گفتوگو با ژانگ ییمو درباره فیلم «سایه» / داستان از هر چیز دیگری مهمتر است
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ژانگ ییمو بهجرئت معروفترین و تأثیرگذارترین چهره نسل پنجم فیلمسازان چینی است.
او در ۱۹۸۸ با «ذرت سرخ»، اولین فیلم خود برنده جایزه خرس طلای جشنواره برلین شد و اولین آسیایی بود که این جایزه را دریافت کرد. ییمو همچنین در ۲۰۰۰ برای فیلم «راه خانه» برنده جایزه بزرگ داوران جشنواره برلین همینطور جایزه کلیسای جهانی شد و در ۲۰۰۳ در برلیناله با فیلم «قهرمان» جایزه آلفرد بائر را برد. «زیر درخت زالزالک» (۲۰۱۰) به کارگردانی او در بخش نسل برلیناله نمایش داده شد و «یک ثانیه» (۲۰۲۰) هم در بخش مسابقه بینالملل جشنواره برلین حضور داشت.
ییمو در جشنواره فیلم ونیز هم سابقه بسیار خوبی دارد. او برای «داستان کیو جو» (۱۹۹۲) و «نه یکی کمتر» (۱۹۹۹)، دو بار جایزه شیر طلایی را دریافت کرد و برای «فانوس سرخ را بلند کن» (۱۹۹۱) شیر نقرهای این جشنواره را برد. «خونسرد باش» (۱۹۹۷) نیز در لیدو در بخش مسابقه بینالملل رقابت کرد.
از سوی دیگر، او در ۱۹۹۴ برای «زیستن» جایزه بزرگ داوران جشنواره فیلم کن و جایزه کلیسای جهانی را از آن خود کرد و در ۱۹۹۵ برای فیلم «ترایاد شانگهای» جایزه بزرگ تکنیکی این جشنواره را گرفت. «جو دو» (۱۹۹۰) نیز شانس دریافت جایزه نخل طلایی را داشت.
سه فیلم به کارگردانی ییمو نیز تاکنون نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم بلند بینالمللی شدهاند. «جو دو» (۱۹۹۰) به کارگردانی او، اولین فیلم چینی بود که در این بخش نامزد شد و ییمو با دو فیلم «فانوس سرخ را بلند کن» و «قهرمان» هم شانس دریافت جایزه را داشت، هرچند تاکنون برنده جایزه اسکار نشده است.
ییمو ۶۹ ساله هنوز پر کار است و سالبهسال به ساختن فیلم ادامه میدهد. «سایه» (Shadow) بیست و یکمین فیلم بلند سینمایی او، اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۱۸ در بخش خارج از مسابقه هفتاد و پنجمین دوره جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد، و همزمان برگزارکنندگان جشنواره با اعطای جایزه یک عمر دستاورد «افتخار فیلمساز ژژر لوکولتر» از او تقدیر کردند. این جایزه به هنرمندی تعلق میگیرد که نقشی بدیع در سینمای معاصر داشته است.
داستان درام تاریخی/رزمی «سایه» در چین در دوران فرمانروایی سه امپراتور (۲۸۰-۲۲۰ بعد از میلاد مسیح) روی میدهد و درباره یک پادشاه بزرگ و مردمش است که از سرزمین خود رانده شدهاند و سودای آن را دارند که آن را پس بگیرند. پادشاهِ جوان، خشن و بلندپرواز است و روشها و انگیزههای اسرارآمیز دارد. سردار بزرگ او مردی است که جز پیروزی در نبرد نهایی آرزوی دیگری ندارد، اما باید نقشههای خود را مخفیانه طراحی کند. از سوی دیگر، زنان قصر چهرههایی تراژیک هستند که هرچند مثل یک الهه محترم شمرده میشوند، اما درنهایت مثل مهره سرباز در شطرنج با آنها رفتار میشود، و به دنبال رسیدن به رستگاری در دنیایی هستند که در آن جایی ندارند. دراینبین یک فرد «معمولی» هم هست که نقش «سایه» را دارد، کسی که همه که نیروهای ناپایدار تاریخ در اطراف او میچرخند و در هر لحظه آماده بلعیدن او هستند. دنگ ژائو، سان لی و ژنگ کای از بازیگران فیلم ییمو هستند که بعد از ونیز در جشنوارههای تورنتو و لندن نیز نمایش داده شد.
