«توهمات گمشده»؛ آنها با ما چه کردند؟
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
فیلم توهمات گمشده (Lost Illusions)، اقتباس زاویه جانولی از «آرزوهای بربادرفته» انوره دو بالزاک، خودبینی سرمستکنندهای دارد. انگار کارگردان، بیصبرانه منتظر بود فیلم خود را به رخ هر کس بکشد که در تلویزیون یا در توییتر فعال است، یا هر کس که تابهحال از فیلمی انتقاد کرده، از اخبار شکایت کرده، یا به خاطر هر چیز مرتبط با فرهنگ عامه در ۲۰ سال گذشته، نق زده است.
بالزاک قبل از هر کس به آنجا رسید. بالزاک بهتر از هر کس آن را روایت کرد؛ و جانولی بهخوبی این را میداند.
«توهمات گمشده»، یک طنز اجتماعی جذاب است که داستان آن در نیمه اول قرن ۱۹ در فرانسه روی میدهد. شاعری جوان به نام لوسین دو روبمپره (بنژامن ووازن)، اهل شهر کوچک آنگولم همراه با مادام لوئیز بارژتون (سیسیل دو فرانس)، معشوقه متأهل ثروتمند خود برای اولین بار به پاریس سفر میکند. وقتی لوئیز از ترس رسوایی و خانواده اشرافی خود لوسین را ترک میکند، مرد جوان در شهر بزرگ خود را تک و تنها میبیند. لوسین که آه در بساط ندارد، به اولین شغل نویسندگی که به او پیشنهاد میشود پاسخ مثبت میدهد و در یک روزنامه محلی جنجالی مشغول کار میشود.
به تعبیر اِتییَن (ونسان لاکوست)، سردبیر روزنامه، جهان روزنامهنگاری در فرانسه کاملاً عاری از امانتداری است. شایعات کینهتوزانه سر خط خبرها میشوند و اگر دروغ باشند، جوابیهها نیز به فروش روزنامه کمک میکنند. اگر تنها چیزی که به آن اهمیت میدهید «کلیک» – یا درمورد روزنامه «اشتراک» – باشد، هیچ استدلالی مانند یک استدلال ریاکارانه نیست و حتی یک ستایش واقعی نیز میتواند به پلیدی شرارتآمیز تبدیل شود.
«توهمات گمشده» به دیگر بخشهای فرهنگ فرانسوی نیز نگاهی بهشدت انتقادی دارد. در اینجا ثروتمندان و سرمایهگذاران تولیدات هنری، کلاهبرداران سطحی تصویر میشوند که برای رسیدن به اهداف خود، مطرحشدن در روزنامهها یا بدنام کردن رقبا، حاضرند سیاهیلشکرها را به کار گیرند تا نمایشی را تشویق یا هو کنند. کالاییسازی از هنر و عقیده، جامعه را به سمت نقیضهای از شرافت انسانی منحرف کرده، جایی که در آن هر صورت دلربا یک نقاب است و هر چه روی کاغذ میآید، یک دستور کار دارد.
باید انصاف را رعایت کرد و گفت همه شخصیتها در داستان بالزاک، فیلم جانولی یا حتی در دنیای واقعی، هیولاهایِ دور از اصول اخلاقی نیستند که از رسانه برای فریب دادن آدمهای کوتهبین و تبدیل خبرهای غیر مسئولانه به طلا استفاده کنند، اما غیر ممکن است «توهمات گمشده» را ببینیم و این برداشت را نداشته باشیم که بالزاک حدود دو قرن پیش به پلیدی قرن بیست و یکم پی برده بود.
اقتباس عالی جانولی فقط یک تقلید شرارتآمیز و یک فیلم تاریخی لذتجو نیست؛ یادآوری تند و تلخ است که هر کس فکر میکند با زیرکی، شرارت رسانههای جمعی را کشف کرده، صدها سال از بقیه کلاس تاریخ عقب است. «توهمات گمشده» شبیه بهترین داستانها درمورد گذشته، بهطور قابل ملاحظهای معاصر به نظر میرسد. اگر جانولی با روزآمد کردن کتاب بالزاک، اتفاقات را به امروز و انواع نشریات آنلاین که کارفرمایان لوسین شباهت زیادی به آنها دارند، منتقل میکرد، نتیجه کار او احساسی و مجادلهآمیز میشد. در عوض، این ما در زمان حال هستیم که گویی قربانیان یک پیشگویی وحشتناک شدهایم. شاید همه ما باید در کلاس ادبیات بیشتر توجه میکردیم.
