بررسی تغییر لحن دنیای سینمایی مارول ؛ رستگاری کارگردانها در فاز سوم
چندی پیش کمپانی دیزنی نسخهی DVD و بلورِی Avengers: Infinity War را به بازار عرضه کرد. به همین دلیل اکنون بسیاری کاربران قصد دارند سراغ نوزدهمین فیلم از دنیای سینمایی مارول بروند تا ببیند پرفروش ترین فیلم سال 2018، پرفروش ترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ و چهارمین فیلم پرفروش تاریخ سینما چه چیزی دارد که موجب شده این چنین پر سر و صدا باشد.
با این وجود بسیاری نگرانند و باور دارند به این علت که با دنیای سینمایی مارول و کمیک بوکها آشنا نیستند، نمی توانند از لحظات دیدنی به نمایش گذاشته شده در این اثر لذت ببرند. البته فیلمهای مارول آنقدر هم پیچیده نیستند و دیدن چند گزینهی به خصوص و مهم می تواند اطلاعات لازم را برایتان فراهم کند.
فاز سوم فیلمهای دنیای سینمایی مارول میتواند زمان خوبی برای مشاهدهی این سری باشد چرا که این کمپانی موفق شده با تمهیدات درست، کاراکتر های زیادی را به شکلی کاملاً معقول به نمایش بگذارد. همین مسئله موجب شده استاندارد بالایی برای فیلمهای سرگرم کننده شکل بگیرد و توقع مخاطب نیز بالا رود.
چرا فاز سوم دنیای سینمایی مارول بهترین فیلمها را در خود جای داده؟
پیش از آنکه این سوال را پاسخ گوییم، باید قدری به عقب برگردیم. مارول با فیلم دوم کاپیتان آمریکا ریسک بزرگی را به جان خرید و این اثر را بطور کامل در اختیار کارگردانانی حاذق به اسم برداران روسو قرار داد. بدین ترتیب آنها توانستند با کاراکترهای قدیمی و بکار بستن فرمولی جدید، لحن مورد علاقه خود را در این فیلم پیاده کنند. این مسئله موجب شد که قسمت دوم کاپیتان آمریکا به تریلری سیاسی تبدیل گردد.
استقبال مطلوب مخاطبین و منتقدان از این اثر باعث شد که دیزنی ریسک کند و در فاز سوم اختیار عمل بیشتری به کارگردانانش بدهد تا آنها بتوانند به لحن دلخواهشان، داستانی زیبا از دنیای سینمایی مارول را روایت کنند. این مسئله موجب شد که دیگر اشتباهاتی همانندبرخی فیلمهای افتضاح فازهای قبلی رخ ندهد و با داستانی تکراری در ظاهری جدید مواجه نشویم.
در این فاز، بار اصلی به دوش شخصیتها و انتخابهایشان است. برادران روسو این رویه را با فیلم اول فاز سوم آغاز کردند و قرار است به همین شکل نیز آن را به پایان ببرند. درست همانند کتابهای کمیک، این کاریزما و جذابیت کاراکترهاست که به داستان شکل میدهد و آن را پیش میبرد.
از این رو نیاز بوده که روابط عمیق و چند بعدی میان کاراکترها شکل بگیرد تا تعامل میان آنها بتواند لحظات زیبایی را بر پردهی نقرهای سینما حک کند. به همین دلیل است که این فاز، روابط عاشقانهی میان هالک و بلک ویدو یا ویژن و واندا را به خوبی نمایان میکند.
از طرف دیگر شاهد رابطهی عمیق برادری میان باکی و کاپیتان آمریکا هستیم و یا رابطهی پدر فرزندی عجیبی میان اسپایدر من و آیرون من در فیلمهای جدید شکل میگیرد. این مسئله موجب میشود فاکتور احساسات واقعی انسانی به تمام مولفههای جذاب دنیای سینمایی مارول یعنی سکانس های اکشن نفسگیر و طنز همیشگیاش اضافه شود.
حال به بررسی این فیلمها بپردازیم تا شما بتوانید گزینه های موردنظرتان را انتخاب کنید و هنگام دیدن آخرین فیلم انتقامجویان، از کاراکترها و روابط حاکم میان آنها باخبر باشید. شاید بدین شکل شما نیز از داستان این اثر به اندازهی یک طرفدار واقعی مارول لذت ببرید. می دانم بسیاری از شما ممکن است چند فیلم از این سری را ندیده باشید، به همین خاطر سعی شده که از ارائه اطلاعات حساس در این بررسیهای کوتاه صرف نظر شود تا داستان این سری فیلمها برایتان لوث نگردد.
