدا؟» یک رویداد تکاندهنده را که در اروپای امروزی رخ داد به تصویر درمیآورد، تجربهای که لزوماً در ضمیر اروپاییها نیست.
موافقت با تولید چنین پروژهای کار سختی بود؟
بله، چالشهای فراوانی بود که با احساسات زیادی که باید بر آن غلبه میکردم شروع شد و بعد مسائل مالی مطرح بود، چون در بوسنی در سال تنها حدود یک فیلم ساخته میشود و میانگین بودجه خیلی پایین است. «کجا میری، آیدا؟» تولید مشترک ۹ شرکت اروپایی است که کار زیادی میطلبید. من خیلی سپاسگزارم که امکان تولیدات مشترک اروپایی فراهم است و ما تهیهکنندگان واقعاً شجاعی داشتیم، اما بسیار سخت میتوان ایده چنین فیلمی را با یک سرمایهگذار در میان گذاشت، چون مردم میپرسند، «چه کسی یک فیلم درباره نسلکشی را تماشا میکند؟» حالا که فیلم ساخته شد و واکنش مثبت مردم به آن، نشان میدهد افرادی هستند که میخواهند فیلمهایی را ببینند که به احساسات انسانی واقعی میپردازد و میخواهند بخشهایی از تاریخ را که نادیده گرفته شده است درک کنند.
شنیدیم شما نتوانستید در سربرنیتسا فیلمبرداری کنید، چون شهردار آنجا همچنان وقوع نسلکشی را انکار میکند؟
بله، درست است. او وقوع چنین اتفاقاتی را انکار میکند و هیچوقت به مراسم بزرگداشتی که هر سال در ماه ژوئیه برگزار میشود، نمیآید. یک دولت کاملاً راستگرا حاکم است که تا به امروز نسلکشی در بوسنی را انکار کرده است و خیلی از سازمانها آشکارا کشتار مسلمانان را تبلیغ میکنند. اخیراً حکم حبس ابد ژنرال ملادیچ تائید شد، اما بیشتر رسانهها در بخشی از بوسنی که اکثریت آن را صربها تشکیل میدهند این حکم را به رسمیت نمیشناسند و به آن احترام نمیگذارند. خوشبختانه، حالا هزاران سند در دسترس است که میتواند بهعنوان مدرک در اختیار هر کسی قرار بگیرد که میخواهد چشمانش را باز کند. فکر میکنم برای نسلهای بعد از ما تائید این حکم خیلی مهم بود و نشان میدهد ما حقایق را جعل نمیکنیم یا منکر چیزهایی نمیشویم که واقعاً اتفاق افتاد.
هنگام ساخت فیلم یا در مرحله پس از تولید، مقاومت یا تهدیدی را تجربه کردید؟
اولین فیلم من، «گرباویتسا: سرزمین رؤیاهای من» در ۲۰۰۶ برنده خرس طلایی شد. وقتی روی صحنه بودم، علناً گفتم ناراحت هستم که در اروپا زندگی میکنم، جایی که جنایتکاران جنگی در آن آزاد هستند. این اظهار نظر واکنش شدیدی در صربستان داشت. عکس من روی صفحه اول هر روزنامه بود، اما مطلب درباره فیلم نبود. آنها میگفتند من با همه صربها مخالفم؛ بنابراین میدانستم اگر این فیلم را شروع کنم، پیامدهایی خواهد داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در خفا و دور از فضای رسانهای فیلم را فیلمبرداری کنیم. هیچکس هیچ مصاحبهای نکرد و تا حد امکان همهچیز را مخفی نگه داشتیم تا بهانه دست سیاستمداران ندهیم، اما باز با واکنشهایی روبرو شدیم و خیلیها تلاش کردند پروژه را متوقف کنند. برای فیلمبرداری در برخی لوکیشنها با پاسخ منفی روبرو شدیم و لحظاتی بود که فکر میکردیم نمیتوانیم هیچ کاری انجام دهیم. پروژه گره خورده بود، مثلاً وزارت دفاع حاضر نشد تانک و تجهیزات نظامی در اختیار ما قرار دهد. واقعاً دردناک بود، اما از طرف دیگر، خیلیها هم میخواستند این فیلم ساخته شود، کسانی که برای برداشتن این موانع همه کار کردند.
