«وانکا»؛ محصول مشترک چارلز دیکنز و رولد دال
مجله نماوا، یزدان سلحشور
یک. شخصاً از طرفداران ژانر موزیکال نیستم [حتی از میان آثار کلاسیک سینما هم، تعداد کمی از موزیکالها را دوست دارم با این که معتقدم کلاً سینمای کلاسیک کار بد ندارد!] بنابراین اگر از طرفدارانِ سرسخت آثار «رولد دال» نبودم، احتمالاً به رغم محبوبیت بالای فیلم «وانکا»، از دیدناش چشمپوشی میکردم! اما الان خیلی خوشحالم که فریبِ سلیقهی ژانری خودم را نخوردم و این فیلم را [که بسیار متفاوت است با دو اقتباس پیشینِ «چارلی و کارخانه شکلاتسازی»] دیدم؛ وقتی میگویم متفاوت است، منظورم این نیست که قصهاش متفاوت است که طبیعتاً باید باشد چون به ماجراهای پیش از روایت این رمان فوقالعاده میپردازد؛ منظورم از تفاوت، افزوده شدن نگرشی تازه به شیوه روایتگری «رولد دال» است که در ۱۹۹۰ جهان را ترک گفت و طبیعتاً در شکلگیری این نسخه تازه، نقشی نداشته با این همه فیلمنامهنویسانِ این فیلم، نه تنها «شیوه روایتگری» رولد دال را با تمام خصوصیاتی که میشناسیم، در این کار بازآفرینی کردهاند که با بازگشت به ریشههای رمان اصلی، تلاش «رولد دال» را برای بازآفرینی پستمدرنیستی آثار «چارلز دیکنز» پاس داشتهاند. «سایمن فارنابی» و «پل کینگ» [هر دو به عنوان فیلمنامهنویس و دومی، همچنین به عنوان کارگردان] در این پاسداشت، به سراغ مشهورترین اثر «دیکنز» رفتهاند و در عینِ ساختِ «پیشدرآمد»ی برای «چارلی و کارخانه شکلاتسازی»، یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی «الیور توئیست» را خلق کردهاند.
دو. این فیلم مقدمهایست بر فیلم «ویلی وانکا و کارخانه شکلاتسازی/ ۱۹۷۱» به کارگردانی «مل استوارت» که مهمترین فیلم کارنامهاش همین فیلم است و فیلم خوبیست اما اگر رمان «رولد دال» را خوانده باشید، شباهت اندکی به رمان دارد مخصوصاً در شخصیتپردازی «ویلی وانکا» که در رمان «دال» بسیار تلخاندیش است [از نظر وفاداری به «جانمایه»ی رمان، فیلم بعدی (۲۰۰۵) که ساختهی «تیم برتون» است، مسلماً ارجحیت دارد به این فیلم]؛ شخصیت «وانکا»ی فعلی با بازی خوب «تیموتی شالامی»، سازگاری بسیار زیادی با شخصیت فیلم اول با بازی [قابلِ توجه] «جین وایلدر» که آدمی خوشبینیست و بسیار متفاوت است با شخصیت فیلم دوم با بازی درخشان «جانی دپ» که آدمی به آخرِ خط رسیده است و تقریباً یک «پوچگرا» از نوع «یونسکو»یی آن است [اوژن یونسکو (fr:Eugène Ionesco) (زاده ۲۶ نوامبر ۱۹۰۹ – درگذشته ۲۸ مارس ۱۹۹۴) نمایشنامهنویس و نویسنده فرانسوی با اصلیت رومانیایی؛ او در سال ۱۹۷۰ به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد و وی را بارزترین نماینده تئاتر آوانگارد فرانسه مینامند که نمایشنامه «کرگدن»، احتمالاً تأثیرگذارترین اثر اوست]؛ هماهنگی فیلم «وانکا» با اثر ۱۹۷۱، فقط در روحیات دو «وانکا» خلاصه نمیشود بلکه مشابهتها در اجرای موسیقی و طراحی رقصها