«بعد از اینجا به کجا حمله کنیم»؛ رهآوردهایی از فتوحات سرخوشانه
مجله نماوا، علیرضا نراقی
هیچ حملهای موفقیتآمیز نیست. درست است که مایکل مور در مستند سال ۲۰۱۵ خود «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» آمریکا را تنها در حملاتش پس از جنگ جهانی دوم شکست خورده مینامد، اما واقعیت این است که هیچ حملهای موفقیتآمیز نیست و هر حملهای نتایج دردناکِ نامنتظرِ خاصِ خود را خواهد داشت؛ چرا که جنگ همچون طوفان، کودکان ناهمگون میزاید. جنگها حرکت را در درد حبس، سلامت را در جراحت ناممکن و امید را در مرگ دفن میکنند.
حال مایکل مور سوار بر ناوگان رونالد ریگان (چهلمین رئیس جمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ که گرایشات راستگرایانه داشت) از ایتالیا شروع میکند و به چندین کشور حمله میکند تا آنها را از طریق گرفتن ایدههای خوبشان، فتح کند. او در این فتوحات شیرین، معصومانه و در عین حال روشنگر و تأملبرانگیز، در پی بازاندیشی به نقصانهای کشور خود، بر مبنای نقاط مثبت اجتماعی و سیاسی کشورهای دیگر است. او فتوحاتی ضد فتح دارد، او از طریق حمله تکنفره با پرچم کشورش سوار بر ناوگان ریگان، خود و کشورش را در معرض فتح قرار میدهد. مور در پی کشف بهترینهای کشور مورد حمله، برای اصلاح بدترینها در کشور خود است.
هیچ حملهای برای اصلاح نیست و هر نوع حملهای، راهی است برای فرار از مسئله از طریق تولید و بازتولید خشم و خشونت. راه اصلاح از ویرانی نمیگذرد و برای همین است که خشم و خشونت اصلاح را ناکارآمد میپندارد و ساختن را متوهمانه از ویرانی و فرایند نابودسازی طلب میکند. مایکل مور مستندسازی است که همواره با موضوعات حاد اجتماعی و سیاسی کشورش کار میکند. او در بطن مسائل جامعه و زندگی هر روزه، سیاست را بازشناسی میکند و اینگونه ریشههای مصیبت را در لایههای مختلف تاریخی و اجتماعی و مناسبات مردم عادی پیش چشم میآورد. در «بولینگ برای کلمباین» مسئله تیراندازی نوجوانان را چنان تعمق میبخشد، که ردپای سیاست را در جنایات مدرسهها آشکار میسازد و نشان میدهد که چگونه نه تنها قربانیان تیراندازی در مدارس آمریکا، که قاتلان آن جنایات نیز قربانی سیاست و اشتباهات تاریخی کشورشان شدهاند. او منتقدی رادیکال است؛ از آن منتقدانی که کمتر حکومتی در جهان تاب او را خواهد داشت.
در «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» مور تشریح میکند که فراموشی اشتباهات خود بدترین و مخربترین اشتباه است. اشتباهات ما همواره باید پیش چشم باشد و برای همین آزادی بیان و نقد رادیکال ضروری است. این نکته در فیلم به واسطه تجربه آلمان توضیح داده میشود. آلمان ها جنایات کشور خود در دوران هیتلر را نه تنها فراموش نمیکنند، بلکه به شیوههای مختلف یادآوری میکنند. یادواره قربانیان هیتلر در همه جا هست. روی تابلوهای خیابانها جملات تبعیض آمیز و فرامین رایش سوم عله یهودیان یادآوری میشود، تا یادگیری از گذشته جای شرم بنشیند. در مدارس، آن جنایت تاریخی با همه عواطف تلخ و دردآورش تدریس میشود تا وجدان در نسلهای بعدی هم بیدار بماند و اشتباهات گذشته با شیفتگی تکرار نشود.
مستندهای مایکل مور منحصر به فرد و تألیفی هستند، به این معنا که مور سبک خود را در سینمای مستند ابداع کرده است و رویکرد و دوربینش به شیوه خاص خودش وارد مسائل میشود. مستندهای مور را به سادگی میتوان با آداب تجربه سرگرمی دید، همچون یک اثر کمدی بازیگوش و سرخوش. میتوان خندید و باز هم خندید و باز هم خندید و در عین حال در لحظاتی نامنتظر به فکر فرو رفت، زخم را خاراند و درد کشید. او نمونه بارزی از طنز عمیق و روشنگر ژورنالیستی است، که انتقاد در کنه آن حضور دارد. ریتم آثار او فزاینده و فضای آثارش گرم و گیراست. مور با روایت خود، با حضور خود و با نوع تعاملش، صمیمیت ایجاد میکند و این صمیمیت پیوندی بی آلایش میان آدمهای فیلم و مخاطب به وجود میآورد. او با یک تیشرت، کلاه گپ و جینی گشاد و کهنه، کشورها را در مینوردد و همانطور که با یک نانوا، آشپز، معلم و زندانبان به طنازی مشغول میشود، با وزیر و رئیسجمهور و به طور کلی قدرتمندان گرم میگیرد. گاه خود را به خُل و چِلی میزند، سرزمینش را دست میاندازد، ناباورانه به چیزهای ساده توجه میکند و خوبیها را برجسته میسازد؛ با کلهشقی و بیپروایی و حتی پردهدری نقد میکند و تراژدیهای حقیقی را در رگهای جوشان اثرش جاری میسازد.
