«ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم»؛ بلوغ و ماهیت متناقض اینترنت
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم» (We’re All Going to the World’s Fair) در اولین صحنه طوری خود را نشان میدهد که انگار یک فیلم ترسناک استاندارد با محوریت تصاویرِ از قبل ضبطشده است: دختری به نام کیسی (آنا کاب) لپتاپ خود را باز میکند و ویدیویی از خود در یوتیوب ضبط و اعلام میکند وارد یک بازی آنلاین عجیب میشود.
نام بازی «چالش نمایشگاه جهانی» است و ظاهراً مشارکت در آن باعث میشود گیمرها تغییرات آزاردهندهای در بدن خود تجربه کنند، اما وقتی مردی بسیار مسنتر با نام کاربری جیالبی (مایکل راجرز) با کیسی تماس میگیرد، فیلم خود را چیزی خیلی عجیبتر و لطیفتر نشان میدهد: داستانی با موضوع بلوغ درباره تنهایی و گمگشتگی و شکنندگیِ ارسال بخشی از وجود خود به فضای خالی آنلاین، با این امید که کسی واکنش نشان دهد.
«ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم» را جین شوئنبران، فیلمساز ترنس کارگردانی کرده است. او فیلمنامه را در دورهای تاریک از زندگی خود نوشت، پیش از آن که بهعنوان یک نوجوان کوییر در اوایل دهه ۲۰۰۰، شروع به تغییر فیزیکی کند و تجربیات خود را در اینترنت به اشتراک بگذارد.
در آن زمان، شوئنبران بیشتر زندگی آنلاین خود را در انجمنهای فیلم ترسناک و با نوشتن فنفیکشن سریالهایی چون «بافی قاتل خونآشامها» و «پروندههای ایکس» میگذراند. او با مرور مجدد آن خاطرات دستبهقلم شد و سعی کرد برداشت منحصربهفرد خود از معنای آنلاین بودن را ثبت کند.
شوئنبران میگوید: «خیلی از کارهایی که با موضوع اینترنت انجام شده است، بسیار ماکسیمالیستی (حداکثرگرا) هستند؛ منظورم ایده اینترنت بهعنوان یک فضای دیوانهوار است که در آن کدها، تَبها و الگوریتمها با سرعت نور روبروی شما پرواز میکنند. من علاقه داشتم چیزی درباره اینترنت بسازم که از دوران رشد به یاد میآورم و هنوز هم میشناسم یعنی حسی که میتواند کاملاً باعث دلتنگی و کاملاً ملالآور باشد، فضایی که در آن تمام روز را با خیره شدن به صفحهای میگذرانید که شما را به خودتان منعکس میکند.»
«ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم» از زمان اولین نمایش در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۱ به لحظهای مهم برای شوئنبران، هنرمند تجسمی و کیوریتور (نمایشگاهگردان) تبدیل شد که بهتازگی مجموعه «عکاسی از اتر: اینترنت روی فیلم» را برای آکادمی موسیقی بروکلین برنامهریزی کرد، ضمناً اولین فیلمِ پروژهای است که شوئنبران آن را «سهگانه صفحهنمایش» مینامد که شامل یک پروژه تلویزیونی و یک فیلم سینمایی دیگر نیز میشود.
شوئنبران همزمان با اکران فیلم خود در نیویورک با ورایتی درمورد اولین تجربه کارگردانی خود و ماهیت دیسفوریک (نارضایتی) اینترنت صحبت کرد.
