«پریسیلا»؛ عروسک خانگی
مجله نماوا، سحر عصرآزاد
فیلم سینمایی «پریسیلا» یک درام زندگینامه ای از دوران اوج و فرود زنی است که در سایه روشن همجواری با یک سلبریتی به بلوغ و خودآگاهی میرسد. درامی که لحن روایی و بصری خود را متناسب با درونگرایی این زن بر مدار سکوت، نظارهگری و طمأنینه پیش میبرد تا مخاطب را به شیوهای شخصی در این تجربه همراه کند.
سوفیا کوپولا؛ نویسنده، کارگردان، بازیگر و تهیهکننده آمریکایی در طول چهار دهه فیلمسازی آثاری قابل تأمل ساخته که همواره کنجکاوی برانگیز بودهاند. از مهمترین آنها میتوان به «خودکشی باکرهها»، «گمشده در ترجمه»، «ماری آنتوانت» و «فریب خورده» اشاره کرد.
فیلمسازی که نگاه عمیق جزئی نگرانه او به زن و جهان زنانه؛ چه وقتی یک کاراکتر واقعی را محور قرار داده، چه آن هنگام که درامی مبتنی بر تخیل و درام پردازی را به تصویر کشیده، به آثارش تشخصی منحصر به فرد نه لزوماً همه پسند داده است.
مصداق این ویژگی را میتوان تازهترین فیلم او؛ «پریسیلا» دانست. یک درام بیوگرافی مبتنی بر کتاب خاطرات پریسیلا آن واگنر/ بیولیو/ پریسلی از زندگی مشترک با سلطان راک اند رول؛ الویس پریسلی با عنوان «الویس و من».
فیلم به رسم مألوف آثار زندگینامهای قرار نیست به زوایای پیدا و پنهان زندگی و شخصیت یک کاراکتر مطرح در جهان واقعی به واسطه بازنمایی نقاط اوج و فرود زندگی او در روندی خطی بپردازد. بلکه شخصیتی را محور درام قرار داده که همواره زیر سایه این اسطوره موسیقی مغفول مانده و به عنوان (همسر الویس) از او یاد شده بدون آنکه هویتی مستقل بیابد؛ هرچند رابطه آنها از آشنایی تا ازدواج و نهایتاً جدایی تنها ۱۴ سال طول کشیده است.
«پریسیلا» به همین مقطع زمانی ۱۴ ساله میپردازد؛ از سال ۱۹۵۹ میلادی که این دختر نوجوان ۱۴ ساله در آلمان غربی مورد توجه ستاره محبوب راک اند رول قرار گرفت. جوانی ۲۴ ساله که دوران سربازی تبعیدگون و مرگ مادر او را تبدیل به یک آمریکایی تنها و غمگین در کشوری غریب کرده بود.
انتخاب این زاویه نگاه به مقطعی از زندگی الویس (جیکوب اِلوردی) به گونهای که خود در مرکز درام نباشد بلکه به واسطه کنکاش در زندگی شخصیت پیرامونی او (در جهان واقعی) یعنی پریسیلا (کیلی اسپینی)، نوری به زوایایی نادیده از کاراکتر واقعیاش تابانده شود، رویکردی هوشمندانه است که منجر به ثبت تصویری تازه، غیرکلیشهای و خاکستری از این بت موسیقی شده است.
در واقع فیلمساز بدون آنکه روند تغییر و تحول کاراکتر پریسیلا را به واسطه ترسیم زندگی تنگاتنگ و رابطه متشنج با الویس بزرگنمایی و برجسته کند، با مکث و تأمل بر تنهایی و تک افتادگی او در زندگی و ریتمی آهسته، مخاطب را به بطن و زیرلایه این رابطه ناهمگون هدایت میکند.
رابطهای که او را از یک دختر نوجوان خام، عاشق و فرمانبردار به یک زن بالغ، خودآگاه و قوی تبدیل میکند تا در برابر سویه بیمار این عشق بایستد و با وجود علاقهای که دارد، خانه و الویس را ترک کند.