Captain America: Civil War ؛ قهرمان علیه قهرمان
این بار مارول سعی کرده با بالا بردن اختیارات برادران روسو، آنها را تست کند تا ببیند این دو برادر خواهند توانست خون تازهای به رگهای فیلمهای تکراری ابرقهرمانانه تزریق کنند یا خیر. نتیجه اعتماد دیزنی به برداران روسو جواب داد و آنها موفق شدند که بر اساس یکی از مشهورترین سری کمیک بوکهای دنیای مارول، فیلم سینمایی بسیار خوبی بسازند.
همانطور که گفته شد نکته قابل توجه این فیلم تاکید نویسندگان و کارگردانان بر اصالت شخصیتها بود. در این اثر کاراکترهای زیادی حضور دارند و پرده نقرهای تماماً به جدالهای فیزیکی و کلامی آنها اختصاص یافته. این فیلم محلی است که تمامی کاراکترها، دوست یا دشمن در مقابل یکدیگر صف آرایی میکنند تا تقریباً تمامی خاطرات قبلی را کنار بگذارند و رابطهی جدیدی میان آنها شکل بگیرد.
غیبت تور و بروس بنر (یا هالک) بدجوری مشخص است اما نویسندگان سعی کردند که کاراکترهای قدیمی محبوب و شخصیتهای جدیدی را به داستان اضافه کنند تا جای خالی غایبین پر شود. در این فیلم برای اولین بار اسپایدرمنی نوجوان را نظاره گر هستیم که با هنرنمایی تام هالند وارد دنیای سینمایی مارول و دیزنی میشود. (پیش از این حق و حقوق ساخت فیلم از روی این شخصیت متعلق به کمپانی سونی بود.) از سوی دیگر یک شاهزادهی آفریقایی نیز در این اثر حضور دارد که با از دست دادن پدرش، هویت ابرقهرمانانهی خود یعنی بلک پنتر را به نمایش میگذارد و بار سنگینی از روایت فیلم را نیز به دوش میکشد.
Doctor Strange ؛ کیمیاگر دنیای مارول
دکتر استیون استرنج، جراح مغز و اعصاب توانمندی است که علاوه بر هوش بسیار بالای خود، کمی مغرور است و همین مسئله کار دستش میدهد تا پس از یک تصادف مهلک، قدرت دستان شفابخشش را از دست بدهد. او همه راهها را برای درمان دستهایش امتحان میکند تا اینکه سراغ فرقهای جادویی میرود تا بتواند دستانش را تیمار کند اما پس ملاقات با «فرد باستانی» مرادش را پیدا کرده و پی میبرد که سفر وی نتیجه ای ورای تصوراتش داشته است.
داستان، بسیار برای کاربران کتابخوان آشناست. در ابتدای رمانهای عرفانی همیشه مسافری وجود دارد که به دنبال جواب سوال پیش پا افتادهای، با دریایی از حقیقت و عرفان مواجه میشود و چنان در آن غرق میشود که سوالش را نیز فراموش میکند. آنچه این اثر را از دیگر فیلمهای مارول جدا میکند، غیر از داستان نامتعارفش که اصولاً به ژانر دیگری تعلق دارد، جلوههای بصری فوق العاده و بازی خوشایند دو بازیگر اصلی است.
تیلدا سوینتون بازیگر شگفت انگیز هالیوودی، موهایش را تراشیده تا بهتر بتواند نقش فردی باستانی را بازی کرده و مراد شخصیت اصلی باشد. از طرف دیگر بندیک کامبربچ معروف تقریباً جزو معدود بازیگرانی است که توانسته کاراکتری به خوبی آیرون من خلق کند.
تمام این موضوعات را کنار بگذارید و به جلوههای ویژه این فیلم که هیچ صفتی جز شاهکار نمیتوان به آن داد توجه کنید. به نمایش گذاشتن دنیای موازی با معماری و تصاویر هندسی و هنری عجیب موجب شده که خلاقانه ترین و چشم نوازترین نبردها در این فیلم رقم میخورند. کارشناسان، تصاویر وهمگونه و متفاوت این فیلم را با شاهکاری چون Inception مقایسه کردهاند.
