«بالرین»؛ «MeToo» متأثر از سینمای لوک بسون
مجله نماوا، یزدان سلحشور
یک. «بالرین» به نویسندگی و کارگردانی لی چونگ هیون، فیلم فوقالعادهای از سینمای موج نوی کره جنوبی نیست اما فیلم متمایز و شاخصیست؛ به دلیلِ آمیختنِ یک حرکت جهانی با سینمای اکشن کره که عموماً شخصیتهای زن در آن، یا منفعلاند [متأثر از رویکردهای اجتماعی و فرهنگی این کشور که حتی زمانی، کشوری در حالِ توسعه هم محسوب نمیشد] یا صرفاً ستمدیده. «بالرین» در واقع آمیختگی «MeToo» با شخصیتهای فعال و تأثیرگذارِ زنِ سینمای لوک بسون است [آثاری که «دختری به نام نیکیتا» احتمالاً شاخصترین آنهاست و گرچه سینمای جهان، پیش از این فیلم هم از قهرمانان اکشن و نوآر برخوردار بوده اما پس از ساخته شدن این فیلم بود که سینمای جهان، رویکردش را به چنین قهرمانانی کلاً عوض کرد]؛ اثری که گرچه در IMDb امتیازی بالاتر از ۶.۲ را [با ۸ هزار رأی] به دست نیاورده اما از منتقدانِ سینمایی Rotten Tomatoes صد درصدِ رضایت را کسب کرده است.
دو. در نگاه نخست، «بالرین» صرفاً اثری اکشن است با رویکردهای نوآر، که بخشی از جریان «نوآر زنانه» سینمای امروز جهان است؛ جریانی که در آن قوانین نوآر، تغییری نکرده فقط جهان مردانه بدل به جهانی زنانه شده که این بار، مردان در آن، یا منفعلاند یا سربار یا اغواگرانی که باعث سقوط زنان میشوند اما فقط همین نیست یعنی فقط شاهد یک اکشنِ انتقامی زنانه نیستیم؛ این بار با شخصیت زن اکشنی روبروییم که میخواهد انتقام زنانی را بگیرد، که در بردهداری نوینِ جهان، توسط شبکههای اجتماعی بدل به برده میشوند. از این جهت، «بالرین» نه تنها اثری شاخص در سینمای کره که اثری قابلِ توجه در متنِ حرکت جهانی «MeToo»ست.
سه. بیاییم کمی با آرای منتقدان Rotten Tomatoesدربارهی این فیلم آشنا شویم:
الیوت کالینز: آنقدرها هم پالوده نیست، اما خوب است دیگر! جان ویک [یک فرنچایز چندرسانهای اکشن، دلهرهآور و نئو-نوآر آمریکاییست که به کارگردانی چاد استاهلسکی و نویسندگی دریک کولستاد خلق شده (نکتهی جالباش این است که دنبالهی این سری سینمایی هم «بالرین» نام دارد به کارگردانی لن وایزمن که در ۲۰۲۴ منتشر خواهد شد)] با Kill Bill [بیل را بکش (Kill Bill) چهارمین ساخته کوئنتین تارانتینوست. این فیلم در دو قسمت مجزای بیل را بکش بخش ۱ (پاییز ۲۰۰۳) و بیل را بکش بخش ۲ (بهار ۲۰۰۴) منتشر شد] ملاقات میکند! جون جونگ سو باورنکردنی بود [همچنین با نام ریچل جون (Rachel Jun) نیز شناخته میشود. او به خاطر نقش هه-می در فیلم سوزاندن (۲۰۱۸) شناخته میشود؛ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در پنجاه و هفتمین جوایز هنری بکسانگ برای بازی در فیلم دلهرهآور تماس (۲۰۲۰)] و کیم جی هون [بیشتر به عنوان بازیگر مجموعههای تلویزیونی شناخته میشود و «بالرین» سومین فیلم سینمایی کارنامه اوست] به عنوان شخصیت شرور عالیست؛ مبارزات بیرحمانه ، موسیقی متن شگفت انگیز؛ برو این فیلم را تماشا کن!
ریکاردو گالیگوس: شاید داستان آن ساده باشد اما حال و هوای آن، نمایش سمعی و بصری و شخصیت مرکزی آن استثناییست.
جیمز مارش: یک تمرین ساده و بیتردید در اکشنی پر از نئون و خون که باید طرفداران این ژانر را راضی کند؛ علیرغم غیابِ اصالت ژانر در این اولین نمایش جذاب لی[لی چونگ هیون].
