گفتوگو با نیکلاس کیج درباره «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» / تصورات درباره من اشتباه بود
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وقتی اولین بار با نیکلاس کیج درمورد بازی در یک نسخه کمی روانپریش از خودش در فیلم «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» (The Unbearable Weight of Massive Talent) صحبت شد، او برای امضای قرارداد تا حدی مردد بود. ترس او زمانی بیشتر شد که فهمید شخصیت «نیکلاس کیج» در فیلم، تقریباً ازپاافتاده است، در یک هتل زندگی میکند، تا حدی از همسر و دختر نوجوانش دور است و آنقدر کوچک شده که برای پرداخت بدهیهای خود ناچار میشود در جشن تولد یک طرفدار ثروتمند شرکت کند. حتی یک مورد تکراری هست که در آن یک کیجِ مربوط به دوران فیلم «وحشی در قلب» از ناکجاآباد ظاهر میشود تا با کیج امروزی بحث کند.
او زمانی دلش کمی قرص شد که درنهایت فیلمنامه را خواند و با تام گورمیکن کارگردان فیلم که فیلمنامه را با همکاری کوین اتن نوشته بود، دیدار کرد. کیج به رولینگ استون میگوید: «نمیخواستم چیزی کاملاً تمسخرآمیز یا شبیه یکی از بخشهای برنامه “پخش زنده شنبهشب” باشد. میخواستم کمی عمیقتر در آن فرو بروم و تام به من گفت به بعضی از کارهای قبلی من واقعاً علاقهمند واقعی دارد. بعد به این خاطر که اعتقاد دارم اگر از چیزی میترسید – تا وقتی به خودتان یا شخص دیگری صدمه نزدید – بد نیست به سمت آن بروید، چون امکان دارد چیزی یاد بگیرید، پاسخ مثبت دادم.»
این تصمیم خوبی بود. «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» که از ۲۲ آوریل ۲۰۲۲ در سینماها اکران شد، حالا در وبسایت راتن تومیتوز بر مبنای نظر ۲۷۵ منتقد سینما ۸۷ درصد نظر موافق دارد و ادامه رنسانس حرفهای کیج است که با فیلم عالی «خوک» در ۲۰۲۱ شروع شد.
با این بازیگر در اتاق هتلی در نیویورک به گفتوگو نشستیم تا درباره فیلم جدید، انبوه فیلمهای او در سالهای اخیر که مستقیماً از شبکه نمایش خانگی سر درآورند، بیعلاقه بودن او به کارهای تلویزیونی، احتمال زنده شدن پروژه «سوپرمن» با بازی او که قرار بود در دهه نود ساخته شود، اما به سرانجام نرسید و میراث برخی از فیلمهای موفق او مانند «احیای مردگان» و «اقتباس» صحبت کنیم.
وقتی اولین بار فیلمنامه «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» را خواندید، اصلاً خودتان را در آن شناختید؟
در همان بار اول که تام و تیم او را در نیویورک دیدم، گفتم، «بچهها، گوش کنید، هیچ نسخهای از بهاصطلاح نیک کیج نیست که نخواهد با فرزندانش وقت بگذراند. من اینطوری نیستم.» گفتند: «حق با توست. تو نیستی. بخشی از قضیه این است که شخصیت تو در فیلم یک تفسیر خیالی از خود توست. ما باید به این شخصیت یک قوس بدهیم.»
نکته دیگر این که مبنای من «موقعیت کاری» نیست. شعار من همیشه «کار» بوده است. من هرگز «موقعیت کاری» نداشتم، فقط «کار» داشتم. این راهی برای عبور از فیلمهای مختلف بود. در یک فیلم چیزی پیدا میکنم که فکر میکنم جواب میدهد. مثل یک آلبوم راک است. شاید همه آن آهنگها خوب از کار درنیایند، اما یک یا دو آهنگ، یک یا دو صحنه خوب داریم.