Guardians of the Galaxy Vol. 2 ؛ سیارهای به نام پدر
در قسمت قبلی این فیلم «جیمز گان» سعی کرد با به نمایش گذاشتن محافظین کهکشان بامزه، یک کمدی علمی-تخیلی خلق کند تا سرگرم شدن چند ساعتهی مخاطب را نتیجه دهد. این فیلم نیز نشان می دهد کارگردان به خوبی فرمول ساخت چنین فیلم هایی را آموخته و با اضافه کردن چند کاراکتر دیگر به داستان و درگیر کردن احساساتشان، قصد دارد کمدی دیگری با امضای خود خلق کند که انصافاً عملکردی قابل قبولی از خود بر جای گذاشته است.
در این فیلم پیتر کوییل تنها عضو انسان محافظین کهکشان، متوجه میشود تنها مادرش یک انسان بوده و پدرش در حقیقت یک سیاره! (درست خواندید، سیاره!) به نام ایگو است که کرت راسل نقشش را بازی می کند. این کاراکتر و بازی راسل از لحاظ جذابیت چند سطحی با دیگر کاراکترها فاصله دارد و نتوانسته به طنازی آنها باشد.
از سوی دیگر شخصیت های جدید اضافه شده نظیر مانتیس و عمیقتر شدن رابطهی کاراکترهای قدیمی نظیر یاندو و نبولا موجب شده که با وجوه مختلف نگهبانان کهکشان آشنا شویم. از نکات بامزه این اثر، حضور گروت خردسال است که توانایی ذهنی و بدنی بالایی ندارد اما هنوز همراه با راکت راکون به ماجراجویی میپردازد.
Spider-Man: Homecoming ؛ مصائب یک ابرقهرمان نوجوان
همانطور که اشاره شد فیلمهای فاز سوم موفق شدند کاراکتر های جدید و مناسبی را به دنیای سینمایی مارول اضافه کنند. شاید بهترین آنها اسپایدرمن به نمایش گذاشته شده توسط تام هالند باشد. اسپایدرمنِ دنیای سینمایی مارول نه به اندازهی کاراکتر فیلمهای سم ریمی (سری اول اسپایدرمن) ساده و کودن است، نه به اندازهی شخصیت اندرو گارفیلد (سری دوم اسپایدرمن) باحال و توانمند.
تام هالند که سن کمی هم دارد موفق شده وجوه جالب و شیرین شخصیت خود را به خوبی در کاراکتر پیتر پارکر حل کند. علاوه بر این، حضور آیرون من و رابرت داونی جونیور دوست داشتنی در این فیلم موجب شده که لحظات بسیار زییایی از مکالمه این دو شخصیت خلق شود و هالند بتواند تواناییهای بازیگری خودش را نیز اثبات کند.
ضمناً نقش آفرینی «مایکل کیتون» (اولین بتمن تاریخ) و برندهی جایزهی اسکار در قامت شخصیت منفی این فیلم و مصائب یک ابرقهرمان نوجوان هم موجب شده که با نسخهی متفاوتی از سری فیلمهای اسپایدرمن مواجه شویم.
این فیلم با عنوان بندی، تدوین و موسیقی خود نشان می دهد که دقیقاً فیلمهای دبیرستانی و نوجوان پسند دهه نود را نشانه گرفته است. کارگردان هوشمندانه سعی کرده وجه تمایز این کاراکتر یعنی نوجوان بودنش را نمایان سازد تا بتواند عنوانی متفاوتتر از دیگر عناوین مارول خلق کند.
Thor: Ragnarok؛ کمدی الهی-اساطیری با موسیقی راک
این اثر به نظر بسیاری از کارشناسان بهترین و سرگرم کننده ترین فیلم فاز سوم دنیای سینمایی مارول به شمار میرود. بر خلاف دو فیلم قبلی تور که روایتی جدی از اساطیر نروژی را به نمایش میگذاشت. این بار در همان ابتدا شاهد شوخی های چند بارهی تور با دشمنانش هستیم که مخاطب را به شک میاندازد؛ آیا این شخصیت شوخ طبع همان خدای رعد و برق قبلی است یا اتفاقی برایش پیش آمده؟
پس از آن بلافاصله موسیقی راک و ریتم تند فیلم موجب میشود که مخاطب هیجان زده شده و سعی کند تمامی جزئیات بامزهی این داستان را دنبال کند. کارگردان این اثر موفق شده که کیفیت بالای نقش آفرینی بازیگران را کنترل کرده و ریتم خوبی میان دیالوگهای جدی و شوخیها برقرار کند.