ژانگ در این متن که تلفیقی از دو مصاحبه متفاوت با اوست، از «سایه» و شرایط این روزهای دنیای سینما میگوید.
شما در طول سالها فیلمهای شاخص بسیاری ساختهاید. آیا متوجه تغییرات عمدهای شدهاید: آیا صنعت فیلمسازی بهتر میشود یا بدتر؟ فیلمها بهتر میشوند یا بدتر؟
خوب، ازآنجاکه من با صنعت فیلمسازی در چین بیشتر آشنا هستم، بحث را با صحبت خیلی کوتاه درمورد صنعت فیلمسازی در چین شروع میکنم. فکر میکنم ما میتوانیم از دو منظر به این سؤال نگاه کنیم. از یک سو، بازار چین نیز با افزایش گیشه بهسرعت در حال گسترش است. اما از سوی دیگر، مشکل این است که گاهی مردم یک فیلم را بر اساس عملکرد آن در گیشه قضاوت میکنند. بنابراین بسیاری از موفقیتها در گیشه درواقع نیاز به ارتقا کیفیت، و تنوع در صنعت بهطور کلی دارد. ازنظر صنعت فیلمسازی در سراسر جهان، من متخصص نیستم. خیلی با آن آشنا نیستم اما فکر میکنم شاید این باشد: سرگرمی. این به یک عنصر بهمراتب مهم تبدیل شده است. و از طرف دیگر، فرهنگ این روزها کمی از دور خارج شده است چون با کلی فیلمهای بزرگ و پرفروش روبرو هستیم که قرار است مردم را سرگرم کنند.
بنابراین در این شرایط خیلی مهم است داستانهای معناداری بیان شوند که میتوانند امیدوارکننده و الهامبخش جامعه بهتری باشند؟
بله، واقعاً. البته. من معتقدم یک فیلم عالی قبل از هر چیز باید هنری باشد. باید به زیبایی ساخته شود. امروزه بسیاری از فیلمها و برنامههای تلویزیونی مانند غذای فوری هستند. و هیچ عنصر هنری قوی ندارند. ثانیاً، یک فیلم عالی باید عمیق باشد. باید تأثیرگذار باشد. و یک داستان شگفتانگیز بگوید.
این روزها چالشبرانگیزترین چیز برای شما بهعنوان یک فیلمساز چیست. هنوز هم در فراهم کردن سرمایه برای ساختن فیلمهایتان مشکل دارید؟ مسئله پیدا کردن یک داستان مناسب است؟ ربطی به تولید فیلم دارد؟
برای من بزرگترین چالش پیدا کردن یک داستان کامل است – یک فیلمنامه عالی. بهعنوان یک کارگردان فیلم، ایدههای زیادی دارم، آرزوهای زیادی دارم که هر نوع فیلمی که میخواهم، بسازم، اما پیدا کردن داستانی که واقعاً من را مجذوب خود کند، دشوار است؛ داستانی که دنیای امروز و واقعیت جامعه را منعکس کند.