مور از پیچیدهترین مسائل اقتصادی و سیاسی در همه آثارش با سادگی و درکی عرفی حرف میزند، تا مسئله در عین دقت شفاف باشد. نمونه اعلای این آگاهی بخشی نرم را میتوان در «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» ساخته او در سال ۲۰۰۹ دید. مور آنجا تاریخ یکی از مهمترین ایدههای سیاسی-اقتصادی دوران ما را به شکلی ملموس برای مخاطب تشریح میکند و از رازهایی عینیت یافته درباره لیبرالیسم پردهبرداری میکند. در «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» ایدهها خردتر و به تعداد کشورها متنوع است؛ این تئوریها قانون عادلانه کار و حقوق کارگران در ایتالیا، کیفیت غذا و آموزش خوردن و ارتباط جنسی در مدارس فرانسه، دانشگاه بدون شهریه در اسلوونی، فضای کار و خدمات سلامت عمومی در آلمان، حقوق زن، قانون سقط جنین و اسلامگرایی روادار در تونس و… را شامل میشود و به موازات تشریح ایدهها و نوع عملی ساختن آنها در هر کشور، نواقص موجود در همان موضوع در آمریکا تصویر میشود و مور آن ایده را به قول خودش میدزدد تا به کشورش ببرد. مور در زیر لایه همه این رهآوردهای پرارزش، نشان میدهد که کشور قدرتمندش، در نگاه تجاری صرف و رقابت طاقتفرسا و سبک زیست مخرب مردمانش، زیباییهای زندگیِ آرام را در اضطرابی مداوم و هر روزه مستحیل ساخته است.
از نقاط قوت کار مایکل مور نوع استدلال و پیوست موضوعات است. او کار مستندسازی را همچون یک تحقیق زنده و پویا پی میگیرد و خطوط نامرئی ارتباطی که میان موضوعات وجود دارد را کشف و آشکار میسازد. مثلاً او به میانجی جرمزدایی از مصرف هرگونه مخدر در پرتقال، که نتیجهاش کاهش مصرف مواد بوده، نشان میدهد که چگونه در امریکا مبارزه سرسختانه با موادمخدر، به مسئله بردهداری و سپس تبعیض و سرکوب رنگینپوستان، خاصه سیاهان گره خورده است. در منظری دیگر در زندانهای نروژ که بیشتر شبیه به اردوگاههایی تجهیز شده و مفرح برای توسعه فردی هستند، مور نشان میدهد که چگونه ایده زندان آنطور که در آمریکا- و اغلب کشورهای جهان- وجود دارد به جای بازپروری مجرم و اصلاح ذهنیت او، بر احساس مخرب انتقام بنا شده است و همین باعث میشود که چرخه نفرت، خشونت و طرد، اکثریت زندانیان امریکایی را کمتر از پنج سال دوباره به زندان بازگرداند. مور گاه تنها با سیاست و مسائل جمعی کار نمیکند، پا را فراتر میگذارد و رابطه موضوعات کشف شدهاش را با خصلتها و باورهای فردی نمایان میسازد و تأثیر آنها را در روحیات و تصمیمات جمعی نشان میدهد. مایکل مور موفق میشود به واسطه پیدا کردن روابط پنهانی و پیوست موضوعات به یکدیگر، درکی تازه از تاریخ و نقاط عطف آن ایجاد کند.
در «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» مایکل مور با پرچم کشورش سفر میکند و پرچم را در هر جایی که ایدهای را کسب کرده، جا میگذارد، تا بگوید ما از طریق یادگیری و همکاری با دیگران است که میتوانیم فتحی واقعی داشته باشیم و تاریخ فتوحات جنگی چیزی جز تاریخ جدایی و نفرت نیست. حملات جنگی تاریخ تحقیر است نه شکوه. درست است که او کشورش را با تندترین الفاظ نقد میکند و در پیش مردمان دیگر کشورها، نقصها و کمبودهای کشورش را به شکلی تحقیرآمیز افشا میسازد، اما هر نگاه بالغ و حقیقتجویی، دلسوزی و عشقی که پشت این نقد و تحقیر به سرزمین وجود دارد را، درک میکند. مایکل مور در صمیمیت بینظیر و رویکرد بازیگوشانه خود، در میان آداب لذت بردن و تاب خورد در سرگرمی، برایمان بینش میسازد. با دیدن آثارش و به طور خاص «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» به سبب تنوع موضوعی و جذابیتهای متعددی که دارد، در ضیافتی از ایدههای تازه قرار میگیرم که رهآوردهایی ضروری برای خودمان و سرزمینمان دارد.
تماشای «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم» در نماوا
نوشته «بعد از اینجا به کجا حمله کنیم»؛ رهآوردهایی از فتوحات سرخوشانه اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.