نیک کیج در فیلم در چند مورد از من دور است، اما استدلال تام این بود که این شخصیت همچنان باید قوس داشته باشد. فکر میکنم مردم میدانند که من دختر ندارم. این خودش یک تفاوت بزرگ بود. من دو پسر بزرگتر دارم. این عناصر به من کمک کرد وارد شخصیت این بهاصطلاح نیک کیج شوم. به من اجازه داد پیش بروم، اما هنوز بهنوعی یک شخصیت بود.
کدام بخش شخصیت به خود شما نزدیکتر است؟
خوشحال بودم که دوباره در یک کمدی بازی میکنم. خیلی وقت بود در این حوزه کار نکرده بودم. فکر میکنم چون حس شوخطبعی دارم در فیلمهایی مثل «بزرگ کردن آریزونا» بازی کردم. «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» یک حس شوخطبعی عجیب و غریب دارد. فکر میکنم بعضی از لحظههای فیلم به من نزدیک است، مثل صحنه دیوار. (جایی که کیج درحالیکه تحت تأثیر الاسدی است سعی میکند از یک دیوار کوتاه بالا برود.) من اهل روانگردان نیستم، اما شوخطبعی آن صحنه را درک میکنم. میتوانم خودم را ببینم که با این کار مردم را در خانه میخندانم.
درمورد بازی در نقش یک نسخه جوانتر از خودتان بگویید. این دو نقشآفرینی چطور با هم ترکیب شد.
بخش محبوب من بود؛ بخشی بود که واقعاً میخواستم از آن محافظت کنم. در ابتدا صحبتهایی درمورد حذف شخصیت نیکی بود، اما او همان شخصیتی بود که فکر میکردم میتوانم بیشترین لذت را از آن ببرم. من با دیدن «پروفسور دیوانه» (جری) لوئیس بزرگ شدم و بادی لاو شخصیتی بود که همیشه برای من عمیقاً خندهدار بود. فکر کردم نیکی میتواند کمی از آن انرژی را به فیلم بدهد.
وقتی اولین بار از من پرسیدند که نسخه جوانتر خودم را چطور ترسیم میکنم، به کامرون پو در فیلم «هواپیمای محکومان» فکر میکردند. گفتم، «این من نیستم، کامرون پو است. یک شخصیت است، اما اگر میخواهید به نسخه ابزورد من نگاه کنید، به انگلستان برگردید، زمانی که برای «وحشی در قلب» تبلیغ میکردم و حضورم در برنامه «نمایش ووگن» که کاملاً مضحک بود.» من واقعاً آن آدم را دوست ندارم. او بیپرواست، مغرور است، زننده است. فکر میکنم او میتواند الگوی مناسبی برای نسخه جوان نیک کیج باشد تا نیک کیج معاصر را عذاب دهد.
صحنههای دو نفری را چطور فیلمبرداری کردند؟
خیلی خوب نوشته شده بود. درمورد خودم، بارها و بارها به «نمایش ووگن» نگاه کردم و سعی کردم بخشی از آن انرژی و نوع لباس پوشیدن را منتقل کنم. میخواستم یک کت چرمی مشکی بپوشم، بدون پیراهن زیر آن. فکر کردم واقعاً خندهدار میشود، اما آنها قبول نکردند، در عوض یک تیشرت «وحشی در قلب» را انتخاب کردند.
روند واقعی فیلمبرداری آن صحنهها تا حدی شبیه «اقتباس» بود، از این نظر که حرفهای یکی از آنها را ضبط میکردم؛ بعد با گوشی به حرفهای طرفی که قبلاً در نقش نیک یا نیکی ضبط کرده بودم، گوش میدادم و با یک بدلکار یا یکی از عوامل تولید، صحنهها را بازی میکردم. از خوششانسی من بود که عوامل صحنه کاملاً متعهد و بسیار مفید بودند.
