«در برابر یخ»؛ تقابل انسان و طبیعت
مجله نماوا، نغمه خدابخش
تم جستوجو و تحقیق از جمله ایدههاییست که میتواند برای مخاطب فیلم و سینما جذاب باشد. همسفر شدن با شخصیتهای قصه و پا گذاشتن به دنیاهای ناشناخته و و طبیعت بکر و کشف و شهود بیشترین تاثیرگذاری را برای طرفداران اینگونه آثار به همراه دارد.
فیلم «در برابر یخ» Againts the Ice محصول سال ٢٠٢٢ کشور دانمارک فیلمی تاریخی و ماجراجوست به کارگردانی پیتر فلینت. فیلم روایتگر مهمترین تحقیق پژوهشگر و نویسنده دانمارکی آینِر میکلسن در سال ١٩٠٩ است و برگرفته از رمان «خاطرات میکلسن» به همین عنوان و به نویسندگی خود اوست.
اولین نکتهای که در «در برابر یخ» حائز اهمیت است و توجه مخاطب را جلب میکند روایت داستان واقعیِ بخشی از زندگی این پژوهشگر است. نکته بعدی دیدن تصاویر بکر از طبیعت یخزده، یکدست و سراسر سفیدی است که انسان را در خود میبلعد.
در برابر یخ تصویرگر دشواریهای سفر به سرزمینی ناشناخته است که انسان و طبیعت را رودرروی هم قرار میدهد تا هر یک قدرت خود را به رخ دیگری بکشند. فیلم از همان ابتدا و در قدم اول با طرح ایده اصلی مخاطب را با خود همراه کرده تا همراه با شخصیتهایش به جستوجو و اثبات موضوعی مهم ترغیب کند. میکلسن کاوشگر دانمارکی برای مقابله با ادعای ایالت متحده و اثبات اینکه گرینلند متعلق به کشورش دانمارک است سفر پرمخاطره و برخلاف انتظار طولانی مدت، حدود هشتصد روز، را آغاز میکند. در این سفر از میان همراهان میکلسن پسری جوان، آیوِر آیوِرسن، که در این زمینه تجربهای ندارد داوطلبانه با او همراه میشود و اولین نقطه عطف کنجکاوی برانگیز در ذهن بیننده جان میگیرد. با پیش رفت قصه و با اتمسفری که در ادامه مسیر با ایدههای متعدد ایجاد شده است، فیلم، همراهی مخاطب را تا انتهای روایت میطلبد.
«در برابر یخ» در ایدهپردازی فوقالعاده عمل میکند و بدون اینکه قصدش اغراق باشد یا بخواهد ذهن مخاطبش را با ایجاد تعلیقهای پیچیده و گرهافکنیهای متعدد از هدف اصلی دور کند، قصهاش را روایت میکند.
سورتمه سواری، زندگی و رفتار با سگهای قطبی، وقوع حوادث پیشبینی نشده، محدودیت آذوقه و… از جمله ایدهها و آیتمهایی است که سازنده آنها را بهکار گرفته تا به باورپذیری فضای قطب و دشواری سفر اکتشافی دو کاراکتر کمک کند و با ساختاری منسجم و قابل قبول تاثیرگذاری و لذت تماشای تصاویر را دو چندان جلوه دهد.
هماهنگی در فضاسازی و شخصیتپردازی
«در برابر یخ» فیلمی است شخصیتمحور، اما فیلم نگاهی قهرمانانه به شخصیتهایش ندارد و هماهنگ با فضایی که برای روایت در نظر گرفته کاراکترهایش را به تصویر میکشد. همانطور که فضای فیلم فضایی سرد، یخزده و یکدستی است کاراکترها نیز بر همین اساس شخصیتپردازی شدهاند. تماشاگر اطلاعات ناچیزی از پیشینه دو شخصیت دارد و بیشتر فضا در سکوت میان آن دو میگذرد و دو همسفر نیز شناختی از روحیات و درونیات یکدیگر ندارند و صرفا همراهاند. میکلسن شخصیت اصلیِ قصه درونگراست او دیالوگ زیادی با آیوِرسن برقرار ندارد، بنابراین تا انتهای روایت پسر جوان شناختی از روحیات و خصوصیات فردی ناخدا میکلسن پیدا نمیکند، دیالوگهایش در حد توصیههای مهمی است که سفر را برایشان آسانتر کند. از زندگی شخصیاش چیزی نمیگوید گویی میخواهد همچون سرزمین قطبی ناشناخته بماند، ضعف و ترس خود را هنگام مواجهه با مشکلات سفر بروز نمیدهد، گویی میخواهد همسفرش همانند خود اراده و عزم قوی برای انجام ادامه ماموریت داشته باشد و ناامید نشود. تنها نکته صمیمیت آن دو عکس دستهجمعی زنانی است که در مورد تکتک آنها نظر میدهند و برایشان نام یا صفتی انتخاب میکنند!
کاراکتر اصلی همچون سرزمین یخ و سرما سرد و بیروح به نمایش گذاشته میشود. حوادث و اتفاقات نیز همانند سردی فضا و شخصیت اصلی طراحی شده است. مخاطب از ابتدای قصه و براساس اطلاعاتی که قبل از تماشای فیلم بهدست آورده پایانش را میداند بنابراین کارگردان لزومی به طراحی پیچیده نمیبیند و قصه ساده و سرراست روایت میشود و تماشاگر شاهد اتفاقاتی هیجانانگیز و حوادثی پر پیچ و خم و غلوآمیز نیست. گویی سازنده قصد دارد به سادهترین شکل، مسیری که قهرمانان داستان طی کردهاند را به نمایش گذارد. با اینحال فاصلهای بین روایت با مخاطب ایجاد نمیشود و تا انتها شخصیتها را همراهی میکند و پا به پای آنان پیش میرود؛ با گذشتن کاراکترها از مسیرهای صعبالعبور شادمان میشود با کمبود غذای آنان و از دست دادن سگهای سورتمه نگران شده و در بورانِ یخ و برف، سرما را تا مغز استخوانش احساس میکند.
یک سوم انتهای فیلم اما حکایت دیگری دارد و وجهی دیگر از کاراکترها به نمایش میگذارد. از ایمان و اراده قوی به شک و پشیمانی میرسند، از واقعیت به توهم دچار میشوند، از حقیقت دور شده و به رویاپردازی و خیالبافی کشیده میشوند، از ادای دین به آب و خاکِ وطن به تنهایی و انزوا و فروپاشی درونی دچار میشوند، در همین راستا فضا ملتهبتر شده و اتفاقات سرعت بیشتری به خود میگیرند، فضای روایت دراماتیک شده و تعلیقها جان میگیرند و برونگرایی کاراکترها به اوج میرسد. از تلاش برای بقا و مبارزه برای اثبات هدفی بزرگ به تنهایی و اثرات آن بر جسم و جان انسان رسیده و تاریکی روح انسان را در تضاد با فضایی سفید و برفی نمایان میسازد، در نهایت اتمسفری متفاوت و پرتنش به تصویر کشیده میشود تا در انتها به پایانی غرورآمیز منجر شود.
تماشای «در برابر یخ» در نماوا
نوشته «در برابر یخ»؛ تقابل انسان و طبیعت اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.