«ازهمگسیخته»؛ ادای احترام پسر به پدران کوهنورد
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
مکس لو، فیلمساز خیلی کم و سن و سال بود که پدر کوهنوردش، الکس لو در تبت براثر ریزش بهمن کشته شد. این یک تراژدی خانوادگی و در عین حال یک داستان عمومی بود – خبر مرگ الکس در دنیا بازتاب زیادی داشت چرا که خیلیها او را بزرگترین کوهنورد زمان خود میدانستند.
الکس یکی از اعضای تیم صعود حرفهای شرکت نورث فیس بود که دو بار به اورست صعود کرد و عکسش روی جلد مجله اوتساید چاپ شد. او صخرهنوردی و یخنوردی را به یک اندازه با شور و شوق انجام میداد. شهرت الکس نهتنها بر مبنای مهارت و قدرت بدنی باورنکردنی، بلکه بر اساس شخصیت پرجاذبه او بود. الکس برای کوهنوردی و ماجراجویی در فضای باز زندگی میکرد، اما برخلاف بسیاری از کوهنوردان، او خانواده داشت: همسرش جنیفر و پسران کوچکش، مکس، سام و آیزاک.
الکس دو روز قبل از مرگش نوشت: «درک میکنم که چرا به کوهها آمدهام: نه برای تسخیر آنها، برای غوطهور کردن خودم در عظمت غیرقابل درک آنها که بسیار بزرگتر از ماست؛ برای درک بهتر انسانیت؛ برای به اشتراک گذاشتن آنچه تپهها ارائه میدهند؛ و در درازمدت به اشتراک گذاردن آن را با دوستان خوب و درنهایت با پسرانم.»
مکس تا سالها پس از ریزش بهمن همچنان معتقد بود شاید پدرش به خانه برگردد. بههرحال جسد الکس هنوز در کوه ۸۰۱۳ متری شیشاپانگما پیدا نشده بود. شاید تیم امداد نتوانست او را درحالیکه بهطور معجزهآسایی در شکاف یخی زنده مانده بود، پیدا کند.
ضمن این که یک کارت تولد هم بود. الکس آن را در سفر آخر برای پسرش نقاشی کرده بود، درست چند روز قبل از این که زیر آبشاری از برف به ارتفاع حدود ۱۵۲ متر مدفون شود. وقتی کارت تولد – کمی پس از فاجعه تبت – با پست به خانه لوها در مونتانا رسید – مکس ۱۰ ساله آن را نوعی طلسم تلقی کرد.
مکس خیلی بیشتر از برادرانش که وقتی الکس در اکتبر ۱۹۹۹ در ۴۰ سالگی ناپدید شد، فقط سه و هفت ساله بودند، خاطره پدرش را در ذهن نگه داشت. وقتی مادر آنها یک سال و نیم بعد دوباره ازدواج کرد، مکس تنها کسی بود که نام خانوادگی لو را حفظ کرد. درواقع از سال ۲۰۱۶ – زمانی که یک کوهنورد از کشف بقایای الکس خبر داد – به بعد بود که مکس واقعاً شروع به دست و پنجه نرم کردن رابطه خود با پدرش کرد.
این بهظاهر موضوع مستند «ازهمگسیخته» (Torn) به کارگردانی اوست: پسری که میکوشد پدری را بشناسد که بهاندازه کافی با او وقت نگذراند، اما این فیلم که اواخر ۲۰۲۱ توسط نشنال جئوگرافیک در سینماها روی پرده رفت و دیزنی پلاس در اوایل سال ۲۰۲۲ آن را پخش کرد، همچنین درباره پدری است که مکس با از دست دادن الکس به دست آورد. او کانرد آنکر است که ازقضا شریک کوهنوردی و بهترین دوست الکس بود. او با الکس در شیشاپانگما بود و کسی بود که با خانواده لو تماس گرفت تا خبر ریزش بهمن و کشته شدن الکس را بگوید.
مکس که حالا ۳۳ سال دارد، میگوید: «ساختن این فیلم از جهاتی کاری بود که میخواستم برای کانرد انجام دهم.»
