نگاهی به مستند «مینیمالیستها» / هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
مجله نماوا، علیرضا نراقی
نقد سرمایهداری همچنان امری رایج است. خاصه در محافل دانشگاهی و روشنفکری هنوز یکی از اصلیترین جریانات، نقد رادیکال سرمایهداری است. در بسیاری از کشورهایی که خود تن به نسخههای تحریف شدهای از سرمایهداری دادهاند تلاش میشود تا به شکلی ریاکارانه و آزاردهنده تصویری بزرگ و پویا از طغیان علیه این یگانه مدل مستقر بر اقتصاد سیاسی جهان ارائه شود، اما سرمایهداری عجیب پابرجا و یکهتاز است.
همه نقدهای رادیکالی که صفحه کاغذ مجلات مستقل و کتب تئوریک سیاسی-اجتماعی را پر کردهاند و گاه شورانگیز هم هستند، شبیه به سنگ بزرگی شدهاند که گویا هیچگاه امکان پرتاب شدن پیدا نخواهند کرد. گویا نوشتههای شورانگیز مدعی رهایی، از عدم اتصال با واقعیت رنج میبرند و از قضا مقوم قدرتنمایی بیشتر هیولای اقتصاد رقابتی شدهاند. در عصر بیارزش شدن ارزشهای روشنگری (آزادی، برابری، عقلانیت و…) نوشته به قدری به نوشته تقلیل پیدا کرده است که دیگر هیچکس از نوشتهها نمیترسد. تنها در جوامعی که مدلهای قرون وسطایی قدرت و کنترل اندیشه و عقیده بر آنها حاکم است نوشته همچنان ترسناک است.
در عصر ما سرمایهداری و آنطور که امروزه آن را با ویژگیهای تازهای نئولیبرالیسم خطاب میکنند از همیشه قویتر است و از همیشه بیشتر به بتی ناشکستنی بدل شده است. سرمایهداری آنقدر غیرقابل تغییر مینماید که دیگر امیدی به خیزش کلمات نیست. اما خطرات و لطمات سرمایهداری بر جای خود باقی است. هنوز فاصله طبقاتی، گرسنگی، بهرهکشی و خیل عظیم بیخانمانها بیداد میکنند، هنوز بحرانهای روحی و روانی همچون افسردگی، اضطراب و وسواس، اذهان شهروندان را میآزارد و بحرانهای زیست محیطی حاصل از مصرف، آینده کره زمین و موجودات را تهدید میکند. همه اینها به این دلیل است که هنوز کالا و بتوارگی آن بر زندگی هر روزه آدمیان حاکم است. چیزها بر ما مسلطاند و ما همچون عروسکان با دستان آنها حرکت میکنیم. پس چه میتوان کرد؟
عبور از چیزها
مستند «مینیمالیتستها» (مینیمالیستها، اکنون کمتر) تازهترین اثری که درباره جنبش جالب توجه مینیمالیسم توسط مت داولا ساخته شده است به نوعی از جنبش مینیمالیسم تصویری از یک امکان رهاییبخش میسازد. فیلم نشان میدهد که شاید راه را بهجای جامعه، بهتر است از تغییرات فردی شروع کنیم که پژواک و اثری اجتماعی دارند. هم درماناند، هم جریانی اجتماعی با تأثیرات اقتصادی و سیاسی ایجاد میکنند. اولین تغییر هم خنثی کردن دید بیمار و اخلالگرمان نسبت به مصرف است. رها شدن از تسلط بیرحم چیزها. امری که به خوبی در فیلم نشان داده میشود که به مدد صنعت کاذب و متجاوز تبلیغات فقط به شکلی تحمیق کننده از انسان، مصرفکننده میسازد و این حس را به او تزریق میکند که به تنهایی و با صرف بودن خود کافی نیست و تنها با افزودن چیزهای بیشتر و بیشتر به خود میتواند آنقدر کافی باشد که خوشحال شود.