کمی درموردعواملمؤثر روی خودتان که الهامبخش نگاه شما به اینترنت در این فیلم است صحبت کنید. چطور سعی کردید از طریق فیلمسازی با زبان اینترنت همگون شوید؟
اینترنتی که در فیلم میبینیم، نه واقعگرایانه بلکه رؤیای من از اینترنتی است که میشناختم. چیزی که فیلم به لحاظ درونی بیشتر منعکس میکند اینترنتی است که من در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۱ بهعنوان یک نوجوان کوییر از آن بهعنوان راه نجات استفاده میکردم، سالهایی که تلاش میکردم خودم را آنلاین کشف کنم؛ یک اینترنت واقعاً متفاوت و کمتر تحت سلطه این تکسنگهای تکنیکی و فضاهایی که این روزها همه ما دائماً درگیر آن هستیم؛ جایی که میتوانستید شکافهای عجیب و غریبی برای پنهان شدن بهصورت آنلاین را پیدا کنید. من زمان زیادی را در زیرزمین خانهمان میگذراندم و وقتی همه خواب بودند در انجمنهای فیلم ترسناک و فنفیکشن پرسه میزدم. از ۱۳ سالگی شروع به نوشتن داستانهای ترسناک کردم. نکته مهم، امنیت ناشی از ناشناس بودن و امنیت خلق خودم یا آزمایش با نسخههای مختلف خودم بود که از قالب فیزیکی و هویتی که نمیتوانستم آن را کنترل کنم، جدا شده بود؛ و بهعنوان یک ترنس که برای درک خودم در ۱۳ سالگی هیچ نوع زبانی نداشتم، فضایی بهشدت دیسفوریک بود. به همین دلیل برای من مهم بود با این فیلم نهفقط درمورد ترسناک بودن، غمانگیز بودن یا تاریکی اینترنت صادق باشم، بلکه جذابیت و زیبایی را آن هم ثبت کنم.
دیسفوری ایدهای بسیار جالب است. چیزی است که میتوان بهطور ناخودآگاه در فیلم شما حس کرد، اما توضیحش سخت است. اینترنت چه چیزی دارد که آن را به مفهوم دیسفوری مرتبط میکند؟
فضایی است که میتوانید بدون یک قالب فیزیکی و بدون یک بدن در آن وجود داشته باشید. معلوم است اگر در بدن مناسبی نباشید و سعی کنید بهنوعی از خودتان فرار کنید یا خارج از محدودیتهای قالب فیزیکی در دنیای واقعی هویت جدیدی ایجاد کنید، این فضا برای شما فریبنده است. این نور تابان، بسیار بینابینی است و وقتی زندگی واقعاً شبیه یک رؤیا باشد، این نوع ظرفیت بینابینی – زمانی که احساس میکنید واقعاً زنده نیستید یا زندگی فعلی شما درواقع متعلق به کس دیگری است، کاملاً میتواند آرامشبخش باشد و این چیزی است که خیلی کم درباره آن بحث شده و ویژگی بسیار متداول دیسفوری و ترنس بودنِ سرکوبشده است. وقتی یک ویدیوی اینترنتی میسازید، از قبل تصمیم گرفتهاید خودتان را چطور در آن ویدیو ارائه کنید. من به روشهایی که همه شخصیتهای فیلم برای ارائه خودشان انتخاب میکنند و قصد قبلی آنها درمورد چیزی که از خودشان به نمایش میگذارند، علاقهمند بودم. وقتی از دیسفوری و گذار میگویید، یکی از موضوعات اصلی که درباره آن صحبت میکنید این است که چطور دیده میشوید و چطور میخواهید دیده شوید و وحشت تعبیر چیزی است که افراد ترنس به شکل منحصربهفرد آن را درک میکنند.
نام «چالش نمایشگاه جهانی» را از کجا انتخاب کردید؟ نمایشگاه جهانی واقعی بهنوعی الهامبخش شما بود؟
برای خلق این فیلم واقعاً سعی کردم به ضمیر ناخودآگاه خودم گوش کنم. شکل ارتباط با پخش خودکار فیلمها در یوتیوب از یک ویدیو به ویدیوی دیگر شاید آگاهانه نباشد، اما به روشی که فضاها در رؤیاها به هم مرتبط میشوند نزدیکتر است. واقعاً سعی کردم خودم را وارد ذهنیتی کنم که بتوانم آن را بهدرستی در فرآیند خلاقانه خودم تقلید کنم. کتابی به نام «آیندههای خیالی» خواندم که یک کتاب تئوری است و در آن از نمایشگاه جهانی بهعنوان نقطه جهش برای بحث درباره ایده آیندهای که برای خودمان تصور میکردیم، در مقابل واقعیتهایی که درنهایت وجود دارد، استفاده میکند. کتاب را خواندم و ماهها بعد در یک پیادهروی طولانی نام «ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم» به ذهنم رسید.
