«آناتومی یک سقوط»؛ وقایعنگاری یک فروپاشی
مجله نماوا، سحر عصرآزاد
فیلم سینمایی «آناتومی یک سقوط» یک درام دادگاهی مبتنی بر مرگ مرموز یک نویسنده و قرار گرفتن همسرش در مظان اتهام است. اما در لایه درونی کنکاشی است در مرگ تدریجی رابطه این زوج نویسنده تا نقطه فروپاشی که سقوط مرد، استعارهای از آن است.
ژوستین تریه؛ نویسنده و کارگردان فرانسوی پس از ساخت چند فیلم کوتاه و بلند سینمایی همچون درام دادگاهی «ویکتوریا» و «پیشگو»، تازهترین اثر خود را بر مبنای فیلمنامهای به قلم خودش و آرتور هراری ساخته که در نگارش فیلمنامه «پیشگو» هم مشارکت داشته است.
فیلمی که در هفتاد و ششمین جشنواره کن ۲۰۲۳ در چند رشته نامزد شد و جوایزی به دست آورد که مهمترین آنها نخل طلای کن بود. همچنین میتوان به حضور موفق این اثر در جشنوارههای بروکسل، سیدنی، … و نامزدی در جوایز قریب الوقوع گلدن گلوب ۲۰۲۴ اشاره کرد.
فیلم «آناتومی یک سقوط» با مصاحبه یک خبرنگار؛ زوئی سولیدور (کامیل رودرفورد) و یک نویسنده؛ زاندرا وویتر (زاندرا هولر) در خانهای کوهستانی آغاز میشود که صدای گوشخراش موسیقی شوهر نویسندهاش؛ ساموئل مالسکی (ساموئل تیس) از طبقه بالا، مزاحم روند گفتگو میشود.
گفتگویی که بیش از آنکه اطلاعاتی درباره زاندرا بدهد، کنجکاوی او را به بهانه طبع نویسندگی متوجه دختر خبرنگار کرده و نهایتاً مصاحبه به موقعیت دیگری موکول میشود. درحالیکه هدف زیرپوستی ساموئل به شکل غیرمستقیم تأمین شده؛ برهم زدن مصاحبه و جو صمیمی بین زاندرا و زوئی.
فیلمساز در ادامه از پاسخ به انتظار ایجاد شده در مخاطب برای به تصویر کشیدن یک مواجهه/ درگیری بین زاندرا و ساموئل پرهیز کرده و دوربین را همراه با زوئی از خانه کوهستانی خارج میکند تا شاهد مشایعت زاندرا باشیم.
در ادامه هم دوربین بیرون از خانه منتظر میماند تا پسرک کم بینای این زوج؛ دنیل (میلو ماچادو گرانر) و سگش؛ اسنوپ برای پیاده روی روزانه روانه شوند. پیاده روی که بعدتر میفهمیم عادت همیشگی او برای حضور نداشتن در فضای درگیری پدر و مادر است!
نشانههای منتهی به رویداد بعدی در لایه زیرین درام به گونهای چند پهلو کاشته شدهاند تا وقتی دنیل و اسنوپ در بازگشت، با جسد سقوط کرده ساموئل (اولین مواجهه ما با او) در میان برفِ زیر ایوان خانه مواجه شده و زاندرای بیخبر از حادثه را صدا میکند، ذهن مخاطب تئوریهای مختلف را برای کشف حقیقت بازنمایی کند.
به این ترتیب فیلمساز از همان دقایق ابتدایی مخاطب را به عنوان شاهد/ ناظر در جریان پروندهای جنایی قرار داده که اطلاعات و دادههای آن به شکلی کنترل شده و حساب شده در اختیار او قرار گرفته است.
به گفته بهتر این درام دادگاهی مخاطب را به شکلی همه جانبه درگیر پروندهای میکند که قبل از وقوع این مرگ محوری برای او آغاز شده، چه بسا قبل از آغاز فیلم؛ آنهم به واسطه انتخاب عنوان فیلم (آناتومی یک سقوط) نه یک قتل و نه …
درواقع با اینکه زاویه نگاه فیلم و فیلمساز از ابتدا با انتخاب عنوان (سقوط) برای مرگ ساموئل برجسته شده اما کلیت فیلمنامه و درام به گونهای طراحی و چیده شده که همین دیدگاه نیز قطعیت پیدا نکند بلکه به چالش کشیده شود و مخاطب به گونهای پویا این روند را تا رسیدن به پاسخی مطابق با استدلال های عینی فیلم و ذهنی خود، پیگیری کند.