«کجا میری، آیدا؟» مانند «گرباویتسا: سرزمین رؤیاهای من» بیش از هر چیز فیلمی درباره یک مادر است. شخصیت آیدا را از چه کسی الهام گرفتید؟
زنان سربرنیتسا بسیار الهامبخش هستند و مبارزه آنها ادامه دارد. کتاب «زیر پرچم سازمان ملل» حسن نوهانوویچ را هم خواندم که تجربهای مشابه آیدا داشت. او مترجم سازمان ملل بود و باید خانوادهاش را که مجبور بودند پایگاه را ترک کنند، منتقل میکرد. یک داستان غمانگیز است. من ایده را اینطور شکل دادم که فیلم باید درباره زنی باشد که میکوشد از خانواده خود حفاظت کند، چون به من فرصت داد جنگ را از منظر زنانه نشان دهم. خیلی از فیلمها – حتی فیلمهایی که زنان کارگردانی میکنند – جنگ را ازلحاظ زیباییشناختی یا تماشایی نشان میدهند و این تجربه من از جنگ نیست. نمیتوانم هیچچیز زیبا یا تماشایی درمورد کشتار یا هیچ صحنه جنگی پیدا کنم. برای من، جنگ ابتذال شر است – غیرانسانی و بوروکراتیک است. اغلب، وقتی میخواهم این موضوع را توضیح دهم، به صحنهای اشاره میکنم که در آن یک زن درحالیکه مشغول پختن ناهار است، از پشت هدف گلوله قرار میگیرد و سربازانی را میبینیم که وسایل آپارتمانش را میدزدند. برای من، جنگ این است – درمورد دزدی است، نه قهرمانان و دموکراسی یا تکان دادن پرچم.
فیلم همچنین نهادهای شکستخورده را افشا میکند. سازمان ملل درمورد آنچه در سربرنیتسا اتفاق افتاد تا حد زیادی مقصر است، با وجود این، به نظر نمیرسد «کجا میری، آیدا؟» ضد سازمان ملل باشد…
برای درک آنچه اتفاق افتاد یک روند را طی کردم. بهعنوان یک بوسنیایی نسبت به سازمان ملل و رفتار آن احساس خشم میکردم. احساس خیانت میکردم، چون سربرنیتسا یک منطقه حفاظتشده بود و سازمان ملل مأموریت حفاظت از غیرنظامیان را داشت. آنها اسلحه و مهمات داشتند و حتی یک گلوله هم شلیک نشد. حتی سعی نکردند از مردم حفاظت کنند. بعد به آمستردام رفتم و با سربازان زیادی صحبت کردم که خیلی از آنها هر تابستان برای بزرگداشت میآیند. فهمیدم مثل همهچیز دیگر در زندگی، مسئله سیاه و سفید نیست. بسیاری از آنها سعی کردند کمک کنند، اما کاملاً ناموفق بودند. خیلی از آنها ۱۸ ساله بودند و هیچ سرنخی از آنچه در جریان بود و این که جنگ درمورد چیست، نداشتند. سازمان ملل بدون هیچ نوع آگاهی آنها را آنجا انداخت و فرماندهانی بودند که اگر جور دیگری رفتار میکردند شاید میتوانستند مسیر تاریخ را عوض کنند. من یاد گرفتم این چیزها را از هم جدا کنم. برخی از سربازان، دیگران را به همکاری با صربها متهم کردند و لزوماً همه آنها با چیزی که در حال رخ دادن بود، موافق نبودند. این در سطح انسانی است. در سطح نهادی، سازمان ملل به شکل وحشتناکی شکست خورد و در جریان تحقیقات متوجه شدم که ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه نفوذ سیاسی عظیمی بر این نهاد دارند… سازمان ملل، مثل خیلی از نهادها، شکننده است. واقعاً اعتقاد دارم وجود سازمان ملل ضروری است، اما باید سازمانی قوی و بر مبنای حقوق بشر باشد و به منافع سیاسی وابسته نباشد.
تصمیم شما برای فوکوس دوربین روی چهره افراد راهی برای نشان دادن ابتذال شر بود که به آن اشاره کردید؟
دقیقاً. ما درباره این که چگونه در یک سطح انسانی بمانیم و چگونه جنگ را با چهره انسانها به تصویر بکشیم خیلی صحبت کردیم. جنگ اسلحه و بمب نیست – مردم هستند. خیلی از سیاهیلشکرهای فیلم، خودشان بازمانده بودند. در صحنهای مردی را سوار بر کامیون میبردند و او به من گفت، «آنها ما را اینطوری نبردند». او به من گفت که چطور به آنها دستور داده بودند صف تشکیل بدهند، چطور آنها را بردند… در صحنه دیگری که سربازان صرب به پایگاه میآیند و سر مردم فریاد میزنند، دو زن دچار حمله عصبی شدند چون وقتی در واقعیت این اتفاق افتاد، بچه بودند و آن صحنه آنها را کاملاً تحت تأثیر قرار داد. آنها میدانستند بازی میکنند و سر صحنه یک فیلم هستند، اما نمیتوانستند جلوی گریه خود را بگیرند. واقعاً میخواستم روی چهرهها متمرکز شوم تا سطحی از اصالت ایجاد شود.