شخصیت شما حداقل تا حدی بر مبنای تصورات غلطی است که عموم مردم درباره شما دارند. ازنظر شما بزرگترین آنها کدام است؟
رسانهها بعضی وقتها درباره کارهای من که مستقیماً به ویاودی (ویدیوبهدرخواست) رفت صحبت میکنند. اولین چیزی که میخواهم بگویم این است که به اعتقاد من، هر کسی که در این دوره و زمانه میگوید «مستقیم به ویدیو» یک دایناسور است. زمانِ گذشته است. حالا همهچیز آنلاین پخش میشود. این یکی از بهترین شیوهها برای پخش فیلم و پخش مجدد آن است. برای که من فوقالعاده بود.
نکته دیگر این که مردم فکر میکردند برای من مهم نیست، اما مهم بود. حواسم بود چه کار میکنم. فکر میکنم تعدادی از بهترین کارهای عمرم را در آن دوره بهاصطلاح «مستقیم به ویدیو» انجام دادم. «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» در آن گروه قرار میگیرد. «مندی» در آن گروه قرار میگیرد. «خوک»، «ستوان بیقانون: بندر نیواورلئان»، «جو»، «مامان و بابا» و «رنگ خارج از فضا»، همه در آن گروه قرار میگیرند، همینطور «دونده» که به نظرم فیلم فوقالعادهای است. من تمام آن فیلمها را در مقابل ۳۰ سال اول کاریام قرار میدهم. تصور غلط شاید این بود که تعهد واقعی من به نقشآفرینی نادیده گرفته میشد.
در آن سالها خیلی کار کردید.
بهترین کارگاه برای من بود، بهترین کلاس بازیگری بود که میتوانستم داشته باشم. به نظرم واقعاً تمرین بود. احساس میکردم دسترسی به محتوای احساسی یا تخیل، برای من خیلی آسانتر شده است. به خاطر تمرینات و کار مداوم همهچیز در دستم بود؛ بنابراین در پاسخ به سؤال شما فکر میکنم ازنظر من این یک تصور اشتباه بود که برای من اهمیتی ندارد در چه کاری بازی میکنم، اما خوب، همه هنرها ذهنی هستند. مردم میتوانند نظرها و تفسیرهای خود را داشته باشند.
کمی از فیلم «حفاظت از تس» با بازی شما در فیلم جدید نشان داده میشود. فکر میکنید استودیوها این روزها هنوز چنین فیلمهایی میسازند، یا دوران فیلمهای با بودجه متوسط که بزرگسالان را نشانه میگیرد به پایان رسیده است؟
کیت فیپس در کتاب «عصر کیج: چهار دهه حضور در هالیوود بهواسطه یک موقعیت کاری بینظیر» خیلی روشن و هوشمندانه درباره تحولات صنعت فیلمسازی در ۴۰ سالی که من این کار را انجام میدهم، بحث میکند. الان محیط کاملاً متفاوت است. فیلمهای مارول که من رنجشی از آنها ندارم، احتمالاً تنها فیلمهایی هستند که حالا مردم برای دیدنشان به سینما میروند، اما حداقل همچنان به سینما میروند که همیشه برای فیلمسازان هیجانانگیز است. برای پاسخ دقیقتر به سؤالهای شما، فکر میکنم احتمال این که این روزها یک «حفاظت از تس» در سینماهای چند سالنی باشد خیلی کم است، اما خوب، ما پخش آنلاین را هم داریم. فکر میکنم بتوان چنین فیلمی را به این شیوه دید.