جانولی برای این که منظور خود را بهخوبی منتقل کند یک گروه بازیگری عالی به کار گرفته است. ووازن مسیر باریک بین بیتجربگی ناشی از جوانی و نابالغ بودن ظالمانه را طی میکند؛ و لاکوست در نقش شخصیت چِرک اِتییَن، حضوری بسیار جذاب دارد. دل ما برای قربانیان فقیر دغلکاری این آدمها میسوزد و شاید بیشتر از همه برای کورالی (سالومه دوالز)، معشوقه لوسین که یک بازیگر تئاتر است؛ و وقتی آنها از ناشرانی مانند دوریا (ژرار دوپاردیو) که جز پول به هیچچیز دیگری نمیاندیشند، سوء استفاده میکنند، خوشحال میشویم.
و دنیاهای دلربایی که آنها در آن زندگی میکنند ما را شگفتزده میکند، از دفاتر روزنامههایشان که پر از اردکهاست، چه به معنای واقعی و چه استعارهای از آسیبپذیری، تا مهمانیهای پرزرق و برق – به نام دورنگی، شایعات بیاساس و تبلیغات، تو را «روزنامهنگار» مینامم – و از لباسهای پر قِر و فِر آنها گرفته تا جورابهای ساق بلند قرمزشان. لباسهایی که پیر ژان لاروک برای فیلم طراحی کرده برای هر موقعیت مناسب است و طراحی صحنه ریتون دوپیر کلمان، متراکم و در عین حال متفکرانه است.
و وقتی «توهمات گمشده» قُپی نمیآید که بالزاک چقدر از زمان خود جلوتر بود – که با شایستگی چنین بود، همچنان یک درام قانعکننده درباره شور و ذوق ایدهآلهای دوران جوانی و تراژدی عاشقانه خودپسندانه است. صرف نظر از یک تفسیر اجتماعی، درنهایت آنچه برای شما میماند قصهای قوی و معنادار درباره ایکاروس یک شهر کوچک است که خیلی نزدیک به خورشید پرواز میکند و آدمهای زیادی را با خود به پایین میکشد.
رویهمرفته، این یک قصه قانعکننده است که نشان میدهد ما چگونه در برابر آنچه اغلب به چرخه بیپایان از پایبند نبودن به اصول اخلاقی تعبیر میشود، احساس درماندگی میکنیم. «توهمات گمشده» یک یادآوری شرارتآمیز است که چیزی در شیوه ارتباط ما در رسانه، حداقل بهعنوان یک نهاد، عمیقاً معیوب است که پس از نزدیک به ۲۰۰ سال، هنوز راهی برای درست کردن آن پیدا نکردهایم.
بسترگاه دنیای مدرن
«توهمات گمشده» اولین بار سپتامبر ۲۰۲۱ در هفتاد و هشتمین جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت. فیلم زاویه جانولی در جوایز سزار فرانسه ۱۵ نامزدی به دست آورد و جوایز هفت بخش ازجمله بهترین فیلم را از آن خود کرد.
جانولی که فیلمهای تحسینشدهای چون «وقتی یک خواننده بودم» (۲۰۰۶)، «در آغاز» (۲۰۰۹) و «مارگریت» (۲۰۱۵) در کارنامه دارد، درباره «توهمات گمشده» و این که چرا اقتباس از انوره دو بالزاک در دوران معاصر مهم است، میگوید: «او درک کرد جامعه مدرن یک کشمکش خواهد بود و همهچیز به اقتصاد مربوط میشود – و پول خدای جدید خواهد بود.»
