«نیترام»؛ وقتی هیولا متولد میشود
مجله نماوا، علیرضا نراقی
«نیترام» ساخته جاستین کرزل فیلمی پرسشگر است که بیشتر از رویداد مهمی که براساس واقعیت از آن الهام گرفته، بر علتها و سابقه منتهی به رخداد متمرکز است. فیلم درباره یکی از تراژدیها بزرگ خشونت در استرالیا است که به علت آن ۳۵ نفر کشته شدند و تحولات بزرگی در قوانین آزادی اسلحه در استرالیا به وجود آمد.
اغلب فیلمها در جریان اصلی بر رخداد و کنشهای انسانی مرتبط با رخداد متمرکز هستند، اما «نیترام» با وجود اینکه درامی همه فهم و قابل ارتباط با هر مخاطبی است، بهجای رخداد به پشت صحنه و علتها میپردازد. فیلم در یک نگاه روانشناختی و موشکافانه بیش از اینکه روایتگر باشد، پرسشگر است و با چینش ساحات مختلف زندگی در یک جغرافیا و پرداخت تأملبرانگیز شخصیت نیترام یا همان مارتین با بازی بازیگر آمریکایی کلیب لندری جونز، نشان میدهد که یک فرد چگونه به سمت خشونت فراتر از انتظار کشیده میشود. هر چند که از همان ابتدا قابل تصور است که این مسیر پردرد به فاجعه ختم میشود، اما همچنان باور تبدیل یک انسان معصوم و سادهتر از غالب افراد به یک هیولا بسیار دشوار و نامنتظر است.
شکل پیچیدهای از طرد
مهمترین خصوصیت نیترام انزوای اوست. او از جامعه طرد شده است اما نه به واسطه اینکه کسی با او ارتباط برقرار نمیکند بلکه جامعه شیوه پیچیدهتر و البته بیرحمانهتری برای طرد او اتخاذ کرده است. تمسخر، انگ زدن، نگه داشتن او در جایگاه یک غریبه همیشگی و تیپسازی از او شیوه جامعه برای طرد است. مردم با او ارتباط برقرار میکنند، اما برای تمسخر، مردم با او تماس دارند اما بیشتر با کنترلگری خشن و عدم در نظر گرفتن احساسات و وضعیت روانی خاص او. این رویکرد بیش از طرد مطلق خطرناک است، چرا که علاوه بر افسردگی، جداافتادگی و احساس ملال از زیستن، برای نیترام نوعی خشم درونی مهارناپذیر را به بار آورده است. خشمی بر حق و مشروع که او را به نوعی خشونت بیرحمانه و نامشروع سوق میدهد. جامعه نیترام را فقط منزوی نمیکند، بلکه او را بیمار و وضعیت او را بحرانی میسازد.
اغلب مردم در برابر شخصیتی با وضعیت روانی خاص، برخوردی ناپخته و همراه با نشانهگذاری و تیپسازی دارند. این بدان معناست که شخصیت متفاوت را افراد در یک قالب غیرانسانی و تنگ جا میدهند و اگر خود شخص هم تغییر کند آنها تغییر او را نمیپذیرند، چرا که او را در کلیشههای ذهنی خود زندانی کردهاند. این همان نقطهای است که نیترام را به انفجار میکشاند: زندان اجتماع.
میشل فوکو فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در یکی از پروژههای تاریخساز خود یعنی بررسی تاریخ جنون، این مسئله را باز میکند که چگونه مردم طرد مجانین را با بهرهگیری از الگوها و دست پرزور قدرت میسر میکنند و از طریق دوگانهسازی میان خود(عقل عرفی) و مجانین امکان زندانی کردن، شکنجه و در نهایت طرد مرگبارشان را میسر میسازند. در حقیقت آنها -همچون نیترام ضدقهرمان فیلم گرزل- بیش از آنکه مرتکب جرمی شوند در جایگاه مجرم قرار میگیرند و همین مسئله هم است که جرم خشونتبار را برای یک انسان متفاوت همچون نیترام سهل و آرامبخش میسازد.
مادر، آغاز همه مصائب
نیترام مادری سرکوبگر دارد که عواطفش نسبت به او به شکل آزاردهندهای سرد است. مادر ناظری است که کمکم در روند فیلم متوجه میشویم که علت اصلی و اولیه وضعیت نیترام و عدم اعتماد به نفس و ناتوانی اوست. او پسرش را در کودکی در پیش چشم خودش عقب مانده خطاب کرده است و تصویری که نیترام از او دارد و شناختی که از دیدگاهش نسبت به خود پیدا کرده او را در کنار تمام هممدرسهایها و مردمی قرار میدهد که او را نیترام به معنای خنگ و شپشو خطاب میکنند. بدیهی است که چنین مادری به لحاظ روانشناختی عدم باور، جداافتادگی و انزوای عاطفی نیترام را به عمقی غیرقابل پوشش و ترمیمناپذیر تبدیل کرده است.
تنها افق امید نیترام محبت و پذیرندگی پدرش است و سپس رابطه شبه افلاطونی او با هلن خواننده و موزیسینی دورافتاده است که حتی از نظر رنگ پوست و چهره و حالت انزوا جویش شبیه به خود نیترام است. هلن که وارث ثروتی بیانتهاست نیترام را استخدام میکند و به او به شکلی بیدریغ محبت میورزد و برای زندگی در کنار خودش او را میپذیرد، اما در یک حادثه که به نوعی نیترام در آن مقصر است زن میمیرد و سپس در مدتی کوتاه پدر نیترام نیز خودکشی میکند. این دو حادثه در پی هم، آغاز جدی فکر کردن پسر برای به خشونت کشیدن دنیای اطرافش است. او شروع به خرید انواع اسلحه و تمرین با آنها میکند و هر روز خود را برای خلق یک فاجعه مبهوتکننده آمادهتر میسازد.
نیترام به مرور خود خشونت و توان انجام قتل عام را در خود پرورش میدهد. او علاوه بر خودآموزی در کسب مهارت برای تیراندازی، هرگونه خشونت یا بیمهری نسبت به خود را بیپاسخ و بدون شکایت میگذارد تا آن هیولای درونش را بیشتر تغذیه کند و به کنش آینده خود قدرتی غیرقابل کنترل تزریق کند و سرانجام هیولا متولد میشود و خون به پا میشود.
عمیق و روشنفکرانه
«نیترام» فیلم عمیق و تکاندهندهای است. فیلمی اثرگذار و شخصیتمحور که جرأت آن را دارد که به روان توصیفناپذیر شخصیت قدرتمند خود نزدیک شود و ضمن پرسش از موقعیت او و آنچه جامعه نسبت به او مرتکب میشود ابعاد تراژدی را با دقتی پژوهشگونه به تصویر بکشد. فیلم در شخصیتپردازی موفقیتی چشمگیر دارد و از معدود درامهای امروزی است که با همه فشردگی و طولانی نبودن زمان فیلم، حتی شخصیتهای فرعی خود را پرداخت میکند و به آنها ویژگیهای به یادماندنی میبخشد و همه آنها را در روند درام و کنشهای اصلی، مؤثر و صاحب نقش میسازد. فیلم در عین داستانی پرکشش و شخصیتی جذاب، نگرشی روشنفکرانه به مسئله دارد و با موضوع و مضمون خود نیز به شکلی جدی و انتقادی روبرو میشود.
تماشای «نیترام» در نماوا
نوشته «نیترام»؛ وقتی هیولا متولد میشود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.