«انسان‌ها»؛ از صحنه تئاتر تا پرده سینما / طنین یک داستان نیویورکی در دوره همه‌گیری

امتیاز دهید post

مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

نمایشنامه تک‌پرده‌ای «انسان‌ها» (The Humans) نوشته استیون کَرَم، اولین بار در ۲۰۱۵ در آف برادوی روی صحنه رفت و بعد در برادوی اجرا شد. این نمایشنامه که در ۲۰۱۶ جایزه تونی بهترین نمایشنامه را برد، به خاطر انعکاس عالی زندگی سخت در شهر نیویورک پس از ۱۱ سپتامبر و طوفان سندی، مورد استقبال منتقدان قرار گرفت.

کرم چند سال بعد «انسان‌ها» را مبنای اولین تجربه کارگردانی خود در سینما قرار داد، فیلمی که اولین بار سپتامبر ۲۰۲۱ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد و از ۲۴ نوامبر توسط A24 در سینماهای آمریکا اکران شد و از طریق شوتایم نیز به‌صورت آنلاین در دسترس قرار گرفت.

عمیق‌ترین ترس‌های یک خانواده

هم‌زمانی اکران «انسان‌ها» در دوره یک بیماری همه‌گیر جهانی باعث شد مضمون فیلم اهمیت بیشتری پیدا کند. فیلم، داستان اریک بلیک (ریچارد جنکینز) را دنبال می‌کند، پدری که سه نسل از خانواده پنسیلوانیایی خود را برای روز شکرگزاری در آپارتمان دخترش، بریجید (بینی فلدستاین) در منهتن دور هم جمع کرده است. با فرا رسیدن تاریکی در بیرون و نشانه‌های هولناک در شب، عمیق‌ترین ترس‌های خانواده آشکار می‌شود. جین هاودیشل بازیگر نقش دیدره، همسر اریک در اجرای صحنه‌ای، در اینجا بار دیگر نقش برنده جایزه تونی بهترین بازیگر زن خود را تکرار کرده است. استیون یون در نقش ریچارد، دوست‌پسر بریجید؛ امی شومر در نقش ایمی، خواهر بریجید که موقعیت کاری و رابطه شخصی‌اش با مشکل مواجه شده است؛ و جون اسکوئیب در نقش مومو، مادر پیر اریک که روی صندلی چرخ‌دار است و با آلزایمر مبارزه می‌کند، گروه بازیگران «انسان‌ها» را کامل می‌کنند.

استیون یون و ریچارد جنکینز

کل فیلم و نمایش (که در ۲۰۱۶ فینالیست جایزه پولیتزر نمایشنامه نیز بود) در آپارتمان جدید، بزرگ و مملو از لوله بریجید در نیویورک اتفاق می‌افتد، خانه‌ای تاریک و بسیار فرسوده با سوسک‌هایی به اندازه موش. در طول شب، خانواده درمورد چالش‌هایی که در زندگی طبقه متوسط ​​خود با آن روبرو هستند، یکی به دو، شوخی‌ و بحث می‌کنند.

کرم ۴۲ ساله که متولد اسکرانتون، پنسیلوانیا در یک خانواده لبنانی-آمریکایی و دانش‌آموخته دانشگاه براون در پراویدنس است، در مورد این که «انسان‌ها» چگونه با «داستانی که تا حد زیادی درباره ترس‌های یک خانواده، شیوه‌ای که همدیگر را دوست دارند و این که چگونه اضطراب آن‌ها در تجربه‌ای از قرنطینه عیان می‌شود.» به دنیای دوره کووید شباهت دارد، توضیح می‌دهد: «مردم می‌دانند بودن در یک فضای بسته با خانواده چه معنایی دارد.»

او درمورد بار «انسان‌ها» که بر خانواده‌ای «در آرزوی عشقی آسان‌تر” متمرکز است، می‌گوید: «درمورد آدم‌هایی که شما را بهتر از هر کس می‌شناسند، تفکیک عشق از رنج سخت است.»

شومر نیز اعتقاد دارد: «خانواده‌های ما یک مذاکره دائمی هستند. این که بتوانید به‌دقت به حرف هم گوش دهید، ایده خوبی به نظر می‌رسد. این چیزی است که ما در دوره همه‌گیری متوجه شدیم.»

یک تریلر خانوادگی

وقتی کرم تصمیم گرفت نمایشنامه تحسین‌شده خود را برای پرده بزرگ سینما اقتباس کند، تصمیم گرفت داستان را برای این قالب تازه از نو تصور کند. او می‌گوید: «من عاشق فیلم‌های درام‌ و کمدی‌ خانوادگی هستم و عاشق تریلرهای روان‌شناختی و ترسناک هستم. احساس می‌کردم این نمایشنامه در قالب سینمایی جواب می‌دهد، چون توصیف دی‌ان‌ای آن خیلی سخت است. ازلحاظی مثل یک درام خانوادگی است، اما به‌نوعی خم شده یا کمی کج شده است.»