چگونه این داستانها را پیدا میکنید یا آنها شما را پیدا میکنند؟ فیلمنامهها را میخوانید، یا این که بیرون میروید و با مردم ملاقات میکنید و این داستانها را کشف میکنید؟
همانطور که میدانید بازار فیلم چین در حال شکوفایی است. درواقع، بازار بسیار تقسیم شده است. کلی ایدههای خوب و داستانهای خوب هست، اما همچنین کانالهای مختلف زیادی هست که داستانها در آنها هدایت میشوند. بنابراین انتظار ندارم همیشه، ایدههای خوب یا داستان خوب زیادی دریافت کنم. بنابراین خودم هم بیرون میروم و به دنبال این ایدهها میگردم. و گاهی اوقات فقط بهطور شانسی یا تصادفی با یک داستان خوب روبرو میشوم. و بهعنوان مثال، همین فیلم «سایه». حدود چهار سال پیش، یک شرکت فیلمسازی دیگر با فیلمنامهای پیش من آمد، اما در آن زمان، داستان کاملاً یک داستان تاریخی از دوران سه پادشاهی بود، و داستان یک «بدل» نبود. اما من همیشه این ایده را داشتم که فیلمی درباره یک بدل بسازم. درواقع این ایده اولین بار زمانی به ذهنم رسید که «کاگهموشا» («جنگجوی سایه» – ۱۹۸۰) آکیرا کوروساوا را دیدم. آن فیلم هم درمورد یک خلافکار خردهپاست که استخدام میشود نقش بدل یک جنگسالار سامورایی را بازی کند. بنابراین آن ایده را وارد فیلمنامه کردم، و با سه سال و نیم کار، فیلمنامه را دگرگون کردم. دائماً فیلمنامه را بهتر کردم و «سایه» را از روی آن ساختم. بنابراین همه چیز اتفاقی بود.
آیا برای دستیابی به سبک سیاهقلم ادیبان در «سایه»، باید سبک فیلمسازی خود را متناسب با آن تغییر میدادید؟ میدانیم این اسلوب ریشه در هنرهای ترسیمی خاور دور دارد و خاستگاه آن چین است، و با استفاده از قلم و مرکب هندی، سایهروشنهای مختلف بر روی کاغذ واشی یا ابریشمی ترسیم میشود.
درواقع سالها بود که ایده ساخت فیلمی را در ذهن داشتم که سبک سیاهقلم ادیبان را ارائه دهد یا شبیه آن باشد، و سرانجام داستانی را پیدا کردم که معتقدم برای این سبک هنری بسیار مناسب است، چون این داستان درباره طبیعت انسان است. و طبیعت انسان سیاه یا سفید نیست، سایههای مختلفی دارد. بسیار غنی است. درست مانند سبک نقاشی چینی: سایههای سیاه مختلف، سایههای سفید مختلف. فکر میکنم برای این داستان عالی است. با پیشرفت فناوری کامپیوتر، در چند ثانیه بهراحتی میتوان به این اثر تکرنگ دست پیدا کرد، اما ما تصمیم گرفتیم از طریق اشیا واقعی به آن برسیم. برای انجام این کار، تلاش زیادی کردیم تا جزئیات را به دست آوریم. هر لباس، هر یک از وسایل صحنه، هر مکان، و حتی باران. ما باید باران را میساختیم، عنصر آب. باید به تمام جزئیات توجه میکردیم که نتیجه کار هنریتر و شاعرانهتر شود. بنابراین کار زیادی انجام دادیم.
تولید پروژه چقدر طول کشید و صحنههای بارانی را چطور فیلمبرداری کردید؟
فیلمبرداری سه ماه و نیم طول کشید. گروه فیلمسازی بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر و شامل ۱۵ بدلکار بود. روزهای بارانی برای کار ما کافی نبود. بنابراین یک تیم ویژه برای ساخت باران تشکیل دادیم. ما ماشینهایی با لولههای به اندازههای مختلف داشتیم تا نوع بارانی را که برای هر صحنه میخواستیم تولید کنند – قطرههای بزرگ، قطرههای کوچک، نمنم باران. ما دائماً زیر این آب فیلمبرداری میکردیم، بنابراین بازیگران همیشه خیس بودند.