در فیلم تعداد زیادی از خالقان اینترنتی در دنیای واقعی حضور دارند که در ویدیوهایی که مخاطبان از «چالش نمایشگاه جهانی» میبینند، بازی میکنند. چطور با آن افراد تماس گرفتید و آن ویدیوهای ساختگی را فیلمبرداری کردید تا دنیای اینترنتی را که فیلم در آن اتفاق میافتد، توسعه دهید؟
برای من واقعاً مهم بود ویدیوهایی که در فیلم میبینیم واقعی به نظر برسند، انگار در واقعیت وجود دارند، با علاقه زیاد ساخته شدهاند و شبیه پاستیش یا پارودی نیستند، چون اگر غیرازاین بود فیلم با دنیایی که سعی در نمایش آن داشت تحقیرآمیز حرف میزد. برای من واقعاً مهم بود فیلم را با یک فرآیند جمعی که از طریق آن این نوع داستانها عملاً ساخته میشوند، باز کنم. بخش زیادی از اعتبار این کار به ابی هری، مسئول انتخاب بازیگران فیلم برمیگردد که تحقیقات زیادی درمورد این جوامع انجام داد و افرادی مانند ایوان سانتیاگو را پیدا کرد که کارهای ترسناک شگفتانگیز و در عین حال کمهزینهای در اینترنت میسازد و اساساً برای صحنهای از فیلم من چنین کاری کرد. من به دالاس، فورت ورث رفتم تا یک صحنه ۱۲ ثانیهای با نکس فیرز، یوتیوبری که خیلی دوستش دارم فیلمبرداری کنم. مهم این بود که آن صحنه را با او در خانهای که در آن زندگی میکند، با دوربینی که برای ساختن ویدیوهایش استفاده میکند فیلمبرداری کنیم و اساساً خودنگارهای از او بسازیم که بتواند در فیلم زندگی کند. هر کدام از ویدیوهایی که در فیلم میبینیم بر مبنای این که چه کسی قرار بود همکاری کند و چه چیزی میتوانست معتبرترین همکاری باشد، طراحی و برنامهریزی شد.
ازآنجاییکه بخش زیادی از فیلم از تجربیات شخصی شما در اینترنت الهام گرفته شد، بازیگر نقش کیسی را چطور انتخاب کردید؟ آنا کاب برای این نقش خیلی خوب است. درمجموع به دنبال بازیگری بودید که به شما یادآوری کند در دوران نوجوانی چه کسی بودید؟
ما به یک بازیگر گیرا نیاز داشتیم، کسی که برای ما جذاب باشد و کسی که میشد فیلم را فراتر از خیره شدن بیکلام او، در اطرافش بنا کرد. جستجوی گستردهای انجام دادیم. برای نقش کیسی به همه جنسیتها نگاه کردیم. شخصاً دو یا سه ماه هر جا را که میشد زیر و رو کردم تا بتوانم یک ستاره بالقوه برای فیلم پیدا کنم. بهطور کلی بازیگران نوجوان طوری آموزش دیدهاند که بهنوعی خود را برجسته نشان دهند، نه کسی که احساس کنید میتوانید ساعت دو صبح با ۱۴ بازدید آنلاین از ویدیوهایش با او روبرو شوید. دو روز سخت را صرف خواندن تکتک مدخلهای یوتیوب در ویکیپدیا درباره هر یوتیوبر مهم کردم، با این امید که کسی را پیدا کنم که برای بازی در نقش کیسی بهاندازه کافی گیرا باشد و بعد هدشات آنا را دیدم. من را کمی یاد بیلی آیلیش انداخت و به خودم گفتم: «اوه، ظاهر جالبی دارد.» ضمن این که یک هدشات فوقالعاده متفاوت بود، در آینه حمام گرفته شده بود و نه بهصورت حرفهای. مثل چیزی بود که کیسی در فیلم آپلود میکند. بعد ما فیلم آنا را دیدیم. ما از متقاضیان خواسته بودیم فیلمی از خودشان برایمان بفرستند، به سبک مستند، به پرسشهایی پاسخ بدهند و از خودشان بگویند و بعد یک صحنه را بازی کنند. آنا توانایی منحصربهفردی دارد؛ او خیلی طبیعی و خودِ خودش است، شخصیتی قوی دارد. نقش کیسی واقعاً به شیوهای کاملاً طبیعی و اصیل با شخص او ترکیب شد، اما او در عین حال کیفیت خارقالعادهای داشت و میتوانست هر صحنه را طوری پیش ببرد که همه ما را متحیر کند. خیلی کم پیش میآید کسی را پیدا کنید که بتواند خودش باشد و در عین حال مهارت خود را خیلی جدی بگیرد.