سارا موزنیکی: بالرین لی چونگ هیون یک افزوده مناسب به ژانر اکشن است، البته با طرحی [پیرنگی یا پلاتی] کمی فراموششدنی. چیزی که فراموش شدنی نیست این است که جون جونگ سو در صحنههایش بیرحمانه عمل میکند.
روهان ناهار: جلوههای بصری نئون و موسیقی متن تحسینبرانگیز، تریلر انتقامجویانه کرهای نتفلیکس را ارتقا میدهد که [این نکته] به جای طرح داستانی، به نفع حالات ناب است.
جاناتان ویلسون: مطمئناً یک فیلم اکشن هیجانانگیز در اینجا وجود دارد، در مورد آن اشتباه نکنید، اما در یک لحظه عبور میکند و پس از تمام شدن، دلیل کمی برای فکر کردن به آن وجود دارد.
کیسی چونگ: دوربین لی چونگ هیون، دیوانهوار، تنش را تشدید کرد و به اکشن احساس فوریت داد.
پرامیت چاترجی: بالرین یکی از زیباترین فیلمهای سال است و برخی از بهترین اکشنهایی را که تا به حال دیدهام، در خود دارد.
چهار. باز هم تکرار میکنم که این فیلم، اثر فوقالعادهای از سینمای کره نیست که در چند دهه اخیر، چند فیلم درخشان را از آن شاهد بودهایم اما «فیلم اولی» موفقیست که کارگردانش مرز سکون و حرکت را به خوبی میشناسد و در تلفیق درام و اکشن موفق است. «بالرین» در «کفِ کیفی» سینمای کره قرار دارد با این همه، این «کف کیفی» در قیاس با «سقفِ کیفی» [مثلاً در قیاس با سینمای ایران] فاصلهی عجیب و غریبی ندارد و این خصوصیتِ سینمای کلیه کشورهاییست که «صنعت سینما» دارند. [ما متأسفانه در ایران از نعمت چنین سینمایی محرومایم و «سقفِ کیفی» سینمای ایران، گاهی شگفتانگیز است و «کفِ کیفی» آن، اغلب رقتانگیز.]
پنج. داستان این فیلم، اگر بنا بود در کشورهای توسعهیافته شکل بگیرد، محتملاً یا با باندهای قاچاق انسان گره میخورد یا با اعتیاد به مواد مخدرِ قربانیان، اما در کشوری چون کره جنوبی که هنوز فاصلهی پیشرفت صنعتیاش با ارتقای فرهنگی و اجتماعیاش، فاصلهی معناداریست، نیازی به ایدههای کمکی یادشده نیست. این فیلم، شدیداً «بومی»ست و متناسب با بسترِ اجتماعیای که داستان در آن شکل گرفته است. گنگسترهای این فیلم، شباهتی با گنگسترهای کشورهای توسعهیافته ندارند حتی در قیاس با گنگسترهای سینمای چین یا هنگکنگ، هنوز در سطح «خلافکارانِ محلی جوامع آسیایی نیمقرن قبل» ماندهاند گرچه نوع خشونتشان، امروزیست؛ در عینِ حال، از «ساختاری بدوی» و سازماندهی بهشدت سادهای برخوردارند که نشانهی هوشی زیرِ متوسط است. نکتهی مهم شاید این باشد، که با چنین شخصیتها و وضعیتی، جمع کردنِ اثری پستمدرن که بتواند در سطح بینالمللی دارای جذابیت باشد، واقعاً دشوار است گرچه در نگاه نخست این طور به نظر برسد، که با فیلم راحتی روبروییم.
شش. ساختنِ یک اکشن موفق که در عینِ حال از درام مستحکمی هم برخوردار باشد، حتی برای حرفهایها هم کار آسانی نیست چه رسد به کارگردانی که کار اولش است [ببینید در سینمای امریکا یا اروپا، هر سال چقدر اکشن بد ساخته میشود و سال به سال هم، اوضاع بدتر میشود] «بالرین»، تا اینجای کار، برندهی بازیست حتی اگر در IMDb امتیازش چندان بالا نباشد؛ مخاطبِ خودش را دارد و با رویکرد اجتماعی زمانهی خودش هم هماهنگ است؛ فقط میماند این نکتهی مهم، که کار برای ساختن فیلم بعدی کارگرداناش، دیگر به این سادگیها پیش نخواهد رفت. شاید باید از حالا دعا کنیم که فیلم بعدی لی چونگ هیون، لااقل به اندازهی همین فیلم خوب باشد!
نوشته «بالرین»؛ «MeToo» متأثر از سینمای لوک بسون اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.