جالب اینجاست که سرتاسر این فیلم پر از شوخیهای کوچک و بزرگ است که به علت همین تعادل، اصلاً لوس و بی مزه نمیشود. علاوه بر این نباید از بازی زیبای کیت بلانش، کریس همزوت، تام هیدلستون و مارک روفالو گذشت. همچنین نام جف گلدبلوم، استاد بازیگری تئاتر و سینما هم در میان بازیگران این اثر به چشم می خورد که موفق شده بار دیگر یک تیپ بسیار زیبا و هماهنگ با لحن فیلم خلق کند.
بالا رفتن زمان حضور هالک از نکات جالب دیگر این اثر به شمار میرود. این غول سبز دوست داشتنی، این بار کمی قدرت تکلم پیدا کرده و جدای از فریادهای ممتد، با تور به گفتگو می پردازد یا حتی دلخوریش را ابراز میکند. تمامی این موضوعات به کنار، رنگ آمیزی بسیار زیبای هر قاب از این فیلم موجب شده که مخاطب باور کند به تماشای کهکشان دیگری نشسته است.
Black Panther؛ شیر شاه به روایت مارول
بلک پنتر نیز یکی از شخصیتهای دیگری است که ابتدا در فیلم نبرد داخلی (اولین فیلم این فاز) معرفی شد. شاهزادهی آفریقایی مارول، پس از آنکه انتقام خود را از قاتل پدر گرفت (یا شاید هم نگرفت؟!) حال به کشورش بازگشته تا بر تخت سلطنت بنشیند.
نکتهی جالب این شخصیت، شکوه و وقار اوست. برخلاف دیگر کاراکتر های مارول این شخصیت، صلابتی مثال زدنی دارد. این مرد نه نوجوانی شوخ و شنگ است، نه میانسالی باهوش و از خود راضی؛ او پادشاه و نمایندهی یک ملیت است که سرنوشت آنها را رقم میزند و دربارهی انتخابهایش نیز بارها شک میکند.
سفر درونی این شخصیت و تصاویر زیبای به کار رفته از طبیعت آفریقا، صحنه هایی از مصائب سیمبا در شیر شاه را تداعی میکند چرا که هر دوی این شخصیتها در سن کم بر تخت پادشاهی مینشینند و مجبورند تصمیماتی اساسی بگیرند. علاوه بر این پسر عموی شاهزاده نیز قصد انتقام گرفتن از خاندان پادشاهی را دارد و بدین منظور به آدمکشی حرفهای و بی رحم تبدیل شده که این مسئله یکی از جالبترین شخصیت های منفی دنیای سینمایی مارول را خلق کرده است.
در این میان خواهر نابغهی شاهزاده و دیگر کاراکتر های زن قدرتمند این فیلم نشان میدهند که مارول اخیراً توجه خاصی به توانمندی زنان پیدا کرده است. بلک پنتر ورای روایتش، در واقع ادای دینی به فرهنگ غنی آفریقاست چرا که موسیقی، رنگها و تم های به کار رفته در این فیلم، یادآور منشا پیدایش تمام سیاه پوستان جهان است و سعی دارد به نوعی این هویت را به رسمیت بشناسد.
Avengers: Infinity War ؛ اینک آخر الزمان
پیشتر نقد مفصل این فیلم در دیجیاتو منتشر شد و از آنجایی که صحبت کردن دربارهی این اثربدون لو دادن بخشهای کلیدی از سری داستان ممکن نیست، بهتر است پس از دیدن این فیلم سراغ نقد آن بروید.
با این وجود باید گفت برادران روسو موفق شدهاند تقریباً تمامی کاراکترهای سه فاز مارول را کنار یکدیگر قرار دهند و به خوبی ریتم و روند کلی را حفظ کنند. جالب اینجاست که در این فیلم تمامی کاراکتر های مارول، زمان مناسبی را به خود اختصاص میدهند و شخصیتی از قلم نمیافتد.
پایان غیر منتظرهی این فیلم و بازی زیبای جاش برولین در نقش منفی ترین ضد قهرمان دنیای سینمایی مارول یعنی تانوس، موجب میشود تماشاگران بعد از دیدن این فیلم، مات و مبهوت به یکدیگر نگاه کنند. گزارش شده برخی کارشناسان پس از مشاهدهی این اثر باور نمیکردند که با چنین پایانی روبرو شدهاند و برای اطمینان از این پایان بندی، بارها فیلم را با سرعتهای مختلف مشاهده کردهاند تا دلیلی برای ادعای خود بیابند.
