نگاهی به دو مستند کوتاه خارجی / از مستندی شعرگونه تا مبارزهای الهامبخش
مجله نماوا، سحر عصرآزاد
مستندی که به شعر میماند
مستند «تنفس» روایتی از تلاشهای یک انسان برای مواجهه با فقدانهای متوالی است که بازگشت به طبیعت و همزیستی با حیوانات را همچون نسخهای جادویی برای مرهم زخمهای ناگزیر زندگی توصیه میکند.
این مستند کوتاه ۱۶ دقیقهای به کارگردانی شان مولان محصول سال ۲۰۱۷ است که موفق به دریافت جایزه بهترین مستند کوتاه جشنواره گالوی شده و میتوان از آن به عنوان اثری امیدبخش برای بازگشت به خویشتن خویش و رسیدن به درکی حسی و معنوی از حیات به شیوه خاص غربیها یاد کرد.
فیلم با محوریت کاراکتر مرد میانسالی پیش میرود که با فعالیت روزمره در مزرعه پرورش اسب؛ به شکلی تدریجی به واسطه نریشن موجز و کاربردی معرفی میشود. آنچه به فضای خالی میان نریشنهای گاه و بیگاه فیلم، معنا و مفهومی عمیق داده، تصاویری است که فیلمساز برای نمود بخشیدن به اتمسفر ذهنی و حسی مرد از آنها بهره برده است.
مردی که از فلوریدا کوچ کرده تا در کنار نیمه گمشدهاش، زندگی تازه ای را با پرورش اسبها آغاز کند، اما مرگهای ناگهانی و از دست دادن متوالی عزیزان او را از درون متلاشی کرده است. آنچه این روایت تراژیک را از پسِ فقدانهای متعدد قابل پیگیری میکند، گزیده و کوتاه بودن نریشن و ثبت قابها و نماهایی است که به نوعی ترجمان تصویری آن چیزی هستند که به تصویر درنمیآید اما تداعیکننده حس درونی او است.
از ابتدا اشیا و فعالیتهای روزانه با تکیه بر قابهای بسته و گاه اسلوموشن تبدیل میشوند به آدابی فراتر از روزمرگی که همچون مدیتیشن مخاطب را به این آیین خاص رسیدن به آرامش از نگاه فیلمساز دعوت میکنند. در چنین وضعیتی است که صدای سوت و بخار کتری روی گاز، درست کردن قهوه، برپا کردن آتش، هیزمهای گداخته و حتی جرقههای رقصان آتش، مفهومی فراتر پیدا میکنند و زیرمتن این مستند را در تداعی حس و حال درونی مرد میسازند.
حتی همراهی با سگهای مزرعه، سرکشی به اصطبل، آموزش اسبها و بازی با نوه کوچک مرد هم با نوع رویکرد فیلمساز به ماهیت درونی این رفتارها، به خوانشی ثانویه منجر میشود. در نهایت چشم انتظاری و برنامهریزی برای زایمان یک اسب ماده، دغدغه مردی را نهادینه میکند که با هر تولد و زایش در جستجوی فلسفه حیات، معجزه زندگی و یافتن انگیزه برای ادامه است تا چه زمان ظرفش لبریز شود و فرصتش به سرآید؛ البته با این دیدگاه که روحهای قوی هیچگاه نمیمیرند!
به گفته بهتر مستند «تنفس» روایتی شاعرانه از زندگی مردی است که نفس حیات را معجزه میداند و به همین واسطه از ابر و باد و مه و خورشید و فلک وام میگیرد تا روز وصل یاران را دوام بیاورد. رسیدن به این درک از زندگی که قابلیت شعارزدگی و اغراق و چه بسا دافعه را برای مخاطب دارد، در فیلم به شیوهای ظریف در عمق و لایههای زیرین اثر با کمترین بیان مستقیم صورت گرفته و به همین واسطه است که میتوان از آن به عنوان یک شعر مستندگون یاد کرد.
