«خانهنشینی»؛ دوباره وحشی میشوند
مجله نماوا، علیرضا نراقی
حال پس از پایان قرنطینه و عادی شدن نسبی زندگی اجتماعی در اغلب نقاط جهان، قضاوت درباره آثاری که در دوره قرنطینه و با موضوع آن ساخته شدهاند دقیقتر اتفاق میافتد. فیلم «خانهنشینی»(Locked Down) ساخته داگ لیمان و نوشته استیون نایت درباره یک زوج است که رابطهشان به ته خط رسیده، ولی به علت قرنطینه عمومی مجبور به ادامه زندگی با یکدیگر هستند و همین همسلولی شدن اجباری کافی است تا رابطه خود را بازیابی کنند.
تا اینجا داستان فیلم بسیار شبیه به داستان فیلم «با هم» اثر درخشان استفن دالدری و جاستین مارتین است. اما تفاوت «خانهنشینی» در این است که یک کمدی رمانتیک را با یک تریلر سرقت دیوانهوار ترکیب میکند و در نهایت یک روند غیرقابل پیشبینی و سرگرمکننده را به وجود میآورد. «خانه نشینی» درباره رابطه است اما ملال و اسیر شدن را به واسطه قرنطینه در همه شئون و از قضا در زندگی عادی پیش از شیوع برجسته میکند. فیلم از این قاعده استفاده میکند که چگونه حبس در خانه و ملال روزمرگی باعث میشود آدمها متوجه زندان درون شوند و به قواعد اجتماعی دست و پاگیر و غیرضروری درونی شده، مشکوک شوند و استعدادهای رهایی بخشی که در طول زندگی شغلی و شهری از آنها سرقت شده است را دوباره پیدا کنند؛ این در حقیقت همان الماسی است که در طول فیلم زوج در پی سرقت آن هستند؛ همان روح ضدنظم، زنده و پرشیطنتی که به شکل غمانگیزی پس از جوانی در زندگی ناآگاهانه مدرن ناپدید میشود.
شاعر و رئیس
«خانهنشینی» درامی است که شخصیتهای آن دچار تکانههای حسی شدید میشوند و مدام برای بیرون آمدن از شرایط دشوار حسی خود دست به کارهای عجیب میزنند. مثلاً پکستون با بازی چیویتل اجیوفور مرد راننده سادهای که عاشق شعر است به محله خود پا میگذارد و با صدای بلند برای همسایهها شعر میخواند. لیندا با بازی آن هاتاوی زنی که در کار خود پیشرفت قابل ملاحظهای کرده و به پستی مدیریتی در شرکتی بزرگ رسیده در جلسات آنلاین کاری آداب شغلی را رعایت نمیکند و سرانجام کار خود را رها میکند.
پکستون و لیندا که در گذشته رابطهای متفاوت، گرم و به قول خود وحشی داشتهاند، حال به ملال و افسردگی دچار شدهاند و راهکار آن را در جدایی میبینند. اما همین کلافگی و خانهنشینی که آنها را به سمت تصمیمهای دیوانهوار سوق میدهد روح وحشی و ماجراجوی این زوج را زنده میکند. فیلم با اتکا بر دیالوگهایی جذاب و پرتنش که فضا و ریتم را گرم و پر انرژی میکنند و همچنین اتفاقات مداوم در هر پرده از فیلمنامه، با اینکه از کاراکترهای کمی برخوردار است اما از ملال و اطناب فاصله میگیرد و به راحتی مخاطب را با خود همراه میسازد. با اینکه «خانهنشینی» گاه از منطق و انسجام فاصله میگیرد، اما به دلیل شخصیتهایش با آن تکانههای حسی و خروجشان از منطق ضعفهای نه چندان اندک خود را در هیجان جاری در یک درام دو نفره پنهان میسازد.
باهم بودن
فیلمهای دیالوگمحور در اجرا و کارگردانی، هم نیاز به دوربین پرتحرک و پویا دارند و همبازیهایی جذاب و گیرا را طلب میکنند. برگ برنده «خانهنشینی» هم این است که از این دو خصیصه بهرهمند است. با اینکه اغلب زمان فیلم در یک لوکیشن ثابت میگذرد، اما فیلم فاقد تنوع بصری نیست و مدام در فضا حرکت میکند. از دیگر سو هم هاتاوی و هم اجیوفورد به مانند قهرمانهای یک درام کلاسیک رمانتیک با مایههای پررنگ کمدی نقشی اساسی در جاذبه فیلم دارند و با همه غرابتی که با یکدیگر هم از نظر ظاهر و هم از نظر خلقیات دارند، ترکیبی جذاب را پدید آوردهاند که همین تناقض و تفاوت سبب شده است دلپذیر و به یادماندنی شود.
فیلم در زمانه قرنطینه ساخته شده است و اغلب آثاری که در طول یک بحران به آن میپردازند دچار شتابزدگیاند و در طول زمان کهنه میشوند. با وجود این خطر در کمین، فیلم داگ لیمان البته با کیفیتی پایینتر از «با هم» در همه سطوح، اما به مانند آن اثری شاخص نه دچار شتابزدگی شده است و نه به نظر کهنه خواهد شد، چرا که قرنطینه را در یک تم انسانی و ارتباطی و مسئلهای زنده بازنمایی کرده است. این تمهید باعث شده قرنطینه فراتر از یک مسئله موقت، به چشم یک امکان دیده شود که آدمها میتوانند خود و روابطشان را در آن بازیابی کنند و در رویکردی فراتر از جدایی و پیوستگی، با هم بودن را در مسیری متفاوت تجربه کنند.
تماشای «خانهنشینی» در نماوا
نوشته «خانهنشینی»؛ دوباره وحشی میشوند اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.