کارگردان ۵۱ ساله فرانسوی ادامه میدهد: «همان موقع که بالزاک “آرزوهای بربادرفته” را مینوشت، کارل مارکس در خیابانهای پاریس قدم میزد و هر دو میدانستند تمدن ما در آستانه یک تغییر ریشهای است. در همان زمان تاکری روی “بری لیندون” کار میکرد که کمی بعد بهصورت پاورقی منتشر شد. دهها نویسنده دیگر هم بودند که فهمیدند دنیا به تعبیر مارکسیستها وارد “آبهای یخی برآوردهای خودخواهانه” شده است. بالزاک لحظهای را میبیند که “بودن” به “مالکیت” و “مالکیت” به “تظاهر” تنزل پیدا میکند، چون او همچنین از گرایش فرانسه به سرمایهداری و آسیبهای انسانی، سیاسی، معنوی و هنری ناشی از این زلزله مینویسد.»
به گفته جانولی، بالزاک بسترگاه دنیای مدرنی است که ما میشناسیم. «او به همهچیز اشاره میکند: قدرت پول، دروغ، پایان نوعی کاتولیکگرایی و یک دنیای بدون خدا که شما در آن میتوانید همهچیز را بخرید و بفروشید. به همین دلیل دیدگاه لوسین خیلی اهمیت دارد. او طعم زیبایی را چشیده است، اما آیا امکان دارد به این دنیای دیوانه بچسبد؟ ضمن این که من دوست داشتم در این دوران توییتر و اینستاگرام، فضای روزنامهنگاری آن زمان را نشان دهم. از خیلی جهات، این آدمهای مثل شاخهای مجازی امروزی بودند. در دنیای رسانه چه چیزی اعتبار دارد؟ حقیقت کجاست؟»
جانولی در ۲۰ سالگی زمانی که دانشجوی رشته ادبیات بود، برای اولین بار کتاب بالزاک را خواند و بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. از شانس خوب و برحسب تصادف، استاد ادبیات او در سوربن از سینمای فلینی و اسکورسیزی گفت و این که هنر چگونه میتواند یک تمدن را به تصویر بکشد.
کارگردان میگوید: «من ۲۰ ساله و شیفته سینما بودم و آن استاد بالزاک را وارد صحنه کرد. از آن زمان قصد داشتم این فیلم را بسازم، اما میخواستم کار را درست انجام دهم – با لباسها و لوکیشنها و تمام جزئیات.»
«توهمات گمشده» بهطور کامل در پاریس و در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری شد. هدف جانولی به تعبیر خودش این بود که کل یک تمدن را بهدرستی به تصویر بکشد – از دامنه حرکتی زنها در موقعیتهای خاص تا واژگان و کیفیت فرهنگ فرانسه در آن زمان. او توضیح میدهد: «همه اینها بخشی از دلمشغولی من است. بهعنوان یک فیلمساز، امیدوارم تماشاگران زیبایی این تمدن و در عین حال قساوت آن را ببینند.»
آثار بالزاک در تاریخ سینما بهدفعات اقتباس شده است و «آرزوهای بربادرفته» در دهه ۱۹۶۰ مبنای یک سریال تلویزیونی فرانسوی به همین نام شد. جانولی با مقایسه فیلم خود و روایت تلویزیونی میگوید: «پدرم آن سریال را دیده بود و میگفت برای خیلیها اهمیت داشت.»
او ادامه میدهد: «دوست ندارم بد بگویم، اما آن سریال خیلی فاضلانه و بهدوراز “شور و هیجان” امروزی است. امتیاز فوقالعاده من این بود که ما برای فیلم خودمان، پاتریک برتیه، همان استاد من در دانشگاه سوربن را بهعنوان مشاور در اختیار داشتیم. او اسامی واقعی مغازهها در آن دوره را به من گفت. انگار یک مسافر زمان داشتیم که میتوانست همهچیز و آدمها را دقیقاً همانطور که بودند یا نبودند توصیف کند. ما چند فیلم تاریخی دیگر را هم نگاه کردیم، ازجمله “بری لیندون” کوبریک و “رابطههای خطرناک” فریرز. او در هر دو فیلم اشتباهاتی پیدا کرد!»