این مسئله حتی درباره فیلمهایی مانند «هواپیمای محکومان» یا «صخره» که بر مبنای هیچکدام از آیپیهای موجود نبودند، مصداق دارد. آنها داستانهایی تازه داشتند. امروز میتوان انتظار دیدن چنین فیلمهایی را داشت؟
پسر، امیدوارم این اتفاق بیفتد. ببینید، رونالد مکدونالد میتواند یک فیلم مارول را شروع کند. شما این نامهای بزرگ را دارید، اما شروع یک فیلم فقط بر مبنای شخصیتهایی که هیچکس نمیشناسد خیلی سخت است. فکر میکنم چیزی که امروز آدمها در صنعت میخواهند درجهای از اطمینان است. این که فیلمی کمی از چارچوب خارج شود – این چیزی نیست که آنها از موفقیت تجاری آن مطمئن باشند – یک حرکت خطرناک است. شخصاً دوست دارم فکر کنم مردم همچنان به دیدن داستانهای تازه که لزوماً دنباله نیستند، علاقه دارند.
این روزها تلویزیون انرژی خلاقانه بسیاری دارد. اگر سریالی به شما پیشنهاد شود که واقعاً مجذوبتان کند، آن را در نظر میگیرید؟
تعدادی از بهترین نقشآفرینیهایی که در دوران رشد دیدم در سریالهایی مثل «منطقه گرگ و میش» یا «محدوده بیرونی» بود. شما بازیگرانی مانند رابرت کالپ و بیل بیکسبی داشتید. همیشه اعتقاد داشتم آنها بسیار بااستعداد هستند. به نظر من داستانها قابل توجه بودند. شما حالا شاهد یک رنسانس در تلویزیون هستید. من همیشه به سینما یا فیلمها علاقه دارم، چون چیزی است که بیشتر از همه من را مجذوب میکند. بیش از هر چیز از بازیگران سینما که با آنها بزرگ شدم، الهام گرفتم.
برای دادن پاسخ مثبت تردید دارم، چون حالا روند کاری من اینطور است که حدود دو ماه زمان لازم دارم تا لیبرتو (اپرانامه) فیلمنامه با سازهایم سازگار شود تا مجبور نباشم به دیالوگها فکر کنم. این اولین چیزی است که یک بازیگر را تسلیم میکند، چون نگران فراموش کردن دیالوگهایش است. من چنین چیزی را نمیخواهم. به من میگویند در تلویزیون شاید یک متن سه هفته پیش از اپیزود بعدی به دست شما برسد. نمیدانم این زمان کافی است یا نه.
علاوه بر این… بهترین توصیه مارتین شین به من این بود، «جایی که بودی را دوست داشتی؟ از آدمهایی که با آنها کار میکردی خوشت میآمد؟» من تا الان خیلی خوششانس بودم؛ از جایی که بودم لذت بردم و از آدمهایی که با آنها کار کردم لذت بردم، اما اگر در یک جا با گروهی از آدمها گیر بیفتید که نتوانید با آنها کنار بیایید چه میشود؟ این برای من وحشتناک است، بهخصوص اگر آنجا را دوست نداشته باشم.
اگر یک سریال موفق باشد، ممکن است هفت سال یا بیشتر ادامه پیدا کند.
من این را نمیخواهم (میخندد). این اتفاق نمیافتد. من دوست دارم فرز باشم. میخواهم به حرکت ادامه دهم.
فیلمهای دیسی حالا دنیاهای چندگانه را در برمیگیرد. طرفداران شما گمان میکنند بالاخره میتوانند «سوپرمن» شما را ببینند. اصلاً احتمالش هست؟
باید مراقب حرفهایم درمورد این چیزها باشم. چه چیزی در قصههای مصور هست که همهچیز در عرض چند ثانیه بهطور تصاعدی جابجا میشود؟ چیزی که میخواهم ثبت شود این است: تیم برتون من را انتخاب نکرد؛ من تیم برتون را انتخاب کردم. آنها رنی هارلین (کارگردان «جانسخت ۲» و «صخرهنورد») را میخواستند و او آدمی خوب و کاملاً تواناست، اما دیدگاهی که من برای کال-اِل داشتم، بیشتر جهانی به سبک تیم برتون بود.