و حتی طراحی صحنهی «مغازه وانکا» در فیلم فعلی هم دیده میشود. «وانکا»ی فعلی، کمتر از فیلم «تیم برتون» برای شما شگفتیهای بصری دارد اما علناً فیلم شادتریست و شباهتاش به آثار کلاسیک «دیزنی» مثل «مری پاپینز» کم نیست. [Mary Poppins، فیلمی موزیکال محصول ۱۹۶۴، به کارگردانی رابرت استیونسون و تهیهکنندگی «والت دیزنی» و با شرکت «جولی اندروز» و «دیک ون دایک». «مری پاپینز» یکی از مشهورترین فیلمهای کودکان تاریخ سینماست. بازی «جولی اندروز» در نقش «مری پاپینز» در ۱۹۶۴ اسکار بهترین بازیگر زن نقش اصلی را برای وی به ارمغان آورد و همچنین با این ایفای نقش، وی به انتخاب مجله «پریمیر» در فهرست یکصد شخصیت برتر تاریخ سینما قرار گرفت.] از طنزهای تاریخ سینما هم یکی این است که این فیلم را باید «دیزنی» پشتیبانی میکرد ولی زیر سایه «برادران وارنر» ساخته شده است!
سه. «پل کینگ» کارگردان «وانکا» را پیش از این با دو اثر درخشان «پدینگتون/ ۲۰۱۴» و «پدینگتون ۲/ ۲۰۱۷» میشناسیم و اینکه برخی منتقدان فیلم، «وانکا» را ادامهی دو «پدینگتون» خواندهاند فقط به همین دلیل نیست، مشابهتها خیلی بیشتر از کارگردانی و نویسندگی هر سه فیلم، توسط یک نفر است! به هر حال اگر دو فیلم «پدینگتون» را دوست دارید ناچارید که «وانکا» را هم دوست داشته باشید یعنی سرنوشتِ شما این است! چه مثل «اوژن یونسکو» یک «بدبین نومید» باشید چه مثل «رولد دال» یک «بدبینِ امیدوار»! البته هر سه فیلم، «افسانه پریان» است آن هم از نوع خوشبینانهاش و حالتان را خوب میکند آن هم در این دنیای بی سر و سامانی که تابع هیچ قاعدهای [ولو از نوع عجیب اما مستمر دوران «جنگ سرد»، که «رولد دال» را گرفتار خودش کرده بود] نیست. [حالا میتوانید یک سؤال خصوصی از من بپرسید: «پدینگتونها بهترند یا وانکا؟!» به گمانم اگر زمان «وانکا» طولانیتر بود و «گرهگشایی» تا این حد، سریع اتفاق نمیافتاد، احتمالاً نظرم متفاوت بود اما در حال حاضر، دو فیلم «پدینگتون» را ترجیح میدهم!]
چهار. پیوند «وانکا» با رمان «الیور توئیست» از همان سکانسهای آغازین شکل میگیرد که مردی با ظاهری کاملاً شبیه شخصیت «سایکس» در رمان «دیکنز» -همراه با سگی ترسناک مثلِ سگ «سایکس»- وارد صحنه میشود و در سکانس بعدی، با ادغام این شخصیت با شخصیت «بامبل»، این پیوند، عمیقتر میشود و با ظهور «خانم بامبل» و بدل شدن «الیور» به دخترکی یتیم و سیاهپوست، تداوم مییابد و در نهایت، سرنوشت این یتیم هم در «توطئهای خانوادگی»، با سرنوشت «الیور» در اثر «دیکنز»، پیوند میخورد. [گرچه شخصاً از سیاستهای تازه و متظاهرانهی هالیوود در «تنوعبخشی نژادی شخصیت»ها، متنفرم اما در این فیلم، حضور یتیم سیاهپوست و عموی توطئهگرش، با جهانِ آثار «رولد دال» در تضاد نیست و موفق از آب درآمده؛ ظاهراً کارگردانها و فیلمنامهنویسان هالیوود، توانستهاند این بار هم «مدیران مالی و گمراه هالیوود» را دور بزنند!]