داستان «توهمات گمشده» در سالهایی اتفاق میافتد که از آن بهعنوان یکی از شادترین دورهها در تاریخ فرانسه یاد میشود. جانولی توضیح میدهد: «دوره عجیبی بود. بعد از انقلاب فرانسه بود و اشراف در حال بازگشت بودند؛ بعد از خشونت ناپلئون بود. در آن زمان، یک مرد جوان این امکان را داشت که راه خود را در دنیا باز کند، هرچند لزوماً همیشه موفق نبود. من یک دیالوگ را نه از کتاب، بلکه از استادم آوردم که مأموران قانون در رود سن تور میانداختند و جنازه آدمهایی را از آب بیرون میکشیدند که در جستجوی خوشبختی به پاریس میآمدند، اما از روی استیصال خودکشی میکردند؛ بنابراین نمیتوانم بگویم همه خوشحال بودند، اما بعد از اتفاقاتی که افتاده بود، مطمئناً یک تنفس بسیار ضروری بود. هرچند جنگهای بیشتری در افق وجود داشت. بیایید آن را یک دوره کوتاه از خوشی بنامیم.»
جانولی در توصیف لحظهای از تاریخ که داستان «آرزوهای بربادرفته» در آن اتفاق میافتد، میگوید: «فیلیپ موری (رماننویس و مقالهنویس فرانسوی) کتابی دارد که من عنوان آن را خیلی دوست دارم: “قرن نوزدهم در طول اعصار”. او در این کتاب بهدفعات به بالزاک اشاره و آن لحظه از تاریخ فرانسه را با دوران معاصر مقایسه میکند. تعدادی از شباهتها واقعاً آزاردهنده است.»
او ادامه میدهد: «داستان “آرزوهای بربادرفته” زمانی اتفاق میافتد که طبقه اشراف ارزشهای سلطنت را احیا کرده است، اما جامعه بورژوایی جدید سودای فتح سنگرهای اجتماعی، سیاسی و بهویژه اقتصادی را دارد. پادشاه لویی هجدهم در مسند قدرت است. او با قاطعیت محافظهکار است، اما در عین حال نمیتواند چشمهای خود را به روی تحولات جاری ببندد و بهنوعی مدارا میکند.»
به اعتقاد جانولی، در آن زمان فرانسه «پایین» و «بالا» دارد. «پایین» جایی زیر برج و بارو آنگولم است و اشراف «بالا» روی تپهها زندگی میکنند.
او میگوید: «تصادفی نیست که اوژن دو راستینیاک (در «بابا گوریو»، کتاب دیگر بالزاک) و لوسین دو روبمپره، هر دو از این شهر “دهاتیوار” آمدهاند که جاینگاری آن بیانگر یک شکاف اجتماعی است که هر دو جوان بلندپرواز – به روش خود – میخواهند از آن رد شوند.»
اما پاریس جایی نیست که صرفا در آن اقامت کنید، باید بخشی از شهر باشید. اشرافسالاری پاریسی همهچیز را برای خود میخواهد و حاضر نیست بهراحتی به کسی امتیاز بدهد. اگر فرد تازهوارد میخواهد جایگاه خود را پیدا کند، باید «قوانین» جدید را بپذیرد که متأثر از وسواس فکری نسبت به سود است، حتی اگر به معنای دست کشیدن از ارزشهای خود باشد. در پایان فیلم، لوئیز از لوسین میپرسد: «آنها با ما چه کردند؟»
جانولی میگوید: «بالزاک کتاب دیگری به نام “کمدین بدون این که خودشان بدانند” دارد که در مقایسه با دیگر آثار او کمتر شناختهشده است. من مجذوب نام کتاب او هستم، انگار در چنین جامعه متظاهری چارهای جز بازی در این کمدی نیست.»
منبع: د رپ، Cineuropa، لملی تیاتر
تماشای فیلم توهمات گمشده در نماوا
نوشته «توهمات گمشده»؛ آنها با ما چه کردند؟ اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.