کیسی و جیالبی من رابطه شگفتانگیزی دارند. تقریباً اولین فرض هر بینندهای این است که رابطه آنها به سوءاستفاده ختم میشود و فیلم قطعاً این احتمال را تأیید میکند، اما کاملاً به آنجا نمیرسد. عمداً سعی داشتید این انتظارات را زیر و رو کنید؟
یکی از ایدههای اصلی فیلم ضد و نقیض بودن روابط آنلاین است. این که بدانید آدمها در هر لحظه از شما چه میخواهند خیلی سخت است. فیلم برداشتی آزاد از یک رابطه واقعی است که من بهصورت آنلاین با یک فرد خیلی مسنتر از خودم داشتم که مشابه آنچه در فیلم میبینید ضد و نقیض بود. بهاندازه کافی عجیب بود که یک مرد ۳۵ ساله با بچهای ۱۳ ساله آنلاین صحبت کند، اما آن ارتباط هرگز بهجایی نرفت که ازنظر فیزیکی صراحتاً سوءاستفاده تعبیر شود. به همین دلیل من ماندم و سؤالهای زیادی درمورد این که آن فرد به دنبال چه بود. فکر میکنم این چیزی درباره اینترنت میگوید، به شیوهای که مثل زندگی واقعی است، اما شاید به شکلی تشدیدشده. پرسشهای ما درباره این که مردم از ما چه میخواهند، پاسخهای سادهای ندارد.
درباره پایان فیلم صحبت کنید و این که چطور درنهایت داستان از دیدگاه کیسی خارج و وارد دیدگاهجیالبیمیشود – چه چیزی الهامبخش شما بود؟
آنچه آنجا اتفاق میافتد حرف فیلم است. به شیوهای مشخص به فاصله گرفتن از جوانی که زمانی بودم فکر میکردم. ضمن این که فیلم پر از راویهای غیرقابل اعتماد است. همه راوی غیرقابل اعتماد هستند چون دارند بازی میکنند و این کاری است که ما در اینترنت انجام میدهیم؛ راستش همان کاری است که ما در زندگی خود انجام میدهیم. ایده اصلی دیگر اینترنت این است که مثل یک فیلم کار نمیکند. به لحاظ روایی، هیچ تصفیه روانی وجود ندارد. ساختار سهپردهای وجود ندارد. بعضی وقتها آدمها ناپدید میشوند و شما هرگز نمیدانید هنوز زنده هستند یا نه، فقط حساب خود را پاک کردهاند، خسته شدهاند و حالا کجای زندگی هستند؟
منبع: ورایتی (ویلسون چپمن)
تماشای فیلم «ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم» در نماوا
نوشته «ما همه به نمایشگاه جهانی میرویم»؛ بلوغ و ماهیت متناقض اینترنت اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.