او با توصیف فیلم به‌عنوان یک «تریلر خانوادگی» ادامه می‌دهد: «احساس می‌کردم در یک فیلم حتی بیشتر می‌توانم از این حس استفاده کنم، چون به نظرم ذات برخورد واقعی ژانرهای مختلف را دارد.»

«انسان‌ها»

در همین حال، هاودیشل که در نقش مادر خانواده با گروهی بازیگر جدید همراه شد، رابطه کاری بین بازیگران و سازندگان فیلم را «اوج یک تجربه» توصیف می‌کند و توضیح می‌دهد: «روند ساخت فیلم، این که صبح با این آگاهی از خواب بیدار می‌شدم که باید با این گروه از بازیگران و این کارگردان سر صحنه بروم، خیلی خوشایند بود و تیم تولید خارق‌العاده ما همیشه سرزنده، دقیق و کاملاً متمرکز بودند.»

«انسان‌ها» چگونه ‌توانست یک فیلم شود؟

جنکینز با اصرار کارگزار خود که به او گفت در اقتباس سینمایی نقشی به او پیشنهاد شده است، به گروه ملحق شد. بازیگر نامزد اسکار یادآور می‌شود: «من گفتم، “می‌توانم فیلمنامه را بخوانم؟” و کارگزارم گفت، “نه باید قبول کنی” و بعد که فیلمنامه را خواندم، دلیل اصرار او را فهمیدم چون از قبل با نمایشنامه آشنایی نداشتم.»

کرم می‌گوید جنکینز یک بار به او گفت واقعاً نمی‌داند نمایشنامه «انسان‌ها» چگونه ‌می‌تواند یک فیلم شود. جنکینز توضیح می‌دهد: «اقتباس سینمایی از یک نمایشنامه خیلی سخت است. گاهی اوقات نمایشنامه‌ها خیلی خوب هستند، اما در قالب یک فیلم همچنان حس یک نمایش را دارند. “انسان‌ها” این‌طوری نیست.»

او ادامه می‌دهد: “شما همیشه می‌شنوید “اوه، ما آن را به فضای باز می‌بریم تا دیگر حس یک نمایشنامه را منتقل نکند” و به رستوران می‌روید، اما باز هم یک نمایش است. کرم این کار را نکرد. فیلم را در همان فضای بسته ساخت، اما درک درستی از دوربین داشت و می‌دانست دوربین در این فیلم چه کاربردی دارد. در بعضی صحنه‌ها نیمی از فیلمبرداری گذشته بود و من هنوز نمی‌دانستم دوربین کجاست. وقتی آن را می‌دیدم، می‌گفتم: “اوه، آنجاست.” باورنکردنی بود.»

«انسان‌ها»

جنکینز در تمام این سال‌ها نشان داده خیلی به جزئیات توجه دارد. شاید این کلید مسیر کاری او در چند دهه‌ گذشته باشد؛ این مرد فقط یک اسفنج نیست، به نظر می‌رسد او از روند واقعی یادگیری چیزهای جدید، رسیدن به احساسات جدید و تبدیل‌شدن به یک انسان جدید لذت می‌برد. همه این‌ها در فیلم «انسان‌ها» هست.

رازی که آهسته فاش می‌شود

تنش‌ بین اعضای خانواده در روز شکرگزاری همین حالا نیز بالاست و آدم‌ها عصبی به نظر می‌رسند: شاید بریجید و ریچارد (استیون یون) از نقل مکان به خانه جدید خود هیجان‌زده باشند، اما گویی اینجا اساساً یک خانه تسخیرشده است، در همین حال، ایمی، خواهر بزرگ‌تر هنوز از یک جدایی بد و یک موقعیت شغلی بی‌نتیجه آزرده است و مادر ریچارد ظاهراً در برابر چشمان همه رو به افول است؛ و از اینجاست که درام آغاز می‌شود.

در درون چیزی که همین حالا هم روی پوست می‌خزد و غیرعادی به نظر می‌رسد، خیلی چیزهای دیگر هست: اریک رازی دارد و همان‌طور که این راز به‌آرامی شروع به افشای خود می‌کند، «انسان‌ها» ترسناک‌تر، هراس‌انگیز‌تر و بسیار واقعی‌تر می‌شود. برای جنکینز این یک هدیه واقعی است، یک راهنمای استثنایی برای هر ثانیه از نقش‌آفرینی او.