«سایه» سبک بصری برازندهای دارد، و در کنار استفاده از سبک سیاهقلم ادیبان، به نماد یین و یانگ نیز میپردازد که نشاندهنده قطبهای مخالف و تضادهای جهان در نگرش و فلسفه چینیان باستان است. طراحی تماشایی صحنههای داخلی، و همچنین سکانسهای جنگی تماشایی در فضاهای بیرونیِ غرق در باران که در آن چترها تبدیل به اسلحه میشوند، جلوهای دیدنی دارد. ایده چترها از کجا آمد؟
استفاده از چترها ابتکار من بود، اما آنها بر اساس مفهوم یین و یانگ در زیباییشناسی چینی شکل گرفتند. وقتی شما یک قدرت قوی و سخت دارید باید با قدرت نرم آن را خنثی کنید، بنابراین انرژی یین بر انرژی یانگ غلبه میکند. چتر در زیر باران خیلی براق و لغزنده میشود، بنابراین مفهوم این است: تخلیه نیروی دشمن.
تعامل بین مردانگی و زنانگی، یین و یانگ، یک موضوع قوی در فیلم است. دراینمورد توضیح میدهید؟
شخصیت شاهدخت چینگپینگ (با بازی گوان شائوتانگ) نماینده زنان جوان چین معاصر است که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند؛ یک دختر سرسخت که حاضر به دنبالهروی نیست و نمیخواهد معیارهای بزرگسالان را بپذیرد. من این شخصیت را دوست دارم چون با بقیه که برای قدرت و بقا تلاش میکنند، متفاوت است. او نه برای رسیدن به قدرت بلکه برای این که احترام داشته باشد، مبارزه میکند. به همین دلیل تصمیم میگیرد وارد نبرد شود. او نشانگر تمایل جوانان به استقلال و آزادی است.
همه فیلمهای شما به طرز چشمگیری زیبا هستند. توازن آشکاری بین تصاویر و داستانگویی وجود دارد. آیا پیش آمده که به یک طرف تمایل بیشتری پیدا کنید؟ و چگونه این تعادل کامل را به دست میآورید؟
فکر میکنم کاملاً درست میگویید. ما باید بین تصاویر و داستان تعادل ایجاد کنیم. و من معتقدم داستان مهمترین چیز است. و بعد سبک هنری اهمیت دارد. چون اگر یک داستان عالی نداشته باشیم، همه چیز به جنبههای بصری و ظاهر محدود میشود و نتیجه کار خیلی سطحی و خیلی کمعمق خواهد بود. بنابراین من و گروهم تلاش زیادی کردیم تا تعادل مناسب را برای فیلم «سایه» پیدا کنیم.
هنوز هم هر وقت فیلم جدیدی میسازید حس میکنید در حال رشد و یادگیری هستید؟
بله، واقعاً. من فکر میکنم جنبه یادگیری مداوم همان چیزی است که درمورد این حرفه برای من جذاب است. بهعنوان یک کارگردان فیلم، ما باید تکالیف زیادی انجام دهیم، بسیار بیشتر از هر کس دیگری که روی فیلم کار میکند. من باید همیشه درمورد تمام جزئیات فکر کنم؛ درمورد زمانبندی، درمورد شخصیتها، و لوکیشن و همه چیزهای کوچک. بنابراین برای من، هر بار که یک فیلم جدید میسازم، چیزی یاد میگیرم.
چه توصیهای برای فیلمسازان جوان امروز دارید؟
من به آنها میگویم بر سبک و ایدههای خودشان پافشاری کنند، داستانهای خوب پیدا کنند، شخصیتهای خود را گسترش بدهند، و خاص بودن خود را حفظ کنند.»
منابع: فرستشوئینگ دات نت و شینهوا
تماشای این فیلم در نماوا
نوشته گفتوگو با ژانگ ییمو درباره فیلم «سایه» / داستان از هر چیز دیگری مهمتر است اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.