فیلمساز درحالیکه گردنبندی با طرح یک جغد برفی به گردن داشت، در یک رستوران گیاهی در لس آنجلس کنار کانرد نشسته بود. آنها از بوزمن، مونتانا آمده بودند، جایی که مکس در خانهای روبروی خانه کانرد و مادرش جنیفر لو-آنکر زندگی میکند. هر دو مرد، قوی و کمحرف هستند و بجای تأمل در احساسات خود ترجیح میدهند با یک نگرش مثبت به جلو حرکت کنند. بااینحال، «ازهمگسیخته» ایجاب میکرد حرفهایی زده شود که برای هر دو راحت نبود؛ و در ابتدا کانرد تمایلی نداشت.
جنیفر اذعان میکند: «او در ابتدا خیلی علاقه نداشت. او مردی نیست که احساساتش را نشان دهد. بیرون کشیدن آنهمه درد و بهخصوص نمایش آن در مقابل دوربین برای او واقعاً سخت بود، اما ما صحبت کردیم و گفتیم، “این سفر مکس است. این پسر ماست.”»
کانرد، ۵۹ ساله، بیشتر عمر خود در معرض دید عموم بوده است. او در ۱۹۹۹ پس از کشف بقایای جرج مالوری در اورست خیلی معروف شد. کانرد در همان زمان گفت او و الکس به «پرچمداران صعود به کوههای آلپ» تبدیل شدهاند؛ عوامل تصویربرداری در سفرهایشان آنها را دنبال میکردند و سخنرانان اصلی نمایشگاههای تجاری در فضای باز بودند. کانرد پس از مرگ الکس، همچنان شهرت خود را بهعنوان یکی از ماهرترین ورزشکاران جهان تثبیت کرد و به دهها قله خطرناک و دورافتاده صعود کرد. او یکی از شخصیتهای اصلی فیلم مستند «مرو» (۲۰۱۵) بود که در آن همراه با جیمی چین، فیلمساز برای اولین بار از یک مسیر خطرناک به قله هیمالیا صعود کردند. او حتی از یک حمله قلبی که هنگام صعود به قله در ارتفاع ۶۰۹۶ متری رخ داد، جان سالم به در برد – حادثهای که باعث شد از کوهنوردی در ارتفاعات بالا کنارهگیری کند.
کانرد در سال ۲۰۱۶ دچار حمله قلبی شد، همان سالی که جسد الکس و دیوید بریجز، تصویربردار ۲۹ ساله همراه گروه در آن سفر پیدا شد. کانرد، جنیفر و سه پسرشان تصمیم گرفتند با هم به تبت سفر کنند تا بقایای الکس را تحویل بگیرند. آن سفر به لحاظ پشتیبانی مستلزم یک تلاش گسترده بود: دریافت ویزای ورود ویژه، تأمین اسکورت پلیس، خرید کیسه برای حمل جنازه و برانکارد و موارد دیگر.
مکس – که مستندهای کوتاه و فیلمهای تبلیغاتی برای شرکتهایی مانند آر ای آی و رد بول ساخته بود – بدون این که مطمئن باشد روزی از تصاویر استفاده میکند، از خانوادهاش اجازه گرفت با یک دوربین دستی سفر خانواده را تصویربرداری کند. سطح احساساتی که او ثبت کرد برای همه شگفتانگیز بود.
مکس میگوید: «اولین بار بود که میدیدم کانرد هنوز چقدر با این احساس گناه که الکس در آن حادثه مرد، اما خودش زنده ماند و سندرم ایمپاستر (یا نشانگان خودویرانگری) دست و پنجه نرم میکند.»
کانرد میگوید: «آن درد، فیزیکی است و بعد اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رفتن به آنجا و تحویل گرفتن اجساد. بطری آب من، با دست خط من روی آن، با آبی که ۱۶ سال و نیم پیش در آن ریختم در کوله او بود»
وقتی خانواده به مونتانا بازگشت، مکس واکنش خود به سفر را به نمایش گذاشت. یکی از دوستانش که در شهر نشست برگزار میکرد، از او پرسید تمایل دارد از آن سفر برای دیگران بگوید؟ مکس قبول کرد و روی صحنه گریهاش گرفت. او متوجه شد به سطح جدیدی از آسیبپذیری که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود رسیده است و تصمیم گرفت از خانوادهاش بخواهد «پا پیش بگذارند و دور یک میز بنشینند» تا مفصل درباره مرگ الکس صحبت کنند.
بااینحال، مکس بهخصوص درمورد گفتوگوی رودرروی خود با کانرد مضطرب بود.