درست است که فعلاً تغییر اقتصاد رقابتی و مبتنی بر ترویج مصرف- یعنی همان سرمایهداری- محال به نظر میرسد، اما میتوان در باب مصرفگرایی و خطرات آن هشدار داد و شیوههای بهتری را برای در جهان بودن توصیه کرد که با اضطراب و افسردگی کمتری همراه باشند. جنبش مینیمالیستها نمونهای از چنین تلاشهایی است که میتواند هم به بهبود بحرانهای روانی ناشی از زندگی شهری و مصرفگرایی کمک کند و هم میتواند در بحرانهای زیست محیطی اثرگذار باشد، اما مهمتر و ریشهایتر از اینها این جنبشی است که میتواند بینشها را تغییر دهد و از قضا بنیان آنچه بسیار سخت و استوار مینماید (سرمایه داری) را به دود شدن و به هوا رفتن نزدیک کند.
بلوغ و رهایی از دیگری
در یک تعریف فشرده و خلاصه میتوان بلوغ را عدم وابستگی دانست. وابسته بودن به دیگری و چیزها نوعی کودکوارگی را در بطن خود دارد. بزرگترها برای بچهها اسباببازی میسازند و هر روز آنها را خوش و آب و رنگتر بزک میکنند تا بچهها با آنها سرگرم شوند و با وابسته شدن به آنها کمتر در ارتباط با والدین خود مزاحمت ایجاد کنند. این جایزه ذهنیِ جذب شدن به چیزهای خوش آب و رنگ، با اضافه شدن سن کم نمیشود بلکه شکل عوض میکند. نگاهی به شهرهای امروزی بزرگ و کوچک نشان میدهد که چگونه آدمهای بزرگسال مشغول اسباببازیهایشان هستند. با اسباب بازیهایشان به خیابانها میریزند، مسابقه میدهد، پز میدهند و از این طریق انگشت به دهان کردن فقیرتر از خود، برای خودشان پوچترین نوع منزلت را گدایی میکنند.
وابستگی به چیزها، ارتباط را ناممکن میکند؛ نگاه ما به دیگری بجای ارتباطی مبتنی بر احساساتی اصیل و خوشایند چون صمیمیت، عشق و درک به رقابت، برتریطلبی و حسرت بدل شده است و به همین دلیل اغلب ما از ارتباطات خود لذت نمیبریم. مستند «مینیمالیستها» نشان میدهد که مصرف کمتر، خلاص شدن از چیزهای اضافی اطراف که ارزشی به زندگی ما نمیافزایند ارتباط را سادهتر و صمیمیت را ممکن میکند. خوب کردن حال خود از طریق خرید و تلاش برای شبیه دیگری شدن تلههایی هستند برای جلوگیری از بلوغ و لذت استقلال و ارتباطی مبتنی بر اعتماد به نفس با دیگری.
از سوی دیگر اضطرابهای شغلی و مالی اغلب از ترس ناشی میشوند، ترس از ناتوانی در بیشتر خریدن. اگر به زندگی با کم یا به بیان دقیقتر آنچه واقعاً نیاز داریم عادت کنیم و متوجه باشیم که اعتیاد به مصرف به معنای نیاز واقعی نیست و بسیار مخرب است، آنگاه بسیاری از این اضطرابها و افسردگیها رنگ میبازند. نکته مهم دیگر که فیلم روی آن انگشت میگذارد مسئله معناداری زندگی است. این مسئله در میان گفتوگوهای فیلم با نویسندگان، پیشقراولان و کسانی که قوانین زندگی مینیمالیستی را به کار بردهاند تشریح میشود که اتفاقاً شلوغی و ازدحام بیش از حد در اطرافمان، ما را از رویارویی با معنای زندگی بازداشته و همه چیز را به کالا و داشتن تقلیل داده است.
در خصوص جنبش مینیمالیسم تا به حال چند فیلم با محوریت جاشوا فیلدز میلبورن و رایان نیکودموس از ترویجدهندگان اصلی این جنبش ساخته شده است. در این فیلم با زندگی خصوصی و علت گرایش این دو به مکتب مینیمالیسم بیشتر آشنا میشویم و متوجه میشویم که چگونه زندگی با کم، میتواند بیشتر باشد؛ چگونه خلاصی از چیزها احساس آزادی و میل به آن را افزایش میدهد و… خب همین احساس آزادی آتشی است که میتواند پایههای سرمایهداری را بسوزاند و در هوا محو کند.
تماشای مستند «مینیمالیستها» در نماوا
نوشته نگاهی به مستند «مینیمالیستها» / هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.