فکر نمیکنید این که اجازه دهید آسیبهای روحی افراد دوباره زنده شود، خطرناک است؟
خیلی حواسمان بود که این اتفاق نیفتد. از آنجایی که نسلکشی هنوز انکار میشود، بسیاری از بازماندگان به من گفتند که احساس میکنند ساختن این فیلم حرکتی برای توضیح دادن و ارزش قائل شدن برای درد آنهاست. نمیخواهم آن را بزرگ جلوه بدهم، اما به من گفتند بخشی از یک روند بهبودی است. کسانی را داشتیم که از ما تشکر میکردند و در صحنه فیلمبرداری حمایت زیادی بود و حالا که فیلم اینطور به گرمی با استقبال مواجه شده است، مردم احساس میکنند احترام خاصی برای آنها قائل شدهاند.
یاسنا جوریچیچ که نقش آیدا را بازی میکند، صربستانی است. پذیرش این نقش احتمالاً برای او آسان نبوده است…
وقتی فیلمنامه را به یاسنا پیشنهاد دادم، او از قبل میدانست به میریانا کارانوویچ، یکی دیگر از بازیگران صرب که در «گرباویتسا» بازی کرد، چقدر سخت گذشت. او را خائن نامیدند و طومارهایی امضاء شد تا میریانا دیگر نتواند در صربستان کار کند. او از جهنم گذشت. یاسنا همهچیز را میدانست و من میدانستم این تصمیم خیلی سختی برای اوست، اما بلافاصله پذیرفت. پس از نمایش فیلم در جشنواره ونیز، او نامههای نفرتآمیز زیادی دریافت کرد و با رفتار وحشتناکی از سوی رسانهها روبرو شد. در ونیز حتی یک روزنامهنگار یا منتقد صرب نبود و همان روزی که فیلم برای اولین بار نمایش داده شد، برخی نوشتند که علیه صربستان است. ماشین تبلیغاتی قبل از این که فیلم را ببینند نظرش را داده بود. آنها حتی از دو جنایتکار جنگی دعوت کردند درباره فیلم صحبت کنند. رسانههای دولتی به این شکل عمل میکنند – اگر راتکو ملادیچ را یک جنایتکار نشان دهید، منظورتان این است که همه صربها جنایتکار هستند. نه! این دقیقاً همان کاری است که من نمیخواستم انجام دهم. این یک فیلم ضد صرب نیست چون همه صربها مرتکب جنایت نشدند، اما ما از این مکانیسم آنها آگاه بودیم و سعی کردیم راهی پیدا کنیم که مردم فیلم را ببینند و آن را رد کنند.
چطور به این هدف رسیدید؟
سینمادارها و پخشکنندگان در صربستان و بخشهایی از بوسنی با اکثریت صرب نمیخواستند فیلم را نمایش دهند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم روی یک پلتفرم ویاودی برویم و – به لطف همهگیری – توانستیم سانسور را دور بزنیم. پسازآن مردم میتوانستند با چشمان خود ببینند که این فیلم علیه صربها نیست بلکه اتفاقات واقعی را روایت میکند. خیلیها برای ما نامه نوشتند و واکنشهای مثبت نشان دادند و این برای یاسنا و همسرش بوریس ایساکوویچ که در فیلم نقش ژنرال ملادیچ را بازی میکند خیلی مهم بود. من واقعاً معتقدم که ما در دیوار انکار که توسط خیلی از سیاستمداران ساخته شده است، شکاف ایجاد کردیم.
«کجا میری، آیدا؟» نامزد جوایز متعدد ازجمله اسکار بهترین فیلم بلند بینالمللی شد. این آوازه برای افزایش آگاهی درمورد فیلم و دیده شدن آن توسط تماشاگران بیشتر، بدون دخالت کسانی که مایل به جلوگیری از پخش آن هستند، فوقالعاده است، اما آیا فشار اضافی وارد کرد؟
وقتی فیلم ما ابتدا در فهرست کوتاه و بعد پنج نامزد نهایی جایزه اسکار قرار گرفت، بسیار سپاسگزار بودیم، بهخصوص ازاینجهت که در آن زمان در ایالات متحده توزیعکنندهای نداشتیم. آکادمی علوم و هنرهای سینمایی نهادی قدرتمند است که باعث میشود روی فیلمها نور زیادی بتابد و توجه زیادی را معطوف به آنها میکند. درخواستها برای فیلم دو برابر شد و خیلیها آن را دیدند و دربارهاش نوشتند و این چیزی است که یک کارگردان میخواهد – فیلمش به تماشاگر برسد و با او ارتباط برقرار کند. فشاری بیش از آنچه قبلاً بود اضافه نکرد، چون فیلم حقیقت را درباره آنچه اتفاق افتاد نشان میدهد و در عین حال در سطح وسیعتر نشان میدهد همه نهادها و سیستمهای حفاظتی میتوانند بهراحتی فرو بریزند. امیدوارم کسانی که فیلم را میبینند این را درک کنند و متوجه شوند جنگ هرگز راه حل نیست.
منبع: اکسبرلینر
تماشای «کجا میری آیدا؟» در نماوا
نوشته یاسمیلا ژبانیچ از فیلم «کجا میری، آیدا؟» میگوید / شکاف در دیوار انکار نسلکشی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.