«شتاب»؛ تا مرزهای جنون
مجله نماوا، مازیار معاونی
«شتاب» دومین فیلم زندگینامهای است که نام ران هاواردِ پرآوازه به عنوان کارگردان بر پیشانی آن دیده میشود؛ سینماگر پا به سن گذاشتهی آمریکایی که در کارنامهی پر و پیمانش هم نامزدی دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم دیده میشود و هم به عنوان بازیگر کاندیدای دریافت جوایزی در حد گلدن گلوب بوده است. او در دومین اثر زندگینامهایاش سراغ گونهی اکشن رفته، نخستین اثر زندگینامهای این فیلمساز «یک ذهن زیبا» بود که بر اساس زندگی، فعالیتهای علمی و در نهایت اختلالات روانی یک ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱ میلادی ساخته شد، ران هاوارد که هیچگاه خود را به ساخت فیلم در یک ژانر مشخص محدود نکرده و همه نوع فیلم از کمدی تا اکشن و تاریخی در کارنامهاش دیده میشود ۱۲ سال پس از ساخت اولین فیلم زندگینامهای خود بار دیگر سراغ یک اثر زندگینامهای دیگر رفته تا رقابت دو رانندهی حرفهای مسابقات رالی را به تصویر بکشد.
جیمز هانت و نیکی لائودا دو قهرمان در گذشته دنیای مسابقات اتومبیلرانیاند که در سابقهی حرفهای هر دو کسب قهرمانی جهان دیده میشود، دو قهرمانی که در یک دورهی نسبتاً طولانی شش ساله، رقیب جدی و سرسخت یکدیگر بودهاند و فراز و فرودهای میان آنها از نظر ران هاوارد آنقدر کشش و جذابیت داشته که دستمایه ساخت یک فیلم دو ساعته قرار بگیرد.
بن مایهی اصلی و غالب فیلم نیروی اراده است، عنصری که البته به این دو قهرمان محدود نیست و طبیعتاً هر ورزشکار (مسابقهدهنده) حرفهای در طول تاریخ از دوز قابل توجهی از آن برخوردار بوده که به مقام و جایگاهی رسیده است، اما آنچه که در روایت استیلیزهی هاوارد، جیمز هانت و نیکی لائودا را از دیگران از منظر همین عنصر اراده متمایز میکند آغشته بودن آن به نوعی عشق بیش از اندازه متعارف و جنونآمیز است که فیلمساز را برای انتخاب این دو از میان دهها رقیب ورزشی دیگر دنیای گسترده ورزش به ویژه رقابتهای مهیج اتومبیلرانی مجاب کرده است.
قهرمان و ضدقهرمان کیست؟
در یک سوی این رقابت تنگاتنگ، یک قهرمان ولنگار (جیمز هانت) قرار دارد که نه شخصیت محترم و قابل دفاعی دارد و نه از نوشیدن مشروبات الکلی دست میکشد و سیگار از دستش مقابل چشم هزاران هوادار مسابقات رالی نمیافتد، در مقابل او نیکی لائودای اتریشی است که بر خلاف رقیب بریتانیای خود، برای تصویر بیرونی خود احترام قائل است و از منظر تعهد به قانون و اخلاق، بسیار موجهتر به نظر میرسد، تقابل این دو چهرهی کاملاً متفاوت که برای کسب مقام قهرمانی جهان در سال ۱۹۷۶ میلای به همراه انبوه طرفدارانشان در برابر هم صفآرایی کردند در نقش موتور محرک درام عمل میکند به عبارت بهتر در غیاب یک داستان واجد کشش دراماتیک که تا اندازههای بسیاری از زندگینامهای بودن و لزوم وفاداری به اصل واقعیت تاریخی ناشی میشود فیلمساز تمرکز خود را بر این تقابل استوار کرده تا با برانگیختن حس هواداری از هر کدام از این دو قهرمان توسط تماشاگران اثر، درامش را جلو برده و فیلم را سرپا نگه دارد.
در واکاوی جزییات این رودررویی توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که برخلاف تفاوتهای شخصیتی یاد شده دو قهرمان که ذکرشان رفت، هیچکدام از این دو به شکل دقیق و مبتنی بر آموزههای کلاسیک مدیوم نمایش زیر چتر دو عنوان قهرمان و ضد قهرمان قرار نمیگیرند در واقع پاستوریزگی آغشته به خشکی و سردی شخصیت نیکی لائودا در حکم عنصری دافعه آمیز عمل میکند که دستکم برای درصدی از مخاطبان فیلم جذابیتی ندارد و آنها را به شکل ناخواسته به سوی جیمز هانت در ظاهر ضد قهرمان متمایل میکند که علیرغم ولنگاریها و بیبند و باریهای رفتاریاش، در مجموع چهرهی دوستانهتر، دوستداشتنیتر و عامهپسندتری از خود به نمایش میگذارد، ضمن اینکه چهره و فیزیک بازیگران این دو کاراکتر (که با چهره و فیزیک این دو قهرمان در دنیای واقعی هم قرابت تحسین برانگیزی دارد) تفاوتهای آشکاری دارد که کفهی جذابیت را به سود جیمز هانت و در واقع به سود کاراکتری که در نگاه اول ضدقهرمان به نظر میرسد سنگینتر میکند تا مخاطب با چالش ناشی از این نقاط تمایز که قضاوت دربارهشان آسان نیست فیلم را تا انتها همراهی کند.
روایت استیلیزه زندگی دو قهرمان که تصمیم عامدانه فیلمساز برای برجسته کردن دو رقیب سرسخت بوده، کم رنگی شخصیتهای زن فیلم (همسران هر دو قهرمان)، تلاش برای وفاداری به اصالت تاریخی رقابتهای اتومبیلرانی دهه هفتاد میلادی و در نهایت عدم استفادهی فیلمساز از تنوع تصویری از جمله تصاویر هلی شاتی متداول سالهای اخیر که در ساخت آثاری با مایههای اکشن/هیجانی این چنینی ضروری به نظر میرسد از نکات دیگری هستند که پس از تماشای فیلم به ذهن مخاطب متبادر میشوند.
تماشای «شتاب» در نماوا
نوشته «شتاب»؛ تا مرزهای جنون اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.