مکس درحالیکه روی صندلی خود جابجا میشود، به کانرد میگوید: «به هر دلیل، ما تا الان واقعاً هرگز نتوانستیم صمیمانه درمورد مسائل با هم صحبت کنیم.» او مکث میکند. «تو و مامان هیچوقت درمورد خانوادهدرمانی و این که با ما درباره این چیزها حرف بزنید، صحبت نکردید؟»
کانرد بدون تردید پاسخ میدهد: «نه. سر ما گرم بود؛ زندگی میکردیم. بچهها به مدرسه میرفتند. من هنوز یک ورزشکار حرفهای بودم و این به یک معنی، کاری بود که برای درمان انجام میدادیم – نه این که جایی بنشینیم یا کاری شبیه به این… نیازی نداشتیم بگوییم، “خوب، باید این کار یا آن کار را کنیم.” زندگی خوب بود.»
این روحیهای بود که مکس نیز جذب کرد: مدیریت هرج و مرج. حفظ حرکت روبهجلو. او میگوید در نوجوانی از ترس «تکان دادن قایق» تمایلی به طرح این موضوع حساس نداشت که مادرش پس از مرگ پدرشان با صمیمیترین دوست او ازدواج کرد. وقتی در سال ۲۰۰۷، مادرش کتاب خاطرات خود از زندگی با الکس را منتشر کرد، مکس دیگر نتوانست از آن عبور کند.
او اذعان میکند: «من خیلی از این احساسات را پنهان میکردم.»
اما همانطور که مشخص میشود، دوربین به مکس اجازه داد پرسشهایی را که مدتها مدفون کرده بود طرح کند. در مقابل، بستگانش با سطح جدیدی از صراحت و صداقت با او مواجه شدند. کانرد از فشار پر کردن جای الکس و حرکت پابهپای برچسب ایدهآل «یک مرد خوب» از دید عموم پسازآن که سرپرستی بچههای الکس را به عهده گرفت، صحبت کرد. جنیفر بخشهایی از نامههای عاشقانه خصوصی که هر دو شوهرش برای او نوشته بودند، با صدای بلند خواند.
کانرد در یکی از نامهها که فقط یک ماه پس از مرگ الکس در ۱۹۹۹ ارسال شد، نوشت: «تقریباً لحظهای نیست که به شما چهار نفر فکر نکنم. بعضی وقتها برای من سخت است. در خواب گریه میکنم و در حالی بیدار میشوم که با افکار بسیار تاریک دندانهایم را به هم میسایم. دانستن این که شما آنجا هستید، به من قدرت میدهد. تو و پسرها کسانی هستید که میخواهم به آنها کمک و مراقبت کنم. بودن در کنار پسرها درحالیکه به مردان کوچک و بعد مردان تبدیل میشوند، کاری است که امیدوارم انجام دهم.»
مکس درمورد نامهای که در فیلم اشک او را درمیآورد، میگوید: «واقعاً من را متأثر کرد. هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم که او بیش از هر چیز دیگری میخواست برای ما آنجا باشد؛ نه این که نمیخواست برای مادرم باشد، بلکه اینطور عمیق و احساسی میخواست برای من و برادرانم باشد. چشمهایم باز شد.»
این نگاه تازه مکس را واداشت عشق خود به کانرد را جلوی دوربین ابراز کند؛ به خاطر این که پا پیش گذاشت از او تشکر کند، به او بگوید هیچکس نمیتوانست کار بهتری انجام دهد، بگوید کانرد را «بابا» میداند.
جنیفر میگوید: «انگار مکس تلاش میکرد کانرد را متقاعد کند او فقط به الکس وفادار نیست. انگار میخواست بگوید، “تو پدر من هستی و من تو را دوست دارم.” این احتمالاً رابطه آنها را عمیقتر کرد.»
نه این که مکس هرگز به کانرد نگفته بود او را دوست دارد. او این حرف را در اولین روز پدری زد که با هم گذراندند. مکس جعبه بزرگی به کانرد داد که پر از جعبههای کوچکتر بود. داخل کوچکترین جعبه، یک کارت بود با این متن: «دوستت دارم.»
اما «ازهمگسیخته» یک هدیه متفاوت بود. کانرد میگوید: «این ادای احترام مکس به خاطر عشقش به من است و من ازاینجهت خیلی سپاسگزارم و درک میکنم. خیلی طول کشید.»
منبع: لس آنجلس تایمز (ایمی کافمن)
تماشای فیلم «ازهمگسیخته» در نماوا
نوشته «ازهمگسیخته»؛ ادای احترام پسر به پدران کوهنورد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.