نکته مهمتر اینکه فیلمساز به تأسی از کاراکتر غیرجنجالی و درونگرای پریسیلا، این روند را در سکوت، سکون و با کمترین دیالوگ و برونریزی، به واسطه بازتاب گرههای درونی این رابطه در رفتارهای ساده و معمولی و روزمره نهادینه و در ذهن مخاطب ثبت میکند.
مثل جایی که در خلوت بالش بازی کودکانه، الویس ضربه محکمی در پاسخ به ضربه پریسیلا میزند که منجر به آسیب دیدگی او میشود و دختر جوان این جمله کلیدی را زمزمه میکند (تو در هر بازی باید ببری، نمیتونی ببازی!)
این کدهای رفتارشناسانه کاربردی در طول فیلم کاشته شدهاند تا مسیر عبور پریسیلا را نشانهگذاری کنند. مسیر عبور از شمایل دخترکی که شیفتهوار به گریسلند پای گذاشت و عروسک خانگی سلطان راک اند رول شد تا تبدیل شدن به زنی بالغ که نقطه پایان را بر این عشق بیمارگون نهاد و این خانه و زندگی رویایی را ترک کرد.
با تکیه بر تغییر همین شمایل است که فیلم از همان تیتراژ با تکیه بر نماهایی نمایشی از خودآرایی و تأکید بر جلوههای زنانه پریسیلا آغاز میشود تا او را در قاب عروسک خانگی با ظرافت قاب کند و از همینجا زاویه نگاه متمایز اثر را برای ترسیم چگونگی تغییر این شمایل در همه جزئیات بسط دهد.
به همین ترتیب است که فیلم با حرکت به موازات پریسیلا؛ الویس، روابط و مناسبات و جهان و آدم های پیرامون او را ترسیم میکند تا تصویری رئال و بدون جانبداری و اغراق از سبک زندگی با سلبریتی محبوب چندین دهه ثبت کند.
در چنین شرایطی است که کاراکترها بدون قضاوت شدن با همه نقاط ضعف و قوت واقعی خود، روح مخاطب را لمس کرده و با او ارتباط برقرار میکنند؛ حالا میتواند دوستشان داشته باشد یا نه ولی به سختی میتواند آنها را محکوم کند!
در عین حال فیلمساز با هوشمندی بدون آنکه شمایل اسطورهای الویس را خدشهدار کند، به نقاط ضعف شخصیتی و رفتاری او به شکلی موجز و گذرا پرداخته تا با زیاده روی در محق جلوه دادن پریسیلا، بنیان این عشق ناهمگون را که بر پایه جاذبههای الویس (هرچند مردسالارانه و مستبدانه) استوار است، زیر سوال نبرد.
همه این ملاحظات در کنار وامداری به منبع اقتباس، احترام به راوی زنده این کتاب بیوگرافی و قهرمان پیشبرنده فیلم و البته محبوبیت الویس باعث شده فیلمساز تا حدی دست به عصا حرکت کند. البته او توانسته هوشمندانه این شرایط را تبدیل به ویژگی منحصر به فرد اثر خود کند که دچار نوعی سکون، ملایمت، استمرار و آرامش از جنس قهرمان اثر است و به این فیلم ورای اصول و قواعد درام نوعی تشخص و زبان روایی و بصری داده است.
فیلمی که به اندازه و در دوزی مناسب از دستمایه های رئال خود بهره میبرد تا از یک اثر فمینیستی عیان و خودافشاگرانه صرف فاصله گرفته و مخاطب را به کنکاش در لایه های زیرین درام، روابط و کاراکترها و آنچه به زبان و تصویر درنمیآید، وادارد که طبعاً اثر و بازخورد آن در مخاطبانی محدودتر اما عمیقتر خواهد بود.
نوشته «پریسیلا»؛ عروسک خانگی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.