Ant-Man and the Wasp ؛ زنگ تفریح خسته کننده
مارول سعی کرده پس از پایان شوکه کننده انتقامجویان ۳، زنگ تفریحی میان فیلمهای جدی خود ایجاد کند اما کیفیت بالای فیلمهای فاز سوم دنیای سینمایی مارول موجب شده که انت من ۲ دیگر نتواند رضایت مخاطبین را جلب کند.
بر خلاف قسمت سوم تور که همهی شوخیها، به جا بود و خنده بر لب مخاطب مینشاند، دیالوگهای این فیلم آنچنان بی مزه است که مخاطب ترجیح می دهد آنها را نشنیده گرفته یا حتی صدای فیلم را قطع کند. البته بازیگران آنچنان بد کار نکرده اند اما ماده اولیه آنها یعنی دیالوگهایشان به قدری افتضاح بوده که گزارش شده برخی از بازیگران در اواسط فیلمبرداری قصد داشتند از حضور در این اثر انصراف دهند.
شاید تنها نکته بامزهی این فیلم روایتهای لوییز، بهترین دوست اسکات از وقایع اتفاق افتاده باشد که کارگردان نیز هوشمندانه تریلر فیلم را بر اساس این روایتها تنظیم کرده تا شاید بتواند مخاطبین را به خرید بلیط سینما وا دارد.
مارول تازه شروع کرده
همانطور که میدانید مارول اعلام کرده که تا سال ۲۰۲۲ میلادی، سالانه سه فیلم از دنیای سینمایی مارول روانهی پردهی نقرهای خواهد کرد.
کاپیتان مارول اولین فیلم سال ۲۰۱۹ خواهد بود که صحنهی پایانی اونجرز به آن اختصاص داشت و مشخص بود که این کاراکتر قرار است نقشی اساسی در پایان فاز سوم ایفا کند. ضمن اینکه با این کاراکتر، یک برندهی اسکار نیز به جمع بازیگران دنیای سینمایی مارول اضافه میشود چرا که بری لارسون ایفاگر نقش کاپیتان مارول موفق شده در سال ۲۰۱۶ جایزهی اسکار را از آن خود کند.
فیلم دوم که به احتمال قوی قرار است در میانهی سال میلادی ۲۰۱۹ عرضه گردد، اونجرز ۴ خواهد بود. نام این فیلم هنوز مشخص نشده اما طرفداران مارول، گزینهها و تئوریهای زیادی برای این فیلم در نظر گرفته اند. با این حال برادران روسو اعلام کردهاند که قسمت چهارم انتقام جویان، بهترین فیلم دوران حرفهای آنها خواهد بود. این مسئله فیلم یاد شده را به مورد بحثترین مطلب سال بدل خواهد کرد و مسلماً طرفداران زیادی برای تماشای آن صف خواهند کشید.
فیلم سوم این سال، نسخهی دیگری از حضور اسپایدرمن در دنیای سینمایی مارول است. رسماً اعلام شده که این اثر Spider-Man: Far From Home نام دارد و هنوز جزئیات دیگری از آن مشخص نشده است. شایعات حاکی از آن است که مایکل کیتون و زندیا به همراه تام هالند از بازیگران این فیلم به حساب می آیند و شاید این اثر چند سال قبل یا چند سال بعد از اتفاقات اونجر ۳ را به نمایش بگذارد.
پس از آن نیز اتفاقات زیادی رخ خواهد داد. دکتر استرنج و بلک پنتر گزینه هایی هستند که به احتمال قوی نسخههایی از آنها ساخته خواهند شد. ضمن اینکه به تازگی دیزنی (صاحب امتیاز برند مارول)موفق شده کمپانی فاکس که صاحب امتیاز کاراکتر های ایکس مِن و چهار شگفت انگیز هست را خریداری کند. با توجه به این اتفاق بزرگ، اکنون مارول میتواند قهرمانان ایکس من (که شخصیت ددپول هم شامل آن میرشود) را به دنیای سینمایی مارول اضافه کند. حال اینکه چطور این اتفاق رخ خواهد داد سوالی است که مطلبی جداگانه میطلبد و تئوریهای زیادی دربارهی این مسئله مطرح شده که در آیندهای نزدیک به آن خواهیم پرداخت.
The post بررسی تغییر لحن دنیای سینمایی مارول ؛ رستگاری کارگردانها در فاز سوم appeared first on دیجیاتو.