من از طرفداران سرسخت «مریخ حمله میکند!» بودم. استودیو نگران «مریخ حمله میکند!» بود، اما آنها تیم را به درخواست من استخدام کردند و بعد کل پروژه را خواباندند. این مسئله همیشه برای من هم مثبت و هم منفی بوده است. مثبت از این نظر که شخصیت و دستاورد احتمالی من و تیم را در قلمرو تخیل قرار داد که همیشه قویتر از هر چیزی است. منفی از این نظر که فکر میکنم فیلم خاصی از کار درمیآمد. هنوز شانسی هست؟ چه کسی میداند. من نمیدانم. (میخندد.) در پاسخ به سؤال شما میگویم، «نمیدانم.»
فانتزی طرفداران این است که شما سوپرمنِ جهان «بتمن» مایکل کیتون به کارگردانی برتون هستید، حتی اگر آن فیلم واقعاً ساخته نشده باشد. ازآنجاییکه او در نقش بتمن برگشته است، آنها میتوانند شما را هم به نحوی در قالب سوپرمن ببینند.
مطمئناً جالب میشود. فقط دوست داشتم آن عنکبوتهای غولپیکر را که میگفتند ببینم. من بعضی از نقاشیهای تیم را دیدم. او در نقاشی یک هنرمند بااستعداد است. کارهای او فوقالعاده زیبا بودند.
درباره اهدافتان در آینده صحبت کنید. «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» سر و صدای زیادی به پا کرد. امیدوارید در آینده شما را به کجا ببرد؟
یکی از ستارههای دوران طلایی هالیوود که واقعاً او را تحسین میکنم، تونی کرتیس است. برای من جالب است که او میتوانست در کاری مانند «جانیِ بوستون» بازی کند و در کارهایی مانند «بعضیها داغش را دوست دارند» یا «بوی خوش موفقیت» هم ظاهر شود. او بازیگری بااستعداد بود که میتوانست کمدی و درام کار کند. حالا هیجانزده هستم که کمدی دوباره به منوی من برگشته است. خدای من! چیزی حدود ۱۵ سال آنجا نبود. خوب است که فرصت کنم بیشتر در کارهای کمدی باشم.
اما من تا الان موزیکال کار نکردم. این چیزی است که درمورد آن کنجکاوم. ضمن این که میخواهم همچنان در فیلمهای درام مستقل بازی کنم. علاقه واقعی من این است، فیلمهایی مثل «خوک» یا «ترک کردن لاس وگاس» یا «جو». «احیای مردگان» را اخیراً دوباره دیدم. باید بگویم شاید بهترین فیلمی است که تابهحال بازی کردهام.
وقتی درباره فیلمهای بزرگ مارتین اسکورسیزی صحبت میشود هرگز نام «احیای مردگان» به میان نمیآید، اما واقعاً باید مطرح شود.
نمیدانم چرا. صحبتهایی شده است که پارامونت پلاس بالاخره نسخه با وضوح بالا فیلم را منتشر میکند. امیدوارم بتوانم با مارتین اسکورسیزی گفتوگویی داشته باشم. امیدواریم فیلم علاقه جدیدی ایجاد کند و مردم دوباره آن را کشف کنند. چیزهای زیادی در فیلم هست.
فکر میکنم فیلم محبوب من با بازی شما همچنان «اقتباس» است. میتوانم بارها و بارها آن را تماشا کنم و هرگز خسته نمیشوم.
یک فیلم عالی است. ساختن آن خیلی دلهرهآور بود. یک چالش آکروباتیک بود. تردید دارم که بتوانم دوباره چنین کاری انجام دهم. من تازه با نیک و نیکی در «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» به یک موقعیت خاص رسیدهام، اما خیلی به «اقتباس» افتخار میکنم.
منبع: رولینگ استون (اندی گرین)
تماشای فیلم «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» در نماوا
نوشته گفتوگو با نیکلاس کیج درباره «سنگینی تحملناپذیر یک استعداد عظیم» / تصورات درباره من اشتباه بود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.