یادداشتی درباره فیلم «فریبکاری» / عشق و بسکتبال
مجله نماوا، علیرضا نراقی
واژه عشق از آن تعابیر مکرری است که به سبب منحصر به فرد بودن تجربه آن برای هر فردی نامکرر است. این به انفسی بودن این تعبیر هم باز میگردد. عشق به احساساتی در یک طیف پرتنوع و انواع مختلفی از علاقه اطلاق میشود، شاید جامعترین تعریف از عشق را سهروردی در رساله «فی حقیقه العشق» یا «مونسالعشاق» ارائه کرد که گفت: «محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند.» عشق احساسی شدت یافته از علاقه و محبت است، اما اطلاق آن به هر رابطهای میتواند معنادار باشد؛ رابطه انسانی، رابطه با طبیعت، رابطه با امری استعلایی و یا ارتباط با یک چیز، اما شکل دیگری از عشق که برای انسان مدرن بسیار آشنا و خودی شده است، عشق به یک حرفه یا شغل است. این عشق را البته برخی از متفکران منتقد مدرنیته نوعی از خودبیگانگی دانستهاند که ناشی از معناباختگی زندگی و از دسترس خارج شدن اصل و حقیقت آن است، اما با وجود حقایقی انکارناپذیر در چنین نقدی، باید در نظر داشت که انسان موجودی است که خود را با کنشهایش نمایان میسازد و این کنش در عصر ما همان حرفه ما و نوع دیدگاهی است که به آن داریم. امری که رضایتمندی از زندگی تا حدود زیادی وابسته به آن است. «فریبکاری» ساخته جرمایا زاگر یک درام ورزشی است که گویی عاشقانهای است درباره یک مرد میانسال بدشانس به نام استنلی که بیش از خود به بسکتبال عشق میورزد، به نفس و ماهیت این حرفه رقابتی و پر طرفدار در آمریکا.
تسلیم نشدن
استنلی با بازی آدام سندلر- که خود یک طرفدار پر و پا قرص بسکتبال است- آنالیزور و استعدادیاب باشگاه فیلادلفیا سِوِنتیسیکسرز است که دور دنیا سفر میکند تا بتواند استعدادهای جوان را برای بازی در لیگ حرفهای اتحادیه ملی بسکتبال آمریکا MBA معرفی کند. در فیلم ابتدا با کار او آشنا میشویم که تا چه اندازه دشوار است و به زندگی خصوصی او و رسیدگیاش به مسائل خانوادگی لطمه زده است. او در بیشتر اوقات از همسر و فرزند دوست داشنیاش دور است، کم میخوابد، بد میخورد، مدام در حال پرواز است و هیچ فرصت نمیکند تا از زیبایی و امکانات هتلهای ۵ ستارهای که در آنها اقامت دارد و چند باری در فیلم به طور کنایی مورد اشاره قرار میگیرند بهره ببرد. او که محبوب مدیر سالخورده باشگاه است حالا در موقعیتی قرار گرفته که از این سفرهای طاقتفرسا خلاص شود و پست کمک مربی باشگاه را تصاحب کند، اما درست پس از تثبیت در این جایگاه مدیر باشگاه میمیرد و پسرش که در مقابل مخالف استنلی است و او را دست کم میگیرد به مدیریت میرسد. نتیجه این تغییر برای استنلی از دست دادن جایگاه جدید شغلی و بازگشت به مشاورت در استعدادیابی است. اما نکته کلیدی آخرین میراثی است که مدیر پیر برای استنلی به جا میگذارد و آن این جمله است که: «هرگز تسلیم نشو».
حال استنلی که در پی یک استعداد ناب است، اتفاقی با دیدن یک بسکتبال خیابانی با بو کروز در اسپانیا روبرو میشود که برای کسب پول در شرط بندیهای خیابانی بسکتبال بازی میکند. جوانی فقیر که با مادر و دختر خردسالش زندگی میکند. درام اصلی فراز و نشیب و شکست و تسلیم نشدن استنلی برای پرورش بو و برگزیده شدنش در لیک حرفهای است؛ یعنی عینیت یافتن همان جمله «تسلیم نشو».
پرماجرا، اما شخصیتمحور
فیلم پر از صحنههای بدنسازی طاقتفرسای بو و بازی بسکتبال است از این نظر یک درام تماماً ورزشی است و در بسیاری از لحظات به الگوی محبوب اینگونه درامها یعنی «راکی» نیز ادای دین میکند. اما تراکم معنایی فیلم موفقیت ورزشی نیست، بلکه نمایاندن عشقی است که این تلاش برای موفقیت را ممکن میسازد. استنلی با بازی خیرهکننده سندلر یک مجنون تمام عیار است، یک عاشق بسکتبال که زندگی خود را وقف و خرج بو میکند. استنلی به علت یک مصدومیت شدید به واسطه یک تصادف نتوانسته در این راه پیشرفت کند و حالا آن عشق را به سمت کشف استعداد هدایت کرده است.
«فریبکاری» در عین اینکه درامی ماجرایی است، اما همزمان فیلمِ شخصیت نیز هست؛ فیلم استنلی است و به واسطه این نقش فیلم آدام سندلر است. سندلر توانسته معصومیت و خلوص استنلی شوگرمن را با طنازی خاص خود ترکیب کند، اما در عین حال او را به موقعیت یک شخصیت کمیک نرساند و احساساتگرایی جاری در فیلم را که در شخصیت استنلی فشرده شده است به نمایش بگذارد. احساساتگرایی غلیظی که از بسکتبال یک معشوق با عظمت ساخته است. پس به نوعی فریبکاری در عین اینکه متکی بر درامی پرماجرا و شخصیتی پرمایه است، در ستایش بسکتبال و عشق آتشین به آن نیز هست. در این فیلم پر بازیگر مجموعهای از بسکتبالیستهای حرفهای در نقش خود به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم داستان سادهای دارد که در کارگردانی با ضرباهنگی تند و نفسگیر جلو میرود. اما در نقاط عطف مختلفی سکانسهایی وجود دارد که در این ضرباهنگ تند به لحاظ داستانی تنفس ایجاد میکند. دیالوگها و تنشهای زبانی اغلب سریع و با دوربینی پر حرکت و ناآرام اجرا شده است، اما لحظات تمرین، بازی کردن و قرار گرفتن در لذت مشاهده یک مسابقه ورزشی پر سرعت و نمایشی به شکلی مفصل ساخته شدهاند. اینها لحظات تنفسی است که در عین اینکه درام را متوقف میکند به دلیل قرابت با داستان و روند درام اساساً بیربط و کسلکننده نیستند و از قضا با پرداخت پر هیجانی که دارند موجب جاذبه و گرمای هرچه بیشتر فیلم شدهاند.
تماشای «فریبکاری» در نماوا
نوشته یادداشتی درباره فیلم «فریبکاری» / عشق و بسکتبال اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.