الهام بخشی مستند
مستند کوتاه «مبارزه» به تلاشهای یک بوکسور جوان برای عبور از موانع بیرونی میپردازد که به شکلی ظریف مستلزم عبور از موانع درونی است تا شمایل یک قهرمان همه جانبه از او ساخته شود.
این مستند ۱۰ دقیقهای به کارگردانی جک اولسون سال ۲۰۱۸ ساخته شده و به عنوان اثری الهامبخش بهخصوص برای نوجوانان و جوانان میتواند مورد توجه و بازبینی قرار بگیرد. چراکه کاراکتر آیوری را به واسطه مسیر پرفراز و نشیب پالایش درون و بیرون به تصویر میکشد.
نوجوان- جوان سیاهپوست اهل شیکاگو که از ابتدای فیلم در حال روایت قصه خود برای شاگرد/ شاگردانش است و به این شیوه نقاط اوج و فرود زندگی دراماتیکش تبدیل به بستری میشوند تا زمان حال و گذشته به شکلی موجز با تمهیداتی به تصویر دربیایند.
روایت گذشته به مدد نریشن و سیاه و سفید شدن تصاویر، سیاهیهای گذشته آیوری را به تصویر میکشد که او را در سن کم به واسطه انواع خلافکاری و آلودگی به مواد مخدر به زندان و حبس کشانده است. اما جادوی (مسابقه دستکشهای طلایی) و انگیزهمندی او برای اثبات خود به دیگران (تقریباً همه) که او را به واسطه سیاهپوست بودن و گذشته تاریکش لایق قهرمانی نمیدانند، خط روند اوج گرفتن و شکوفایی او را هموار کرده است.
پسر جوانی که هرچند هنوز موفق به قهرمانی در مسابقات و دریافت دستکش طلایی نشده و شکست خورده، اما به نقطه اوجی نمونهوار رسیده است. جایگاهی که توانسته به عنوان اولین فرد در خانواده اش از دبیرستان فارغ التحصیل شود و مسیر آموزش دادن به کودکان و نوجوانانی را در پیش بگیرد که موانع و آیندهای مشابه را پیش رو دارند.
سکانس مسابقه او با حریف در رینگ برای رسیدن به قهرمانی؛ صرفنظر از نتیجه نهایی چنین کارکردی دارد تا شمایل قهرمانی این جوان را نه لزوماً داخل رینگ و به واسطه بالا بردن دستش توسط داور بلکه به واسطه مجموعه عملکردهایش خارج از رینگ به ثبت برساند.
این مستند واجد صحنههای مشابهی است که با تکرار در موقعیتهای مختلف و روند پیشبرنده درام زندگی آیوری، معنا و مفهومی عمیقتر مییابند. مثل همان صحنه تمرین دویدن از پلهها با شاگردش که مرتب تکرار می شود و از یک تمرین ورزشی تبدیل میشود به تمهیدی برای نهادینه کردن روحیه سرسخت و جنگجوی پسر جوانی که از پای نمیایستد.
نماهای حضور آیوری در عمق کوچههایی تاریک و روشن که دوربین به تدریج به او نزدیک میشود نیز چنین کارکردی دارند و حس مخاطب را برای نزدیک شدن به لایههای درونی این کاراکترِ انگیزهبخش، زمینهسازی میکنند تا به تدریج این فاصله کمتر شده و مخاطب خود را به این قهرمان واقعی نزدیکتر احساس کند.
به همین واسطه میتوان از مستند «مبارزه» به عنوان تلاشی برای اثرگذاری بر مخاطب هدف با تجربه شیوههایی غیرکلیشهای یاد کرد که از تبدیل شدن به یک پیام آموزشی/ اخلاقی مستقیم و بدون ظرافت فاصله گرفته و میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
تماشای «تنفس» و «مبارزه» در نماوا
نوشته نگاهی به دو مستند کوتاه خارجی / از مستندی شعرگونه تا مبارزهای الهامبخش اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.