او می‌گوید: «اوه، راز همیشه آنجاست. همیشه. گاهی اوقات حتی حالت مشخصی ندارد، فقط حال و هوایی است که در آن قرار داری، جایی که هستی. نمی‌توانی از آن احساس بیچارگی، گرفتار شدن و خراب کردن چیزها رها شوی. اریک دائم جمع را ترک می‌کند. مدام می‌گوید، “می‌خواهم ببینم بازی چند چند است.” به همین دلیل است که مرتب راه می‌رود؟ چرا دائم به طبقه بالا می‌رود؟ چرا از پنجره بیرون را نگاه می‌کند؟ در سرش چه می‌گذرد؟»

با نزدیک‌تر شدن فیلم به افشاگری‌های بزرگ خود، اریک به‌نوعی تمرکز خود را بیشتر بر نگه‌داشتن چیزها در یک مسیر قابل هدایت می‌گذارد. او در سکانس بعد از شام که اعضای خانواده دور میز نشسته‌اند، دلیل سنتی برگزاری جشن روز شکرگزاری – آرزوی خوشبختی برای روزهای پیش رو – را به سمت دیگری می‌برد و چیزی می‌گوید که منظور آن در لحظات بعدی مشخص می‌شود.

جنکینز می‌گوید: «اریک در این صحنه می‌گوید، “می‌خواهم از خانواده به خاطر عشق بی‌قید و شرط تشکر کنم.” این بیشتر یک امید است تا تشکر.» کمی بعد اریک به بریجید و ایمی می‌گوید قضیه چیست. اعترافات اریک دقیقاً نوعی تخلیه هیجانی برای او نیست، زیرا او تلاش می‌کند خبرهای بد را خیلی رک بگوید، انگار که راه برگشت را برای خود متصور است، حسی که بیشتر در اعتقادات کاتولیک او ریشه دارد.

جنکینز می‌گوید: «مذهب بخشی از زندگی آن‌هاست و مسیری است که در پیش می‌گیرند. آن‌ها می‌گویند اشکال ندارد. اشکال دارد. خیلی هم اشکال دارد! اما آیا همچنان با هم در ارتباط خواهند ماند؟ بله، چون اریک خانواده‌اش را دوست دارد. او آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها او را دوست دارند.»

امی شومر، ریچارد جنکینز و  جون اسکوئیب در «انسان‌ها»
امی شومر، ریچارد جنکینز و جون اسکوئیب

درحالی‌که سکانس افشاگری و همه‌ اتفاقات بعدی، جنکینز را کاملاً در مرکز اتفاقات فیلم قرار می‌دهد، او مشتاق است این امتیاز را به خاطر فیلمنامه کرم بداند، ازجمله لحظه‌های پایانی فیلم که به جنکینز اجازه داد حس مثبتی برای آینده بلیک‌ها داشته باشد. او توضیح می‌دهد: «استیون به‌نوعی به من اجازه داد این چیزها را در طول راه بفهمم. پس از افشاگری، بریجید با سرعت از پله‌های ساختمان بالا می‌رود، انگار که باید از آن مکان خارج شود و به سمت پشت بام می‌دود. ایمی هم حالتی مثل این دارد که “من باید بروم بیرون قدم بزنم.” انگار بچه‌هایت را از دست داده‌ای. آن‌ها رفته‌اند؛ و بعد درحالی‌که به نظر می‌رسد همه‌چیز از دست رفته است، بریجید در را باز می‌کند و می‌گوید، “بابا، ماشین اینجاست. با شما تا ایستگاه می‌آیم. بیا بابا. ما منتظرت هستیم.” و آنجا چیزی که به ذهنم رسید این بود که دخترم هنوز من را دوست دارد. او هنوز من را دوست دارد.»

این همان حقیقت اساسی است که جنکینز دوست دارد، چیزی که همیشه در جستجوی آن است. او می‌گوید: «خیلی خوب است که فکر کنیم در دنیای انسان‌ها تنها نیستیم. همه در این فیلم با چیزی سر و کار دارند: سلامتی، روابط، پول، خیانت. این‌ها چیزهای کاملاً انسانی و قابل درک هستند. این‌طور نیست که موجودات بیگانه به این شخصیت‌ها حمله کرده باشند؛ بدترین وحشت در دنیا، زندگی خود شماست. زندگی با شما چه کار می‌کند، چه کار می‌تواند بکند.»

و درست مانند اریک، او دائم به مضمون عشق در دل فیلم بازمی‌گردد. جنکینز می‌گوید: «با وجود همه‌چیز، آن‌ها همدیگر را دوست دارند. واقعاً همدیگر را دوست دارند. مشکلات بزرگ در فیلم، تقصیر اریک است. او این کار را با خودش کرد، با آن‌ها و خودش این را می‌داند. او می‌داند چه کرده است، اما خانواده‌اش را دوست دارد. فکر می‌کنم این نگاه خیلی انسانی است. من مدام این کلمه را به کار می‌برم، مثل این است که بگویم “خیلی خوب رفیق، می‌دانم، اسم فیلم همین است.” اما من فهمیدم. خوب فهمیدم!»

منبع:ورایتی، ددلاین، ایندی وایر

تماشای «انسان‌ها» در نماوا

نوشته «انسان‌ها»؛ از صحنه تئاتر تا پرده سینما / طنین یک داستان نیویورکی در دوره همه‌گیری اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط