«قدرت سگ»؛ کلیشهزدایی از شمایل مرد کابوی
مجله نماوا، سحر عصرآزاد
فیلم سینمایی «قدرت سگ» در نگاه اول میتواند جولان در دنیای غرب وحشی با دستمایه یک درام وسترن برای احیای این ژانر باشد؛ اما آنچه در زیر پوست فیلم جریان دارد کلیشهزدایی از قهرمان وسترن با رویکردی حسی، درونی و نامتعارف است.
جین کمپیون همچون نقاط درخشان کارنامهاش که در رأس آنها «پیانو» قرار میگیرد؛ در این فیلم هم با خوانشی غیرکلیشهای، نقبی ظریف و روانکاوانه به لایههای درونی انسان میزند و با جسارت مقطع زمانی، جغرافیا و اتمسفری را انتخاب میکند که برای مخاطب آشنا و همراه با پیشزمینه است.
فیلم «قدرت سگ» اقتباس کمپیون از رمانی به همین نام نوشته تومانس ساویج است که در دهه ۱۹۶۰ میلادی و غرب وحشی میگذرد. همه مولفه های فیلمهای وسترن در کنار هم گرد آمدهاند تا براساس این دستمایههای آشنا، انتظار مواجهه با درامی قابل پیشبینی از روابط و مناسبات جاری در اتمسفری پرسابقه و خاطرهانگیز در سینمای کلاسیک را داشته باشیم.
دو برادر؛ فیل (بندیکت کمبربچ) و جرج (جسی پلمونس) با روحیاتی متضاد در مزرعهای وسیع با شناسههای متداول غرب وحشی زندگی میکنند و حضور یک بیوه زن مسافرخانهدار؛ رُز گوردون (کریستین دانست) قرار است آنها را به مواجهه، تقابل و کشمکش با یکدیگر وادارد.
اما این فقط شروع ماجرا است؛ چراکه نگاه ظریف و موشکافانه کمپیون به تأسی از رمان معطوف به لایههای درونی و پنهان روابط و شخصیتها در این اتمسفر آشنا شده که به شدت بکر، تازه و غیرکلیشهای است.
هرچند تضاد بیرونی دو برادر در اولین نگاه معطوف به ظاهر، پوشش، گویش و منش آنها شده که برآمده از نوع نگاه آنها به سنت و مدرنیسم است، اما سویهای که این تضاد را به سطحی مهم و قابل تأمل ارتقا داده، مواجهه آنها با احساسات و عواطفی است که حضور رز بهانه آن است.
بر همین اساس است که سکانس غذا خوردن در رستوران رز، زمینهساز بروز دو نوع رفتار از فیل و جرج میشود که زندگی زن و پسر جوانش؛ پیتر (کُدی اسمیت مک فی) را تحت تأثیر قرار داده و در ادامه روابط و زندگی این چهار کاراکتر را در مزرعه با ظرافتی مثال زدنی در هم میتند.
سویهای جدید از شخصیت فیلمهای وسترن
رویکرد فیلم و فیلمساز را میتوان بیش از هر چیز حرکت در مسیر طراحی بستری آشنا و کلیشهای از کاراکترها و روابط و مضامین تکرارشونده دانست که قرار است در ادامه از آنها در جهت بسط و گسترش سویهای جدید از شخصیت فیلمهای وسترن بهره برده شود.
کاراکتری آشنا که در قالب مرد کابوی همواره در فیلمهای وسترن با ساختار طبیعت وحشی و شرایطی که مستعد بحرانسازی یا مقابله با بحران است، عجین شده و در جهانی گریزناپذیر از روابط و شمایل مردانه محدود است.
این بار قرار است پوسته بیرونی این مرد کابوی وحشی با ظرافت شکافته شده و آنچه زیر پوست این خشونت و شمایل آمیخته به مولفههای جهان مردانه جریان دارد، فرصت بروز پیدا کند که در صدر آن وجه احساس و عشق و عاطفه قرار میگیرد.
اما فیلمساز از این سویه هم فراتر رفته و احساسات و گرایشی را در لایههای درونی کاراکتر فیل زمینهسازی کرده که چه بسا در اولین نگاه به حسادت، خودخواهی، خشونت، منفعت طلبی و … ترجمه شود که حضور یک زن بین دو برادر ایجاد کرده است.
اما واقعیت این است که پردازش شخصیت فیل روی کاغذ، جنس بازی مینیاتوری کمبربچ و هوشمندی او برای نزدیک شدن به نقش، آنچنان این کاراکتر را عمق و بسط و گسترش داده که چه بسا بتوان به حاشیه رفتن کاراکتر جرج و رز را در ادامه، نه یک کاستی بلکه حرکت تدریجی درام به سمت هدف اصلی دانست؛ یعنی کالبدشکافی فیل به عنوان یک قهرمان آشنای وسترن.
روندی که مخاطب نیز به واسطه حضور پیتر امکان سرک کشیدن به لحظات شخصی تنهایی، انزوا و سویههای نامکشوف فیل را به واسطه کدهای بطئی و زیرپوستی پیدا میکند و این مواجهه نامتعارف منجر به خوانشی تازه از کاراکتر مرد کابوی میشود.
مردی که علیرغم خشم، طغیانهای بیرونی و حس تهدیدگری که برای رز در خانه ایجاد کرده، قادر است به واسطه یک مناظره احساسی با ساز خود در پاسخ به پیانو نواختن رز، او را به چالش بکشد تا برای فرار از ترس و ضعف خود به الکل پناه ببرد.
مردی که میتواند با تکیه بر خاطره ذهنی از مربیاش؛ برونکو هنری، شمایل سگ بر صخرهها را معیاری برای ارتباط حسی با پیتر قرار دهد؛ جوانی که با همان دقتی که به کالبدشکافی اجساد میپردازد، به کالبدشکافی روح سرگشته فیل پرداخته و آرام آرام تور نقشهاش را برای نزدیک شدن به او پهن می کند.
فیلم آمیختهای از جهان مردانه وسترن با نگاه موشکافانه و جزئینگر زنانه است که باعث شده راهی به عمق روح پیچیده و گرایشهای متفاوت قهرمانی آشنا باز کند و ترجمانی تلطیف شده از کششهای این مظهر جهان مردانه وسترن با تکیه بر نشانههای حداقلی، ظریف و غیر مستقیم باشد.
گرایشاتی که فیل را به شکلی تدریجی و گریزناپذیر در تور نقشه هوشمندانه پیتر گرفتار کرده و کمند چرمی را که نشانهای از شکل گرفتن رابطه حسی بین آنها است، به مثابه آسیبی خودخواسته ترسیم کند که بیماری سیاه زخم را بر کالبد فیل وارد می کند.
فیلم «قدرت سگ» به بافتهای ظریف، دقیق و حساب شده از نشانههای کاشته شده بر بستر درامی روانکاوانه میماند که با کمترین دیالوگ بیشترین ناگفتهها را به مخاطب انتقال میدهد و در انتها از یک طرح و توطئه پردازششده در حکم نقطه ضعف احساسی بهره میبرد که قهرمان کلاسیک سینمای وسترن را در کام خود فرو میبرد.
به همین واسطه است که وقتی در پایان پیتر کتاب دعا را باز میکند و به این جملات معنادار میرسد که «جانم را از شمشیر رهایی بخش، عزیزم را از قدرت سگ»؛ این عبارت حکم تکه آخر پازلی را پیدا میکند که با ارجاع به گرایشی خفته در فیل و البته عنوان کنجکاوی برانگیز فیلم، پرونده این اثر را به شکلی عمیق و معنادار میبندد.
تماشای «قدرت سگ» در نماوا
نوشته «قدرت سگ»؛ کلیشهزدایی از شمایل مرد کابوی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.