پنج. نقشهای کوتاه، معمولاً پتانسیلِ چندانی برای بازیگرانِ بزرگ ندارند اما نقشهای کوتاه «وانکا» در این میان استثناء هستند؛ مخصوصاً این حرف در مورد سه نقشی که «الیویا کلمن» [شما او را با سریال «براد چرچ» میشناسید]، «روآن اتکینسون» و «هیو گرانت» بازی کردهاند، مصداق دارد. در این میان، بازی «هیو گرانت» را میتوان اوج هنر او در کارنامهی بازیگریاش دانست. او واقعاً فوقالعاده است؛ دوره دوم بازیگری او که بخشی از آن با حضورش در «پدینگتون ۲» رقم خورده، گرانت را از بازیگری متوسط در ملودرامهای رمانتیک، به سطح نخستِ بازیگری در سینمای جهان رسانده است.
شش. نظر چند منتقدِ آن طرفِ آبی را هم بخوانید:
رافر گوزمان [منتقد برتر]: در بهترین حالت، «وانکا» میتواند «ذوب در دهان شما» [مثل شکلات] سرگرمکننده باشد، اما چیزی که فاقد آن است «عجیب و غریب بودن» است؛ همان چیزی که داستانهای «دال» و فیلمهای قبلی «وانکا» را به یادماندنی کرد.
جیک ویلسون [منتقد برتر]: مانند فیلمهای «پدینگتون»، در نوع خود چیزی خاص است، تلاشی عاشقانه از سوی تیمی که از هیچ هزینه و تلاشی برای دادن یک هدیه کریسمس به همهی ما دریغ نکردهاند. پس یکی یکی بیایید؛ پدربزرگ و مادربزرگ یا نوهها را هم بیاورید!
تی.تی. استِرن اِنزی [منتقد برتر]: بچهها، خانوادهها؛ بزرگسالان؛ واقعاً چیزی برای همه وجود دارد و دوباره [و دوباره دیدناش/ ملالآور نیست]، فقط به شما احساس خوبی میدهد.
اولی ریچاردز [منتقد برتر]: این [اثر] حس گرم و دلپذیر فیلمی را دارد که حتی با وجود ایرادات کمی که دارد، به راحتی میتواند به عنوان یک فیلم کلاسیک بزمی [یک فیلم کلاسیک شاد/ یک فیلم کلاسیک عیدانه] در نظر گرفته شود.
جی. دان بیرنام [منتقد برتر]: یکی از راههای ممکن برای اندازهگیری اینکه آیا یک پیشدرآمد، فیلم خوبیست یا خیر، این است که آیا شما را وادار میکند دوباره نسخه اصلی قدیمی را ببینید؟ فیلم جدید برادران وارنر، «وانکا»، شما را وادار میکند نه تنها نسخه اصلی، بلکه این جانشین شایسته را نیز بارها و بارها تماشا کنید.
ارنستو دیزمارتینز: پیشدرآمد داستان ویلی وانکا به کارگردانی «پل کینگ»، جادوی جهان «رولد دال» را به تصویر میکشد، اما تاریکی آن را نه. اگرچه این لزوماً یک مشکل نیست.
هفت. شاید این فیلم، عملاً هیچ ارتباطی با فیلم «شکلات/ ۲۰۰۰» به کارگردانی لاسه هالستروم و بازی «ژولیت بینوش» و «جانی دپ» نداشته باشد اما اگر میخواهید با دیدن دوباره فیلم «وانکا»، جهانی تازه را تجربه کنید، پیشنهاد میکنم حتماً این فیلم را هم ببینید! [گرچه همکاری «دپ» با «برتون» زمانی طولانی را در بر میگیرد اما به گمانم تصمیم نهایی «تیم برتون» برای این که نقش «وانکا» را «جانی دپ» بازی کند، به خاطرِ بازی او در همین فیلم بوده.]
نوشته «وانکا»؛ محصول مشترک چارلز دیکنز و رولد دال اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.