«پرونده پاراداین»؛ تراژدی یک وکیل عاشق!
مجله نماوا، رضا صائمی
«پرونده پاراداین» را میتوان تجربه آلفرد هیچکاک در ژانر نوآر دانست گرچه تمام عناصر و مولفههای این ژانر در آن لحاظ نشده است. با این حال همان روایت معمایی با تعلیق آفرینی و رمزگشاییهای غافلگیرانه هیچکاک در آن پیداست که در پس التهاب و جاذبه روایی واجد لایههایی عمیق از تفسیر و تحلیل و صورتبندیهای شخصیتپردازانه از منظری روانکاونه است.
قصه از این قرار است که وکیل مدافعی بهنام آنتونی کین (پک) دلباخته موکلش، خانم پاراداین (والی) میشود که متهم به قتل همسر نابینایش است. از طرفی، تاد همسر کین هم مورد توجه قاضی پرونده (لاتن) قرار گرفته است. پیش از شروع محاکمه، کین درمییابد که خانم پارادین با مستخدم و خدمتکار خانهشان، آندرهلاتور (ژوردان) رابطه عاطفی داشته و میکوشد تا ثابت کند که لاتور قاتل است. لاتور، اما پس از حاضر شدن در جایگاه شهود و رد کردن این اتهام به دلیل احساس گناه و عذاب وجدان از خیانت به آقای پاراداین، در سلولش خودکشی میکند، و خانم پاراداین بر اثر این ضربه، در دادگاه به گناهش اعتراف میکند. با این همه عشق وکیلش نسبت به خودش را هم بروز میدهد. در اینجا به نوعی زندگی حرفهای کین متلاشی میشود، اگرچه هنوز هم میتواند به همسرش تکیه کند.
«پرونده پاراداین» بیشترین شباهت را به دو فیلم دیگر هیچکاک یعنی «بدنام» و «طناب» دارد که بعد از آنها ساخته شده که گرچه به قوت آن دو نیست، اما میتوان آنها را سهگانه هیچکاک در سینمایی معمایی-جناییاش دانست. گرچه کانون اصلی این معما خانم پاراداین است، اما میتوان آن را بیشتر از زاویه دید آنتونی کین وکیل او نگریست که قبول این پرونده برای او صرفا یکی از پروندههای وکالتش نبود، بلکه او را در آزمون سختتری از وکالت قرار داد و آن عشقی بود که نسبت به موکلش پیدا کرد که همسرش نیز متوجه آن شد و زندگی خصوصیاش را در معرض یک آزمون دشوار و چالش برانگیز قرار داد. در واقع او در یک موقعیت پارادوکسیکال بین عشق و وظیفه قرار گرفته و بین صعود شغلی و سقوط فردی و خانوادگی در کشمکش است. به عبارت دیگر پرونده حقوقی خانم پاراداین به پرونده فردی و اخلاقی برای خود کین تبدیل میشود که او باید بکوشد از آن سر بلند بیرون بیاید.
یکی از بهترین دادگاهها در تاریخ سینما
«پرونده پاراداین» اغلب در فضای بسته و داخلی فیلمبرداری شده و شاید بتوان گفت سکانسهای مرتبط با دادگاه (که یک پرده سوم طولانی در الگوی روایت کلاسیک است) یکی از بهترین سکانسها و موقعیتهای دادگاه هم در سینمای هیچکاک و هم در تاریخ سینما باشد که هم با فرایند رمزگشایی از یک پرونده گره خورده و هم با غافلگیری تکاندهنده پایان مییابد و هم رمزگشایی نهایی به میانجی همین غافلگیری صورت میگیرد. یعنی اعتراف به قتل به واسطه یک خودکشی!
بدون شک بازی گریگوری پک در نقش آنتونی کین را باید یکی از امتیازها و نقاط قوت فیلم دانست که نقش پیشبرندهای در قصه داشت و بار فیلم بیش از هر کس دیگری بر دوش او بود. «پرونده پاراداین» را میتوان یکی از پردیالوگترین فیلمهای هیچکاک دانست که هم به دلیل قضایی بودن قصه آن و هم ظرفیت ارائه اطلاعات و آگاهی بخشی آن در نسبت به رمزگشایی یک پرونده قتل به عنصر بنیادی در فیلم بدل شد که البته واجد ارزشهای زیبایی شناسی هم بود. برخی دیالوگهای آن درباره مفاهیمی مثل عشق، خیانت و وفاداری و نگرش اخلاقی و انسانی به داوریهای حقوقی میتواند به مثابه یک گزاره مناقشه برانگیز فلسفی مورد تحلیل قرار بگیرد. «پرونده پاراداین» را همچنین میتوان به عنوان اثری درباره اخلاقی زیستن در کشمکش امیال، دانست که فراتر از صورت قصه در بطن و سیرت آن، یک اثر فلسفی-روانشناختی شکل میگیرد.
تماشای «پرونده پاراداین» در نماوا
نوشته «پرونده پاراداین»؛ تراژدی یک وکیل عاشق! اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.