یادداشتی درباره دو فیلم کوتاه / نگاهها و چیزها
مجله نماوا، علیرضا نراقی
پنجره همسایه
میان آنچه هستیم و آنچه به نظر میرسیم فاصلهای وجود دارد، شکاف و تفاوتی که ارتباطمان را با دیگران مبهم، حتی گنگ و اغلب پر از سؤتفاهم میکند. وقتی به زندگی دیگران از قابی با فاصله مینگریم ذهنمان شروع به خیالبافی و پر کردن جاهای خالی میکند. تخیلات چیزهایی را به دیده نسبت میدهند که بیشتر از واقعیت دیگری، واقعیتی درباب ما را نمایان میسازند. گاه ایدهآلها و گاه نقصانهای رنجآور خود را نثار نگاهمان میکنیم و از زندگی دیگران یک کل یکپارچه میسازیم. داستانی را پیش چشم خود تعقیب مینماییم که از ترکیب دید زدن دزدکی دیگری و تخیلی پرکار ساخته میشود.
ساختمانهای بلند بالایی که پنجرهها را روبروی هم قرار میدهند، چیزی شبیه به پرده سینما را فراهم میآورند. این فیلم بدون فیلمنامه و مضمون است، فیلمنامهنویس تصاویر قاب پنجره و پرورشدهنده مضامین زندگی پیش رو، یک همسایه است. زندگی شهری ما را در پیشگاه یکدیگر قرار داده است، در پردههایی که کنار رفته است و آزادی که نمود بیشتری از زندگی خصوصی ما را ممکن ساخته است. اما همچنان فاصلهای تنشآلود میان بود و نمود برقرار است.
فیلم کوتاه «پنجره همسایه» ساخته مارشال کاری که در سال ۲۰۲۰ اسکار بهترین فیلم کوتاه داستانی را تصاحب کرد داستان زوجی به نام الی و جاکوب را روایت میکند که سه کودک دارند و در میانسالی و بحرانهایش به سر میبرند. پنجره خانه آنها مشرف به پنجره آپارتمانی در ساختمان روبروی آنهاست. الی و جاکوب تصور میکنند توسط همسایه دیده نمیشوند اما همواره در همان حال که خود مشغول دید زدن و لذت دزدکی نظربازی با زندگی همسایه هستند، خودشان سوژه لذتی از نوعی دیگر در دیدگان همسایهاند.
همسایه روبرویی الی و جاکوب، زوجی جوان هستند با عشقی آتشین و زندگی آنها میانجی گله و بازاندیشی این خانواده درباب زندگی خود است. الی و جاکوب از هر بهانهای در خانه استفاده میکنند تا با دوربین شکاری خود به دقت زندگی خصوصی و حرارت این زوج را شکار کنند، بیخبر از آنکه خود سوژه نگاه آنها هستند. الی و جاکوب در حسرت زندگی زوج جوان و زوج جوان در کشش به زندگی خانوادهای گرم و زایا. رخدادی در خانه زوج جوان الی را پیش همسایه میکشاند و این شکوفایی لحظهای است که او متوجه داستان زندگی خود میشود.
فیلم اینجا با چرخشی بینشزا نشان میدهد که گاه به عکس آنچه تصور میکنیم، نمود ما در چشم دیگران واقعیتر از بود ما در ذهن خودمان است. این ما هستیم که از خود فاصله داریم و خود را نظاره میکنیم، بیآنکه متوجه واقعیت خود باشیم. الی و جاکوب حسرت حرارت و جوانی زوج همسایه را دارند اما نمیدانند تا چه حد پیش چشم زوج جوان زیبا، خوشبخت و غبطه برانگیزند. زوج جوانی که سرزنده و پرحرارت به نظر میرسند به علت بیماری مرگبار مرد، افقی برای آینده ندارند. فیلم در روایتی روان و گیرا نشان میدهد که نگاهها اغلب دروغهای ذهن خودمان را تکرار میکنند و اینکه ما اغلب خودمان را نیز از پنجرهای دور مینگریم و شاید نگاهی دیگر و ذهنی دیگر، ما را دقیقتر و حقیقیتر ببیند. شاید واقعیت در نگاه دیگری است و در نمود ما و نه در ذهن خودمان و بودی که متصوریم.
سیلویا
وابستگی انسان به چیزها نوعی پیوند نمادین است که ذهن معناساز با اشیای بیجان برقرار میکند. این ارتباط بتواره گویای بخش نامکشوف وجود ماست. این وابستگی نه از سر ارزش مادی و نه از روی اراده است، بلکه همچون عشقی است که در طول زمان رشد میکند. اشیاء سخن نمیگویند، اغلب متواضعانه در خدمت ما هستند و ناخواسته محرم لحظههای ما میشوند؛ بی آزار، آرام، ساکن و ساکت در رابطهای مخلصانه و دلبرانه با وجود انسانی. ما به آنها روح میدمیم و شروع به ارتباط برقرار کردن میکنیم. آنها نیز در ازای این روح به ما و لحظههای ما رنگ و هویت میبخشند. به همین علت اشیاء به چیزهایی فراتر از خود بدل میشوند، به میانجی بتگونهای از رابطه ما با خویشتن. در زندگی همه ما چیزهایی هست که بازگو کننده رخدادها و سرگذشت زندگی ماست. در هر دوران و فرازی از زندگی بجز خودمان چیزی هست که نقش مکمل و شخصیت یاریگر درام زیست انسانی است. چیزی که به واسطه بودنش در روند زندگی هر روزه انسان به موجودی زنده تبدیل شده است. یک مجسمه کوچک از ایام کودکی، یک کتاب، یک زیرسیگاری نقره سیاه شده، یک گردن آویز یادگار از اولین معشوق، یا انگشتری که تزئین انگشت پدر بوده است و گاه یک اتوموبیل که صدای موتورش از کودکی ما را آرام و حتی خواب کرده است…
در فیلم کوتاه «سیلویا» ساخته فلورینی و کیم نوش، زنی میخواهد ماشین خود به نام سیلویا را بفروشد. در سفری که خیال فرزندان و مادرش او را همراهی میکند. فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم کوتاه در جشنواره فیلمهای مستقل لندن و بهترین فیلم در جشنواره فیلم کوتاه منهتن در سال ۲۰۱۹ شده است. زن با این اتومبیل قدیمی و قرمز رابطهای عاطفی و پرمعنا دارد. اتومبیل فشردهی سفر زندگی اوست، همدم مهربانی که به چشم دیده که بر سر این خانواده ساده و شاد چه آمده است. هرقدر هم که زن وسواسگونه در و پنجرهاش را تمیز کند اتومبیل از اثر حضور فرزندانش، مادرش و خود او پاک نخواهد شد. این اتومبیل آخرین حلقه یک خانواده از هم پاشیده است، یادگاری که زن از خریدار میخواهد خوب از آن مراقبت کند.
فیلم در تصاویری خوش رنگ و لعاب و رنگهایی درخشان خیال را به سفر روزانه و سفر را به خاطرات دور میدوزد. در عین اندوهی که در نهایت فیلم را در بر میگیرد، طعمی شیرین نیز حس میشود، طعمی شیرین از دل بستگی و زندگی ماندگار در خاطرات.
تماشای «پنجره همسایه» و «سیلویا» در نماوا
نوشته یادداشتی درباره دو فیلم کوتاه / نگاهها و چیزها اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.