«کنت»؛ دیکتاتورها در تاریکی زاده میشوند
مجله نماوا، علیرضا نراقی
شب لطیف است اما، همواره در گوشههای ناپیدایش خون و خشونت نیز به راه است؛ شب لطیف است اما، هراس ناشناختهها نیز در تاریکی آن زاییده میشود؛ شب لطیف است اما، در کنجهای نهان آن آمیزشهای فساد و تباهی ممکن میشوند و دسیسهها نطفه میبندند. درست است که شب برای عاشق و شاعر، اهل خلوت و مراقبه و راز و زمزمه، مأمن زایش و آرامش و وصل است اما، در دل همین شب است که پندار و جنون و وهم نیز متولد میشوند. تاریکی همانقدر که یکدست و ناب است، تار و مبهم نیز هست؛ همانقدر که زیباست، کور کننده و مرگ آفرین نیز هست. بسیاری از آدمیان در تاریکی میمیرند؛ حتی بیشتر از مرگ در حرارتِ کشندهی گرمترین لحظهی گرمترین نقطهی زمین، اکثر مردم در تاریکی در دام مرگ گرفتار میشوند. برای همین است که همچون طردشدگان بیگناه، راهزنان، دزدان و البته شیاطین خونخوار هم، شب را امن مییابند. و البته بی حکمت نیست که شیپور اعلام امنیت دیکتاتورها نیز در شب نواخته میشد و سرودی در پی آن میآمد که شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید! در اساطیر و ادیان نیز شب جایگاه شگفتی دارد و البته یکی از مخلوقات جالب ذهن بشر یعنی خونآشام نیز در شب بر فراز آسمان به پرواز در میآید. فیلم «کنت» درباره یک خونآشام است؛ اما این خونآشام شبیه اجداد خود نیست. او اهریمنی است مضحک. او یک دیکتاتور است، دیکتاتوری که فساد را از قدرت بیشتر دوست دارد.
فیلم «کنت» ساخته پابلو لارائین شلیایی بازخوانی اساطیری یک دیکتاتوری مدرن است. اگر روند مرسوم فیلمسازی و درامپردازی آوردن شخصیتهای کهن و غیر حقیقی به جهان معاصر و واقعیت اکنونی ماست، پابلو لارائین مسیری متفاوت را پیش گرفته و دیکتاتوری مدرن را – که زمان برآمدن او زمان بر آمدن اصطلاحی رایج و متداول در ادبیات سیاسی به نام نئولیبرالیسم بوده است- به درون بستر و بافت داستانهای اساطیری برده است و او را تبدیل به نمونهای مثالین از دیکتاتوری و فساد کرده است. فیلمساز با استفاده از الگوهای داستانهای خونآشامی، قصه آگوستو پینوشه دیکتاتور نظامی شیلی بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ را به قصهای نمادین تبدیل کرده و با تخیلی آزاد به سبک کتب داستانهای مصور(Comic Books) داستان زندگی ژنرال پینوشه را با گونهها و شخصیتهای متفاوت بسیاری ترکیب کرده است. فیلم با لحنی که گاه به ادبیات پوچی و گاه به گروتسک نزدیک میشود، با وارونه کردن ارزشها و ایجاد مصنوعات دراماتیک، داستانی و نمایشی، تلاش دارد نقدی تند و تیز باشد به لیبرالیسم یا آنطور که چپگرایان نو میپسندند نقدی باشد بر نئولیبرالیسم. به همین دلیل درست یا غلط، دیکتاتورهای کهن را به پینوشه متصل میکند و در اقدامی نمادین مادر پینوشه را مارگارت تاچر نخستوزیر محافظهکار بریتانیا بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ معرفی میکند. تاچر در حقیقت مادر نئولیبرالیسم است. او به عنوان مهمترین چهرهای شناخته میشود که شکل تهاجمی و تازهای از لیبرالیسم را به شکلی آهنین اجرا کرد و به همین دلیل هم بانوی آهنین لقب گرفت. هیچ کس به اندازه تاچر مورد حمله و غضب منتقدان افکار لیبرال نبوده است. اینگونه است که با اینکه فیلم «کنت» سرشار از ایده و تخیلات نامرسوم و فانتزی است و جهان ذهنی غریبی را برسازی میکند، در باطن شبیه به یک بیانیه سیاسی رادیکال میشود که سیاست اصل و اساس راهبری آن در روایت قصه بوده است.
اما خلق جهانی تصوری و خیالانگیز بر اساس شخصیتهای تاریخی چندان ساده نیست و نسبتی تنش آلود با واقعیت و پیشفرضهای مخاطب دارد. ذهنیتگرایی در رسانه فیلم که همه چیز را عینی میکند و داستانگویی و انتقال داستان اساساً با کنش و واقعیت یافتن در آن ممکن میشود، نیازمند نوعی زورآزمایی با ابزار شکل گرفته فیلمسازی و قصه گویی در آن است. به همین دلیل مصنوعات متنوعی باید به کار برود تا قراردادهای تازه با مخاطب شکل بگیرد و داستان برای او باورپذیر و قابل همراهی شود. برای رسیدن به این مهم لارائین به همراه همکار نویسندهاش گویلرمو کالدرون فانتزیها و عوامل خلاف عادت متنوعی را در زبان و شیوه روایت به کار گرفتهاند؛ از صدای خارج از قابِ راوی که البته در نهایت کارکردی داستانی و دراماتیک پیدا میکند گرفته تا بهره بردن از زبانی معناباخته که همواره این احساس را بر میانگیزد که آدمها مسخ شدهاند و دارای روحی حقیقی و تطبیق پذیر با واقعیت نیستند. با وجود اینکه به سبب ایده و تمهیدات جالب توجه متنی، فیلمنامه فیلم «کنت» جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره ونیز را تصاحب کرده، اما کار اصلی در کارگردانی صورت گرفته است. فضای انتزاعی در جغرافیایی ناکجاآباد و غیر قابل شناسایی، استفاده متفاوت از اشیاء و بازتعریف نشانهها در داستان به نحوی که با خود داستان تعریف و فهم شوند، رویهای است که به خوبی در فیلم تمهید و تدارک دیده شده است. البته مهمترین مسئله در ساحت بصری فیلم سیاهسفید بودن آن است. در عصر رنگی شدن سینما هر نوع عدم استفاده از رنگ به معنای این است که فیلمساز تلاش دارد مفهومی فراتر از واقعیت را ارائه کند و از روزمرگی و نشانگان آشنای ذهن مخاطب فاصله بگیرد. البته این تمهید به عنصر تاریکی و شب به عنوان نشانهای بنیادین در فیلم نیز باز میگردد؛ در تاریکی است که رگها زخمی، قلبها جاکن و خونخواری دیکتاتوری فاسد ممکن میشود.
نوشته «کنت»؛ دیکتاتورها در تاریکی زاده میشوند اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.