از این پس موقعیت زاندرا به عنوان مظنون به قتل ساموئل لحظه به لحظه بغرنجتر شده و شواهد علیه او شدت میگیرند تا به همان نسبت گزینه خودکشی زیر سوال برود. محتملترین گزینهای که زاندرا برای اثبات آن در پی افسردگی و سرخوردگی ساموئل از خلق و نوشتن، مجبور به افشای آن و آنچه زیر پوست رابطهشان جریان داشته، میشود.
به گفته بهتر دادگاهی که در چهار جلسه به بسط و گسترش زیرلایه رابطه این زوج و رویدادهای روز حادثه با تکیه بر شواهد و اظهارات شاهدان جریان دارد، در سطحی دیگر در حال کالبدشکافی کاراکترهای این زوج نویسنده و کیفیت رابطه آنها در گذر زمان و مواجهه با حوادث و اتفاق هایِ مختلفِ از سرگذشته است.
از تغییرات شهر و جغرافیا تا حادثه منجر به نابینایی/ کم بینایی دنیل، از کمال گرایی و سرخوردگی ساموئل تا فرصتطلبی و انعطافپذیری زاندرا برای نوشتن و … همه آنچه این زن را به خلاقیت و خلق و مرد را به رکود و سکون سوق داده است.
روایتی از لایههای پنهانِ منجر به فروپاشی رابطه این زوج که حتی از فرزندشان پوشیده مانده اما همچون برزخ این خانواده، به بهانه دادگاه برای همگان آشکار میشود.
در چنین موقعیتی است که نه تنها ما و حاضران بلکه دنیل نیز با سویههایی ترسناک این زوج (به عنوان زوجی نمونهوار) مواجه میشویم که به واسطه نبود ساموئل و حضور زاندرا، انگشت اتهام متوجه زن و او را تبدیل به موجودی غیرموجه در همه شئون زندگی میکند؛ حتی مادرانگی که در ادامه از او سلب میشود!
فیلمساز در این روند با تکیه بر جزئیات یک درام دادگاهی تلاش کرده بازنمایی واقعی از روند پرونده در جلسات دادگاه داشته باشد که این مهم را در محدودهای که مخاطب را به سنتز مورد نظر خود برساند، به بهترین نحو انجام میدهد و پرسشهای مورد نظر را در ذهن او میکارد.
روندی که با معدود راهکارهای دراماتیک ممکن برای ارائه اطلاعات مربوط به گذشته انجام شده و تکیه بر صدای ضبط شده زوج که مقاطعی از رابطه و درگیری آنها را تصویرسازی میکند، از آن جمله است.
حضور دنیل به عنوان یک پسر نوجوان کمبینا باهوش ذاتی که حسهای دیگر او به شدت تقویت شده، مولفهای تعیین کننده در به چالش کشیدن قضاوت و دیدگاه مخاطب است که ما را وارد بازی تمایز حقیقت از واقعیت میکند.
چالشی که او با حضور در جلسات دادگاه؛ علیرغم نظر رئیس دادگاه و با تکیه بر هوش شنیداری خود آن را تجربه میکند و به واسطه آزمودن تئوری خود با مسموم کردن سگ با قرص آسپرین، خودش را برای آزمون بزرگ زندگیاش که خداحافظی با معصومیت کودکی و ورود به جهان تزویر بزرگسالی است، آماده میکند.
جهانی که دنیل را به این باور میرساند که برای تحت تأثیر قرار دادن دادگاه، روایتی خودساخته از گفتگو با پدر بسازد تا بتواند مادر را تبرئه کرده و به خانه بازگرداند. فلاش بکی که فیلمساز از تصویرسازی این روایت ثبت کرده، با ظرافت و هوشمندی در فرم و ساختار روایی و تصویری، غیرواقعی بودن آن را به گونهای غیرمستقیم نشانهگذاری میکند.
فیلم «آناتومی یک سقوط» توانسته وقایع نگاری جزئی نگرانه فروپاشی یک رابطه را با ظرافت بر بستر یک درام جنایی/ معمایی/ دادگاهی با محوریت یک رویداد مرگ محوری به گونهای جانمایی کند که در انتها با وجود رسیدن به یک پاسخ ظاهراً مشخص و واقعی، هیچ چیز قطعی نباشد و مخاطب را در سکانس پایانیِ تنهایی کاراکتر زاندرا (از معدود سکانسهای تکی)، در عطش نشانهای از قلبِ واقعیتِ ظاهراً تثبیت شده میخکوب کند؛ حتی پس از پایان تیتراژ! چه کسی میداند حقیقت چیست؟!
تماشای «آناتومی یک سقوط» در نماوا
نوشته «آناتومی یک سقوط»؛ وقایعنگاری یک فروپاشی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.